۱۳۹۲ بهمن ۱۰, پنجشنبه

سیری در شعر شب و هوس از فروغ فرخزاد (3) (بخش آخر)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
 (1934 ـ 1966)
اسیر
1331 (1952)
تحلیلی از شین میم شین

 8
در لا بلای گردن و موهایم
گردش کند نسیم نفس هایش

نوشد، بنوشد که بپیوندم
با رود تلخ خویش به دریایش

1
·        فروغ هفده ساله ـ علیرغم شورش و خیزش غول آسایش ـ هنوز فروغ واقعی و بالغ و بالیده و بالنده نیست.

2
·        فروغ میان خود و یار گمشده رابطه اوبژکت ـ سوبژکت برقرار می کند، خود را مثل زن سنتی تا درجه چیزها تنزل می دهد و در بهترین حالت، با رود تلخش به دریای او پیوستن می خواهد.

3
·        اینکه زن منکوب و مطرود به مثابه پرولتاریای مضاعف در جامعه فئودالی ـ بنده داری خود را حداقل صاحب رودی تلقی کند، گامی بزرگ به پیش است، ولی این طرز تفکر هنوز مهر عقب ماندگی فئودالی ـ سنتی را بر پیشانی خویش دارد.

4
·        طغیان آغاز شده است و سدها باید یکی پس از دیگری در هم شکسته شوند.
·        خطه خجسته آزادی و استقلال فردی و اجتماعی را باید سنگر به سنگر تسخیر کرد و فروغ با اولین شعرش، قدم در راه نبرد رهائی بخش می نهد.

9
وحشی و داغ و پر عطش و لرزان
چون شعله های سرکش بازیگر

در گیردم، به همهمه در گیرد
خاکسترم بماند در بستر
  
·        از سراپای این دو بیت، اوبژکت وارگی می چکد، هیچوارگی در مقابل آلترناتیو کشکی، مجازی و موقت، برای رهائی از چنگ تنهائی.
·        راه خروج از بحران را فروغ هفده ساله در خاکستر گشتن خویش می جوید، در سوختن به آتش غریزه.
·        این حکم حاوی خودستیزی و خردستیزی همزمان است.

10
در آسمان روشن چشمانش
بینم ستاره های تمنا را

در بوسه های پر شررش جویم
لذات آتشین هوس ها را

·        «من» شاعر هنوز به تمامت بود خود واقف نیست.
·        «من» شاعر حلال مشکلات خود را در بیگانه می جوید، بیگانه ای که به جادوی غریزه به دام می افتد و خود هزاران بند مادی و معنوی دیگر به پای دارد.
·        غلبه بر تنهائی از معبر دیالک تیک خود شناسی و جامعه شناسی می گذرد و فروغ دیر یا زود بدان دست خواهد یافت.
·        خواهیم دید.

11
می خواهمش دریغا، می خواهم
می خواهمش به تیره، به تنهایی

می خوانمش به گریه، به بی تابی
می خوانمش به صبر و شکیبایی

·        این همان خواهش غریزی است که به تریاک صبر و شکیبائی سرشته است.
·        صبر یکی دیگر از مقولات ادبی و فلسفی مهم در ادبیات و فلسفه کشور ما ست، که باید مستقلا بررسی شود.
·        صبر خود دیالک تیک فعالیت و انفعال است:

1
·        صبر هم به معنی تسلیم و رضا ست.

2
·        و هم به معنی مقاومت، پیکار، ایثار و امید است.

12
لب تشنه می دود نگهم هر دم
در حفره های شب، شب بی پایان

او ـ آن پرنده ـ شاید می گرید
بر بام یک ستاره سرگردان

·        این آخر و عاقبت انتظار آلوده به انفعال است.
·        ناکامی و تنهائی!

پایان 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر