۱۳۹۲ دی ۲۸, شنبه

نقل قول هائی از این و آن (67)


گاف سنگزاد

حسین
توهین را جدی نوشته بودم و هنوز بر نظرم پافشاری میکنم   

·        چرا و به چه دلیل باید ابراز رئالیستی و صادقانه نظر راجع به اثری و یا اندیشه ای را توهین تصور کرد؟

1
·        هر صاحب اثر و صاحب نظر باید خیلی هم ممنون و قدردان کسی باشد که راجع به اثر و نظر او در نهایت صداقت ـ درست و یا نادرست ـ  موضع گرفته است.

2
·        اگر قرار بر این باشد که ابراز نظر همنوعی را توهین تلقی کنیم، باید به جای همزیستی در جامعه به جزیره ای غیرمسکونی پناه بریم و برای خود مرتب هورا بکشیم.

3
·        یکی از رهاوردهای ارزشمند تمدن همین است:
·        قضاوت صادقانه راجع به اثر و نظر همنوع.

4
·        پوزه بند زدن بر پوزه همنوع و توهین تلقی کردن نظر، خود نشانه وسعت نظر نیست.
·        چون حقیقت عینی در انحصار هیچکسی نیست.
·        استنباطات و برداشت های سوبژکتیف هر کس از هر اثر و نظر می توانند درست نباشند و ببرکت ابراز نظر حریفی تصحیح، تدقیق، تکمیل و در بدترین حالت حتی رد شوند.
·        جامعه میدان هماندیشی و هماموزی است.

5
·        کشف حقیقت عینی در هر زمینه ای کار سهلی نیست و نباید در قضاوت شتاب به خرج داد.
·        اگر هر نقدی را توهین تلقی کنیم، روشنگری محال می گردد.
·        بدون روشنگری اما بشریت آدمیت زدائی می شود:
·        حیوان واره می شود و یا حتی بدتر، چیز واره می شود.

حسین
بله كشف حقيقت كار ساده اي نيست ولي هر چه را هم به نام حقيقت القا كردن كار درستي نيست.
 ما هم مشغول برطرف كردن سوء تفاهم هستيم.

·        کسی نمی تواند مدعی وقوف مطلق به حقیقت عینی باشد و به بهانه رفع سوء تفاهم، پوزه بند بر همنوع بزند.
·        حقیقت عینی فقط ببرکت چالش فکری (تضارب نظرها) و در روند چالش فکری تا حدودی کشف می شود.
·        به همین دلیل برای هماندیشی و چالش فکری بدیلی وجود ندارد و همه باید حق ابراز آزادانه نظر درست و یا نادرست خود را داشته باشند.
·        در غیر این صورت چاره ای جز شلیک گلوله بر شقیقه یکدیگر نمی ماند.
·        به قول حریفی، اگر گاوها و گوسفندها با هم حرف می زدند، کشتارگاه ها تعطیل می شدند.

حسین
من نمیدانم کجای بحثمان دیالوگ سازنده است
 در رابطه با مطلبی که من به حساب توهین گذاشتم ، دلایل بسیاری مطرح کردم 
ولی از طرف شما مدام با تکرار همان گزاره مواجه میشوم

·        ما نباید فراموش کنیم که همه انسان ها برابرند و برابرحقوق اند.
·        کسی کسی را به هماندیشی مجبور نمی سازد.
·        هماندیشی باید توأم با حسن نیت و بطور عینی صورت گیرد.

·        ایراد خیلی ها همانطور که اشاره شد، بیماری موسوم به سوبژکتیویسم معرفتی است.
·        در این صورت به جای بحث عینی برای کشف حقیقت عینی، پرونده سازی و تخریب اعتبار و اعصاب حریف صورت می گیرد.
·        این شیوه بحث، شیوه  بسیار منفی و مخربی است.

·        خیلی ها به جای تفکر روی نظرات حریف، به دنبال پرونده نه فقط خود او، بلکه پدر و مادر و خواهر و برادر و رهبر و همکیش او می گردند و ضعف های مکشوفه را در بحث، بی رحمانه مورد سوء استفاده قرار می دهند.
·        خیلی ها حتی علنا توهین می کنند تا اعصاب حریف تخریب شود و توان تفکر و استدلال علمی او تضعیف گردد.
·        این شیوه بحث، شیوه ای قرون وسطائی است و با بحث فرهنگ مند در تضاد آشکار قرار دارد.

حسین
این نوشته آخری هم که خیلی ماشالله داره:
« اگر حیوانات میتوانستید حرف بزنند کشتارگاه ها تعطیل می شدند!»
(برتولت برشت)    
بله جمله خیلی سکسی ئی است و هزاران لایک دریافت میکنه اگر جای مناسبی قرار بگیره .
آیا ما انسانها که قدرت تکلم داریم توانستیم جلوی جنگ و کشتار جمعی را بگیریم که برای حیوانات نسخه میپیچیم؟

·        تکلم؟
·        اینجا سخن از هماندیشی است.
·        سخن از رویاروئی نظری و ایدئولوژیکی صریح و صادقانه است.
·        سخن از استدلال علمی و اثبات دلیل مند نظر خویش است.
·        سخن از کشف حقیقت عینی و حراست و جانبداری از آن است.

1
·        اینجا در این میدان همه باید برابر حقوق باشند.
·        کسی حق ندارد که بر دیگری پوزه بند زند و امر و نهی کند. 

·        و گرنه در جو ترور و تهدید و تخریب روانی و روحی، تبادل نظر سالم و سازنده محال می گردد و بحث توخالی و بی محتوا می گردد و نتیجتا فرم فحاشی و یا تعارفات معمولی به خود می گیرد.

2
·        صاحب نظر تعیین کننده نیست، نظر مهم است که باید بطور عینی بررسی شود.
·         صاحب نظر می تواند در نظر خود تجدید نظر کند، نظر ولی می ماند و تأثیر مثبت و یا منفی به جا می گذارد.

3

·        ضمنا کلام برشت را هم تحت اللفظی معنی نکنیم:
·        برشت مثال می زند.
·        به قول فردوسی باید معنی پنهان در درون آن را دریابیم.
·        طبیعی است که گاو و گوسفند اهل تفکر نیستند تا هماندیشی کنند.
·        برشت می خواهد اندیشه خود مبنی بر ضرورت هماندیشی را تفهیم کند.

حسین
هم اندیشی اما این نیست که یکی پایش را در یک کفش بکند و رغبتی به در آوردنش ننماید
در مورد گوسفندان نیز شما از حرف زدن نوشتید نه هم اندیشی .

·        هماندیشی همین است، دیگر:
·        پا کردن در کفش و حاضر نشدن به بیرون آوردن آن. 

·        میدان بحث که بازار خرید و فروش گاو و گوساله نیست تا چک و چانه زده شود.
·        هر کس از حقیقت مورد نظر خود صادقانه دفاع می کند تا یا اقناع شود و تجدید نظر کند و یا اقناع کند تا حریف تجدید نظر کند.

·        اندیشه اما فی الفور پذیرفته و یا رد نمی شود.
·        پذیرش و یا رد اندیشه به زمان احتیاج دارد.
·        به تأمل و تجربه احتیاج دارد.
·        نفوذ اندیشه  در روح همنوع و یا اندیشه همنوع در روح ما بسادگی صورت نمی گیرد.
·        انسان ماشین نیست.

حسین
چه فرقی بین گزاره شما و نظر یونگ است که میگوید :
هنرمند مفسر رازهای روح زمان خویش است، بدون اینکه خواهان آن باشد، 
مانند هر پیامبر راستین، پاره یی وقت ها به طور ناخودآگاه و به شیوه ی آدم خواب و بیدار، 
او تصور می کند که از ژرفای وجود خود سخن می گوید، اما این روح زمان که از طریق زبان او سخن می گوید 
و آن چه وی می گوید، وجود دارد چون تاثیر می گذارد.

·        ما این نظر یونگ را یاوه تلقی می کنیم.
·        شما نظر ما را دوباره بخوانید.

·        نظر ما این است که هر اثر هنری در داربست دیالک تیک خودپوئی و آگاهی تولید می شود.
·        البته منظور ما از اثر هنری نه هر چیزی است.

·        در ایران 70 میلیون شاعر و «هنرمند» وجود دارد.
·        شاید 7 نفر از آنها شاعر و هنرمند نباشد.

·        اثر هنری در هر صورت بخشا خودپو و خودجوش است.
·        این نظر ما ربطی به یاوه یونگ و فروید و غیره ندارد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر