۱۳۹۲ دی ۱۶, دوشنبه

سیری در شعر «آرش کمانگیر» (13)


سیاوش کسرائی
(1305 ـ 1374)
(اصفهان ـ وین)
آرش کمانگیر
(شنبه 23 اسفند 1337)
تحلیلی از شین میم شین
   
«جنگل ای روییده آزاده
بی دریغ افکنده روی کوه ها دامان
آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید
چشمه ها در سایبان های تو جوشنده،
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان
جان تو خدمتگر آتش،
سر بلند و سبز باش ای جنگل انسان!»

·        سیاوش در این بند هومانیستی حماسه هومانیستی «آرش کمانگیر»، مقوله انسان را زیر ذره بین استه تیکی ـ تئوریکی ـ هنری قرار می دهد و به سلیقه و سیاق خود بازتعریف می کند.
·        بازتعریفی بی هارت و پورت، رئالیستی و در عین حال لبریز از تصویر و تصور و تخیل و تئوری.

1
جنگل ای روییده آزاده

·        جنگل انسان بزعم سیاوش، جنگلی آزاده روییده است.

·        چرا و به چه دلیل سیاوش به این نتیجه می رسد؟

·        برای پاسخ به این پرسش باید آزادی را به مثابه مقوله ای فلسفی تعریف کرد.
·        آزادی و یا اختیار را فقط و فقط می توان در دیالک تیک ضرورت و آزادی و یا در دیالک تیک جبر و اختیار تعریف و تعیین کرد و نه در ورای این دیالک تیک و نه به عنوان چیزی مجرد و انتزاعی.
·        دلیل سیاوش به احتمال قوی این است که تشکیل انسانیت انسان، یعنی گذار انسان از عالم حیوانی به عالم انسانی، یعنی تمایز طبیعت دوم (جامعه و انسان) از طبیعت اول، به معنی گذار از جهان جبر به خطه اختیار و یا آزادی بوده است.

·        این اما به چه معنی است؟ 
2
اثری از مجید ارجمند
جنگل ای روییده آزاده

·        این بدان معنی است که در فلسفه سیاوش آزادی با تفکر و شناخت و شعور همگام بوده است:
·        انسان در روند کار و ببرکت کار شروع به تفکر و تکلم می کند و گام به گام بر جبر طبیعی غلبه می کند و حیطه آزادی نوبنیاد خود را تشکیل می دهد و رفته رفته وسعت می بخشد:
·        انسان با توسعه شناخت خویش ضمنا آزادی خود را توسعه می دهد:
·        رویش جنگل انسان به همین دلیل رویشی مبتنی بر آزادی است.

·        هگل خواهد گفت:
·        «آزادی درک ضرورت است!»
·        «اختیار شناخت جبر است»، شناخت قوانین و قانونمندی های عینی هستی است. 
·        هرچه شناخت بشری توسعه می یابد، بنی بشر آزادتر می گردد.
·        به عبارت دیگر، خرد و خودمختاری (استقلال نظری و عملی) دست در دست با هم می آیند و می روند.

2
 بی دریغ افکنده روی کوه ها دامان

·        این دومین خصیصه جنگل انسان است:
·        دامن گستردن بی دریغ بر روی کوه ها.

·        اشاعه سرسبزی، خرمی و زیبائی.
·        سیاوش بدین طریق بر بخشندگی، سازندگی، زیبا سازی و سرسبز سازی بشریت تأکید می ورزد:
·        انسان در قاموس سیاوش نه موجودی مخرب و دگرستیز، بلکه موجود جنگل آسا ست:
·        گسترنده بی دریغ سرسبزی و صفا و صمیمیت و زیبائی است.
·        سیاوش ضمنا بر نقش صرفنظرناپذیر انسانی اشاره دارد:
·        بدون انسان جهان به بیغوله ای درندشت بدل می شود و از زیبائی و رویش و خرمی بی نصیب می ماند.
·        بدون انسان جامعه و جهانی تشکیل نمی شود.
·        سیاوش عملا دیالک تیک طبیعت و جامعه را به شکل دیالک تیک کوه و جنگل بسط و تعمیم می دهد، جنگل به معنی بشریت مولد، سازنده و بی دریغ بخشنده.

3
آشیان ها بر سر انگشتان تو جاوید

·        منظور سیاوش از مفهوم «آشیانه ها» از سوئی به معنی تکثیر انواع است:
·        تشکیل انواع مختلف پرنده ها و همراه با پرنده ها، تلاش و تقلا و غلغله شورانگیز هستی سرشته به چهچه و ترانه و موسیقی و آواز.
·        و از سوی دیگر به معنی تداوم و بسط و تعمیم دیالک تیک طبیعت اول با طبیعت دوم در فرم دیالک تیک آشیانه ها و جنگل انسان است.
·        مفهوم «آشیانه ها» و گاه گاهواره ها در شعر سیاوش بارها و بارها به معانی مختلف به خدمت گرفته می شود:

الف
·        آشیانه ها و گاهواره ها به مثابه تداوم نسل های متوالی نباتی ـ جانوری ـ بشری

ب
·        آشیانه ها و گاهواره ها به مثابه زادگاه حیات در فرم های گوناگون و تداوم نوای ساز شورانگیز زندگی

ت
·        آشیانه ها و گاهواره ها به مثابه گرهگاه هومانیسم و ناتورالیسم است.

پ
·        آشیانه ها و گاهواره ها به معنی تجلیگاه عشق و عاطفه و احساس انسانی به همنوع از هر نوع

4
چشمه ها در سایبان های تو جوشنده

·        بخشندگی در بخشندگی.
·        بخشندگی به توان چند:
·        جنگل بی دریغ بخشنده انسان و سایه خستگی زدای آسایش بخش و چشمه جوشان حیات بخش
·        بزعم سیاوش جنگل انسان خدا واره ای بی دریغ بخشنده است.
·        بهتر از این نمی توان از مقوله انسان نوعی به دفاع برخاست.
·        بهتر از این نمی توان هومانیسم مارکسیستی ـ لنینیستی را نمایندگی کرد.

5
آفتاب و باد و باران بر سرت افشان

·        سیاوش پس از بازتعریف مقوله انسان به مثابه خدا واره بی دریغ بخشنده و سازنده، دست به نیایش خدای انسان برمی دارد:
·        آرزوی شاعر توده ها و هومانیست انقلابی از این قرار است:
·        آفتاب و باد و باران بر سر جنگل انسان افشان باد تا از رویش باز نماند.
·        سیاوش بار دیگر دیالک تیک طبیعت اول و طبیعت دوم را به شکل دیالک تیک آفتاب و باد و باران و جنگل انسان بسط و تعمیم می دهد و بدون اتلاف کمله ای ـ حتی ـ ضرورت توجه جدی بر دیالک تیک طبیعت مادر و جامعه، بر دیالک تیک ناتورالیسم و هومانیسم، بر دیالک تیک اکولوژی و سوسیولوژی را خاطرنشان می شود:
·        موجز تر از موجز!
·        بی کلامی حتی!
·        بی کمترین هارت و پورت و گنده گوئی و یاوه بافی و خودنمائی!   

6
جان تو خدمتگر آتش

·        نیایش شاعر توده ها ادامه می یابد:
·        جان جنگل انسان خادم ابدی آتش بادا!

·        آتشی که معنای زندگی است!
·        آتشی که روح و جان و معنای آتشگاهی به نام زندگی است!
·        اکنون مقوله آتش صراحت خاصی کسب می کند:

·        جنگل انسان باید خدمتگزار آتش باشد:
·        آتش به معنی پیشرفت اجتماعی
·        آتش به معنی انقلاب اجتماعی
·        آتش به معنی بهسازی مستمر شرایط حیات بشری
·        آتش به معنی برقراری هارمونی میان طبیعت اول و طبیعت دوم
·        آتش به معنی ناتورالیسم هومانیسم و هومانیسم ناتورالیسم!

7
سر بلند و سبز باش ای جنگل انسان!

·        این واپسین آرزو و واپسین دعای شاعر توده ها ست:
·        سربلندی و سرسبزی جنگل انسان!
·        سربلندی به معنی پایان بردگی و سرافکندگی است و سرسبزی به معنی تداوم رویش و توسعه و گسترش سلامت و سعادت و شادی و شادابی!

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر