۱۳۹۲ مهر ۲۱, یکشنبه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (55)

بهروز خلیق
آیا در حوزه تاریخ و جامعه، کشف قوانین مطرح است یا پارادایم‏سازی و نظریه ‌پردازی توسط انسان؟
  آیا تاریخ و جامعه از قوانین معینی پیروی می‏کنند؟
 آیا می‏توان در علوم اجتماعی از قوانین جامع و فراگیر صحبت کرد و یا اینکه در علوم اجتماعی پارادایم‏هائی مطرح است که برای تبیین پدیده‏های اجتماعی توسط نظریه‏پردازان ارائه می‏شوند؟   
سرچشمه :
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

میم حجری

 سؤال چهارم
آیا تاریخ و جامعه از قوانین معینی پیروی می‏کنند؟

·        این سؤال نویسنده محترم را با سؤال قبلی ایشان مقایسه می کنیم:

سؤال سوم
آیا در حوزه تاریخ و جامعه، کشف قوانین مطرح است یا پارادایم‏سازی و نظریه ‌پردازی توسط انسان؟

·        روشن ترین نشانه ی پریشان اندیشی شاید همین باشد:
·        کسی که سؤال قبلی (سوم) را طرح می کند، جامعه را عملا تحت حاکمیت قوانین عینی قرار می دهد.
·        وگرنه طرح این سؤال که « آیا در حوزه تاریخ و جامعه، کشف قوانین مطرح است؟» بی اساس خواهد بود.
·        چون پیش شرط  کشف چیزی، وجود پیشاپیش آن چیز است.
·        این خطای فکری نویسنده محترم اما به چه معنی است؟

1
·        این بدان معنی است که نویسنده محترم فرق کشف با اختراع را نمی دانند.
·        شاید منظور ایشان از مفهوم «کشف قوانین جامعه» در واقع «اختراع قوانین کذائی جامعه» بوده است.
·        به احتمال قوی هم همین بوده است.

·        اکنون این سؤال پیش می آید که منظور ایشان از مفهوم «پارادایم‏سازی و نظریه ‌پردازی توسط انسان» چیست؟

2
·        «پارادایم‏سازی و نظریه ‌پردازی توسط انسان» بزعم پوپر و اعوان و انصارش ظاهرا به معنی اختراع دلبخواهی  مفاهیم و نظریه ها ست.
·        در آن صورت دیگر کسی کاری به چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای عینی نخواهد داشت.
·        هر کس به میل خود به اختراع یاوه و یا به قول نویسنده این مطلب «پارادیم» خواهد  پرداخت.   

·        فقط باید وقت داشت و جهانی را تصور کرد که هر کس به نوبه خود به اختراع دلبخواهی پارادیم های خود مشغول است.
·        در آن صورت به تعداد سکنه جهان حقیقت خواهیم داشت و جهان به عرصه ای بمراتب بدتر از طویله و جنگل بدل خواهد شد.

3
آیا تاریخ و جامعه از قوانین معینی پیروی می‏کنند؟

·        جامعه بخشی از طبیعت است.
·        جامعه بخش انسانی شده طبیعت است.
·        جامعه طبیعت دست ساخت انسان است.
·        جامعه طبیعت دوم است.
·        جامعه تجسم دیالک تیک طبیعت و انسان است.
·        جامعه از قوانین معینی پیروی نمی کند.
·        جامعه در ذره ذره اش، در سلول به سلولش قانونمند است.

4
·        همانطور که هر عمارتی زیربنا و روبنا دارد، جامعه هم حاوی زیربنا و روبنای خاص خویش است:
·        زیربنای جامعه را مناسبات تولیدی تشکیل می دهد.
·        کسی نمی تواند جامعه ای پیدا کند که فاقد مناسبات تولیدی باشد.
·        مناسبات تولیدی مناسبات و روابطی اند که میان اعضای جامعه برقرار شده اند تا مایحاج اولیه مردم تولید شود.
·        مهمترین عنصر این مناسبات را فرم مالکیت بر وسایل تولید تشکیل می دهد.

·        مراجعه کنید به مناسبات تولیدی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

5
آیا تاریخ و جامعه از قوانین معینی پیروی می‏کنند؟

·        برای کسب یقین در زمینه قانونمندی جامعه بشری، فقط کافی است که همین زیربنا عوض شود.
·        یعنی فرم مالکیت بر وسایل اساسی تولید (صنایع، معادن، کارخانجات، بانک ها، املاک، مستغلات و غیره) عوض شود.
·        در آن صورت جامعه زیر و زبر خواهد شد.
·        در آن صورت روبنای جامعه رنگ دیگری خواهد گرفت:
·        بشریت مثلا از قرون وسطی فئودالی به عصر جدید خواهد گذشت.
·        در آن صورت دولت و قضاوت و حقوق و اخلاق و غیره دستخوش تحول بنیادی خواهند گشت.
·        مثلا معیارهای ارزشی فئودالی (امتیازات مبتنی بر اصل و نسب، برتری خونی و تباری اشرافیت فئودالی و سلسله مراتب مربوطه در جامعه و تفکر و غیره) بی اعتبار خواهند گشت.    

6
آیا تاریخ و جامعه از قوانین معینی پیروی می‏کنند؟

·        خود این زیربنا (مناسبات تولیدی) نه فی نفسه و ایزوله، بلکه مثل هر چیز دیگر با جفت دیالک تیکی ناگسستنی خود وجود دارد و تحول می یابد.
·        جفت دیالک تیکی مناسبات تولیدی را نیروهای مولده تشکیل می دهد که از انسان های مولد، وسایل تولید، علم، مواد خام و غیره  تشکیل می یابد.
·        رابطه مناسبات تولیدی با نیروهای مولده، رابطه فرم با محتوا ست.
·        با توسعه نیروهای مولده (با توسعه تجربه و دانش مردم، توسعه وسایل تولید، توسعه و تکمیل استخراج مواد خام و غیره) مناسبات تولیدی به مثابه فرم و قالب نیروهای مولده نیز باید دیر یا زود عوض شود و گرنه جامعه دچار بحران می گردد.
·        همه بحران های اساسی در همه دوران ها (خواه دوران اشتراکی آغازین، خواه دوران برده داری، خواه دوران فئودالی و خواه دوران سرمایه داری) از همین دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی نشئت می گیرند.
·        توسعه و تکامل و تکثیر محتوا (نیروهای مولده) انفجار فرم (مناسبات تولیدی) را و تحول آن را الزامی می سازد.
·        درست به همان سان که رشد جسمی کودک جر خوردن البسه او را و خرید البسه گشادتر را الزامی می سازد.

·        آری.
·        جامعه بشری (تاریخ) قانونمند است و نه خر تو خر و آنارشی.          

6
آیا می‏توان در علوم اجتماعی از قوانین جامع و فراگیر صحبت کرد و یا اینکه در علوم اجتماعی پارادایم‏هائی مطرح است که برای تبیین پدیده‏های اجتماعی توسط نظریه‏پردازان ارائه می‏شوند؟

·        مسائل بنیادی جامعه بشری موضوع فلسفه تاریخ است که ماتریالیسم تاریخی نام دارد.
·        ماتریالیسم تاریخی بسط و تعمیم ماتریالیسم دیالک تیکی در عرصه جامعه (تاریخ) است.
·        به عنوان مثال، دیالک تیک جزء و کل در ماتریالیسم دیالک تیکی در عرصه جامعه به شکل دیالک تیک فرد و جامعه، شخصیت و تاریخ، عنصر ـ ساختار ـ سیستم در ماتریالیسم تاریخی بسط و تعمیم می یابد.
·        علوم اجتماعی هر کدام عرصه معینی از جامعه را موضوع پژوهش خود قرار می دهند و در حیطه خاص خود قوانین و قانونمندی های عینی معینی را کشف می کنند.

·        کسی (به غیر از عوامفریبان)  به دلخواه و میل خود «پارادیم» نمی سازد:
·        این قوانین عینی جامعه و طبیعت اند که در روند کار و ببرکت کار در آئینه ضمیر انسان ها منعکس می شوند و به تشکیل  مفاهیم، مقوله ها، قوانین و غیره منجر می گردند.
·        منشاء مفهوم درخت نه کله خالی انسان ها، بلکه وجود عینی سرو و سپیدار و صنوبر و غیره است.
·        قانون ماهیتا وقتی می تواند قانون باشد که جامع و فراگیرباشد و گرنه همه چیز می تواند باشد، مگر قانون.

·        مراجعه کنید به علوم اجتماعی در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

       
ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر