۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (57)


پیروزی حقیقت
 
بهروز خلیق

اما در این زمینه سئوالات متعددی مطرح است که ما در گذشته از کنار آن ها می گذشتیم:
آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟
  اگر با پارادایم‏های متعدد روبرو هستیم، آیا فقط یکی از پارادایم‏ها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است (فراپارادایم)؟   

سرچشمه :

اخبار روز

http://www.akhbar-rooz.com



میم حجری



سؤال ششم

آیا می‏توان در علوم اجتماعی از قوانین جامع و فراگیر صحبت کرد و یا اینکه در علوم اجتماعی پارادایم‏هائی مطرح است که برای تبیین پدیده‏های اجتماعی توسط نظریه‏پردازان ارائه می‏شوند؟
آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟

1
·        اگر کسی به محتوای این دو سؤال توجه کند، دست طراح سؤالات رو می شود:
·        سؤال این بود که  « آیا می‏توان در علوم اجتماعی از قوانین جامع و فراگیر صحبت کرد و یا پارادایم‏هائی مطرح است که برای تبیین پدیده‏های اجتماعی توسط نظریه‏پردازان ارائه می‏شوند؟»
·        این سؤال می تواند حداقل دو جواب داشته باشد:
·        جواب اول می تواند این باشد که در علوم اجتماعی بنی بشر با قوانین عینی سر و کار دارد.
·        جواب دوم می تواند این باشد که در علوم اجتماعی بنی بشر با پارادیم های دلبخواهی این و آن سر و کار دارد.

2
·         ما در بخش قبلی این سؤال از سر تا پا غلط را تحلیل کرده ایم.
·        نویسنده مطلب اما جواب دوم را به عنوان تنها جواب ممکنه تلقی می کنند و به خورد خواننده می دهند.

·        چرا و به چه دلیل ما به این نتیجه می ریم؟

3
·        به این دلیل که بلافاصله می پرسند:

آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟

·        طراح این سؤال یا باید فردی حواس پرت و عوام واره باشد و یا خدعه گر و عوام فریب:
·        چون عملا قوانین عینی منعکس گشته در علوم اجتماعی را از لوح خاطر خواننده پاک می کنند و به جای قوانین عینی، پارادیم های کذائی را می نشانند.
·        و حتی بدتر:
·        برای ایز گم کردن، ویراژ می دهند و می پرسند که با یک پارادیم در علوم اجتماعی کذائی سر و کار داریم یا با پارادیم های بیشمار؟
·        عوام فریبی همین است، دیگر.
·        خواننده ناتوان از خوداندیشی تا به خود بیاید، طرف زهر ایدئولوژیکی طبقه حاکمه را به حلقش ریخته و به او باورانده که از قوانین عینی خبری نیست.
·        علوم اجتماعی مجموعه ای از پارادیم های دلبخواهی است.
·        اگر کسی با زنش دعوا کرده باشد، پارادیم متناسب با حال و روز خود را و اگر آشتی کرده باشد، پارادیم دیگری را در علوم اجتماعی وارد خواهد کرد.

4
آیا ما تنها با یک پارادایم و نظریه برای تبیین تاریخ و جامعه روبرو هستیم و یا با پارادایم های متعدد؟

·        نویسنده احتمالا قیاس به نفس می کنند و خیال می کنند که هنر بزرگ علمای علوم اجتماعی نیز همان هنر بزرگ رهبران عظیم الشأن است.
·        یعنی کرد و کاری در حد نظرسازی از طریق نظر بازی است.
·        اگر هواداران فدائیان فئودالی برای پوز دادن پیش مادر بزرگ شان عکس چگوارا بر سینه نصب کنند و هارت و پورتی از مارکسیسم ـ لنینیسم بر زبان رانند.
·        آنگاه رهبران عظیم الشأن ترجمه های تحت اللفظی از مارکس و انگلس و لنین را ورق خواهند زد و چند جمله گسیخته غلط غلوط ازبر خواهند کرد و تحویل هواداران طرفدار «مارکسیسم ـ لنینیسم» خواهند داد.
·        ولی اگر مارکسیسم ـ لنینیسم دمده شده باشد، آنگاه باید پارادیم های پوپر و فوکویاما و غیره را ازبر کرد و تحویل شان داد.

5
سؤال هفتم

اگر با پارادایم‏های متعدد روبرو هستیم، آیا فقط یکی از پارادایم‏ها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است (فراپارادایم)؟

·        وقتی فاتحه بلندی بر قوانین عینی جامعه خوانده شود و علوم اجتماعی عرصه بلامنازع پارادیم های دلبخواهی این و آن باشد، بر حقیقت عینی نیز همان می رود که به قول کلیله و دمنه بر باخه رفته است.
·        اکنون که خواننده خرفت و کودن متقاعد شده که علوم اجتماعی به مجموعه ای از پارادیم ها گفته می شود، پس باید بسان دموکرات فئودالی تمامعیاری برابرحقوقی فرمالی را هم وارد قبیله پارادیم ها ساخت:
·        یعنی بظاهر تبر بر ریشه فراپارادیم فرود آورد و در واقع قوانین عینی جامعه و انعکاس علمی آنها در ماتریالیسم تاریخی را قلع و قمع کرد.

6
اگر با پارادایم‏های متعدد روبرو هستیم، آیا فقط یکی از پارادایم‏ها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است (فراپارادایم)؟

·        بی کمترین تردید می توان گفت که حضرت خلیق معنی حقیقت را نمی دانند.
·        و گرنه نمی پرسیدند که آیا پارادیم های متعدد بیان تمام حقیقت اند و یا بیان وجوهی از یک پدیده؟
·        ندانستن اما عیب نیست.
·        عیب این است که مجتهدین مطلوب حضرت خلیق هم نمی دانند که حقیقت به چه معنی است.
·        حقیقت انعکاس درست واقعیت عینی در آئینه ضمیر آدمی را می گویند:
·        اگر در عالم واقع در فشار جو، آب در 100 درجه سانتیگراد می جوشد، انعکاس درست این قانون عینی در آئینه ضمیر آدمی حقیقت خواهد بود و در حکم و یا قانون «در فشار جو، آب در 100 درجه سانتیگراد می جوشد» تبیین خواهد یافت.
·        حقیقت جوشیدن آب یعنی تصویر برابر با اصل!

7
اگر با پارادایم‏های متعدد روبرو هستیم، آیا فقط یکی از پارادایم‏ها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است (فراپارادایم)؟

·        اگر انعکاس واقعیت عینی در آئینه ضمیر آدمی مثلا در علوم اجتماعی و یا در ماتریالیسم تاریخی درست نباشد، ما با باطل و یاوه و جفنگ و دروغ روبرو می شویم.
·        نویسنده محترم با ترفند پارادیم بازی قصد دارند که عینیت حقیقت را انکار کنند و تعدد حقایق را به خواننده بقیولانند.
·        وقتی کسی فاتحه ای بلند بر قوانین عینی جامعه خوانده باشد، باید هم به همین نتیجه کج و کوله برسد:
·        هر کس به میل خود راجع به جامعه پارادیم خود را در تنور سوزان کله خالی خویش بپزد و ضمنا وجه معینی از پدیده مورد بحث را در نظر گیرد و نه کلیت آن را.

امیر نیک آئین

·        آنگاه دیگر حقیقتی وجود نخواهد داشت:
·        به قول نیک آئین در تاریکی شب هر کس جائی از فیل را لمس خواهد کرد و پارادیم خاص خود را از فیل خواهد داد و حقیقت فیل بر کسی فاش نخواهد شد.
·        دلیل این ورشکستگی معرفتی را هگل پیشاپیش گفته است:
·        حقیقت با کلیت در رابطه تعیین کننده ای قرار دارد.
·        کسی که در وجود پدیده ها یعنی در جزئیات به دنبال حقیقت می گردد، آب در هاون می کوبد. 

8
اگر با پارادایم‏های متعدد روبرو هستیم، آیا فقط یکی از پارادایم‏ها بیان تمام حقیقت و تبیین کننده تمام وجوه یک پدیده است (فراپارادایم)؟

·         ضمنا حقیقت را نمی توان در عالم پدیده ها جست و یافت.
·        پدیده ها فقط فرم نمودین چیزها را، به قول قدمای قرون وسطی ظاهر چیزها را نشان بنی بشر می دهند و نه ماهیت آنها را و نه باطن آنها را.
·        حقیقت چیزها اما در ماهیت و ذات و باطن چیزها ست.
·        و گرنه هر گنجشکی را می توان رنگ زد و به عنوان بلبل به خلایق قالب کرد.
·        پدیده، آغازگاه حرکت به سوی ماهیت است و حقیقت در اعماق چیزها، در ظلمات آشیان دارد.
·        شاید آب حیاتی که اسکندر به دنبالش می گشت و نمی یافت حقیقت پا در غل و زنجیر محبوس در اعماق و ماهیت و ذات چیزها بوده است.
·        برای کشف حقیقت عینی در هر صورت باید از پله های  مفاهیم پایین رفت و به اعماق راه یافت.
·        و  مفاهیم تصاویر واقعیت عینی در روند کار و ببرکت کار عرقریز اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر