۱۳۹۲ آبان ۱, چهارشنبه

چاله ها و چالش ها (351)

سیری در جهان بینی خواجه شیراز (17)  
سرچشمه:
صفحه فیسبوک موسوم به 
«تمرین و آموزش مارکسیسم به زبان ساده ساده»
 تحلیلی از شین میم شین
 
حریف
کسی برای یک انسان حال چه چپ چه راست نمی تواند خطی فکری رسم کرده و بگوید از اینجا به بعد حرام است دست نزن ! اگر نیچه به هر دلیل ضد توده بود ( توده ی تحمیق شده نه فهیم ) ستایش تروتسکی را نیز داشت.
که را آن باشد که زبان شاملو را انکار کند؟
 تا کنون چه کسی شجاعانه با حقیقت روزمره روبرو شد که کامو شد ؟
چه کس چونان هایدگر مست هستی شده ؟
انسان های بزرگ اشتباهات بزرگ نیز دارند.
 این طبیعت عظمت است و چیزی از عظمت شان نمی کاهد  درمورد آقای شجریان بالشخصه از ایشان خوشم نمی آید .
شاید چون در حکم یه نماد برای طبقه ی متوسط است .
با این وجود این خوش نیامدن چیزی از ارزش هنری این مرد نخواهد کاست.
 به جز سیاه و سفید خاکستری نیز هست.

1
کسی برای یک انسان حال چه چپ چه راست نمی تواند خطی فکری رسم کرده و بگوید از اینجا به بعد حرام است دست نزن !

·        خیلی ممنون از حریف همانیدش.
·        هراس زده از انتقاد حریف، به مطلبی که منتشر شده و این واکنش حریف را به دنبال داشته نظری می افکنیم.
·        تا به خطاهای بینشی خود اعتراف و انتقاد از خود کنیم:
·        شاید محتوای بند زیر از این تحلیل مورد نظر حریف بوده است:

نتیجه این شیوه آموزشی و پرورشی عقیم و مخرب، جامعه فعلی ایران است.
سرمایه فکری و فرهنگی اکثریت سکنه این سامان در مشتی نقل قول، اندرز و کلمات قصار و ضرب المثل و آیه و حدیث و روایت از فضلای داخلی و خارجی خلاصه می شود که به هنگام «چالش» فکری بطور مکانیکی نشخوار می شوند، بی کمترین نیاز به مزاحمت مغز، مغزی که دیری است، گچ گرفته و به گورستان بزرگ گرانبهاترین سلول های بشری بدل شده است.

سرمایه داری واپسین هم از اواخر قرم نوزدهم زمینه مادی و فنی لازم را برای عملی کردن این تخریب فکری و فرهنگی در مقیاس تمام ارضی فراهم آورده است:
فیس بوک یکی از تک خال های شگرف امپریالیسم گندنده است و مائده ای برای تربیت شدگان در مکتب حافظ و امثال او ست.

افراد و احزاب و گروه ها و سازمان های بیشمار ایرانی مشتری و فروشنده سرسخت و وفادار یاوه های دستچین شده از فضلای داخلی و خارجی گشته اند و شب و روز سنگ تمام می گذارند.
کسی عین خیالش نیست.
هر کی به هر کی مطلق است.
طرف مدعی کمونیسم خیالی خویش است و ضمنا از بدترین ضد کمونیست ها مثلا نیچه، سارتر، کامو، شاملو، و امثالهم نقل قول می فروشد و مصرف می کند.
ضمنا همه را «ادبیات پرولتاریا» جا می زند.

2
کسی برای یک انسان ـ حال چه چپ چه راست ـ نمی تواند خطی فکری رسم کرده و بگوید از اینجا به بعد حرام است دست نزن!

·        ما در این فراز از تحلیل و در هیچیک از جفنگیات خود حتی کمترین اثری از تعیین تکلیف برای کسی نمی بینیم.
·        کارهای بزرگوارانه ای از این دست را به ما اصلا یاد نداده اند.
·        آموزگاران ما تحقیر شدگان دیرین جامعه و جهان بوده اند و نه ابربشرهای وابسته به طبقات حاکمه بزرگوار و شریف و نجیب و غیره از هر نوع. 

·        حتما حریف دلیلی برای این حکم خود دارند.
·        باید بقیه سخنان ایشان را بشنویم.

3

 اگر نیچه به هر دلیل ضد توده بود ( توده ی تحمیق شده نه فهیم ) ستایش تروتسکی را نیز داشت.

·        این حکم حریف را مورد تأمل قرار می دهیم:
·        در جهان بینی حریف، توده دو شقه می شود:
·        فهیم و تحمیق شده

·        بد نیست.
·         حریف حداقل بسان الگوهای ایدئولوژیکی خویش، توده مولد و زحمتکش جهان را تحقیر و فحش باران نمی کنند و نفرت طبقاتی خویش را بسان تفی بر صورت توده «بی همه چیز» نمی پاشند.

·        بلکه خیلی محترمانه توده را به دانا و نادان طبقه بندی می کنند، تا احتمالا بعد توده به اصطلاح دانا را، در سنت هیتلر مشتی گاو و خر محسوب دارند و توده نادان را به رگبار تهمت و تحقیر بندند.
·        البته نه ساده لوحانه بلکه در سنت عادولف شاملو.   

4

·        کسی در این میان نیست، تا بپرسد که چرا توده تحمیق شده و ضمنا عوامفریبان کی ها بوده اند و کماکان هستند؟
·        چطور شد که بعضی ها خواندن و نوشتن یاد گرفتند و مثلا ابرشاعر شدند، ولی اکثریت عظیم جامعه از نعمات فکری و فرهنگی محروم ماندند و طعمه عوامفریبان با سواد و شاعر و نویسنده و فیلسوف و هنرمند و غیره شدند؟

·        فهم و فراست کذائی که لدنی و جبلی و مادر زادی و خدا دادی نیست تا نخبگان کذائی به نصیب برند و توده از آن بی نصیب ماند.

5

 اگر نیچه به هر دلیل ضد توده بود ( توده ی تحمیق شده نه فهیم ) ستایش تروتسکی را نیز داشت.

·        شیوه استدلال حریف تماشائی است:
·        توده ستیزی و خیلی صفات و سکنات نیچه ها با ستایشی از حریفی از کشور شوراها به آب زمزم شسته می شود.

·        با این منطق می توان هر جانی بالفطره خونخواری را تطهیر کرد و به عنوان ائمه اطهار به خورد خلایق داد.
·        فقط کافی است، تروتسکی اینجا و امامی دیگر آنجا از کسی ستایش کند تا اندیشه های آنتی هومانیستی و ارتجاعی و بربرمنشانه اش تحول کیفی بیابند، حقیقت محض تلقی شوند و حسابی تبلیغ و ترویج شوند.

·        سؤال اما این است که چرا تروتسکی و نه قدیس و گورو و پیغمبری دیگر؟


·        دلیلش را بعدها خواهیم شنید.
·        تروتسکی در ایدئولوژی امپریالیسم که فاشیسم تظاهر ماهیت عریان آن است، قطب مخالف استالین است که زیر رهبری داهیانه اش، پوزه فاشیسم به خاک مالیده شده  و از برده سازی سیستماتیک و علنی و آشکار بشریت ممانعت به عمل آمده است.
6
که را آن باشد که زبان شاملو را انکار کند؟

·         پس از تطهیر نیچه، نوبت به تطهیر پیرو وطنی نیچه می رسد.

·        در منطق حریف، می توان هر فاشیست تهی مغز و خودخواه و توده ستیز و نخبه ستا را به دلیل اینکه زبان مطلوبی دارد، به آب زمزم شست.

·        با این منطق، می توان هر لاشخوری را که جملات بی معنی پر هارت و پورتی تولید کند، به درجه منجی موعودی ارتقا داد.
·        این بدان معنی است که ماهیت انسان ها و سمتگیری اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیکی آنها کشک است.
·        می توان شاعر زبردستی بود و در عین حال بدترین دشمن توده و پیشرفت اجتماعی بود، اما با هلهله و هورا و احسنت و مرحبا مورد تجلیل قرار گرفت.

7
تا کنون چه کسی شجاعانه با حقیقت روزمره روبرو شد که کامو شد ؟

·         تلاش در جهت تطهیر فلاسفه بورژوائی واپسین ادامه می یابد:
·        اگزیستانسیالیسم به مثابه یکی از شعبات ایدئالیستی فلسفه بورژوائی واپسین به ترفندی شاملوئیستی تطهیر می شود:
·        چون کامو با حقیقت روزمره شجاعانه روبرو شده، پس باید ایدئولوژی طبقاتی او نیز تأیید شود و اشاعه داده شود.
·        اگر هم احیانا کسی ایرادی داشت، نهی از تعیین تکلیف شود.

·        اما منظور حقیقت روزمره چیست؟

·        اصولا حقیقت روزمره وجود ندارد.
·        آنچه وجود دارد، حقیقت عینی است که انعکاس درست واقعیت عینی است.

·        کامو و امثال کامو اصلا نمی دانند که حقیقت چیست.
·        صفت ممیزه حضرات عوامفریبی است.

·        بازی با  مفاهیم انتزاعی انسان و آزادی و غیره برای تحقیر مبارزات توده ای در راه دفاع از انسان و آزادی و برابری و برادری مشخص و واقعی است.  

8

 چه کس چونان هایدگر مست هستی شده ؟

·         کسی که طرفدار حقیقت باصطلاح روزمره است، لاشخور ناسیونال ـ سوسیالیستی به نام هایدگر را مست هستی جا می زند و عملا به عنوان انسانی ایدئال برای خلایق بی خبر از جهان عرضه می کند.

·        هایدگر فیلسوف عملی فاشیسم بوده است و از همدستان علنی و سینه چاک باند جانی و خونریز هیتلر.
·        ولی چه باک!
·        فقط کافی است که طرف مست هستی کذائی باشد، تا ایدئالیزه شود و به عرش اعلی برده شود.

9
انسان های بزرگ اشتباهات بزرگ نیز دارند.

·        اکنون با «کلام واپسین» به قول ابرشاعر ـ شاملو ـ همه لاشخوران جهان به عنوان «انسان های بزرگ» مورد تجلیل قرار می گیرند.
·        البته انسان های بزرگی که طبیعتا جایز الخطا هستند.

·        شاید معنی «حقیقت روزمره» همین باشد.

10

 این طبیعت عظمت است و چیزی از عظمت شان نمی کاهد.

·        بزعم حریف شیفته «حقیقت روزمره»، طبیعت عظمت کسانی که 6 میلیون کودک و پیر و جوان و زن و مرد بی گناه را پس از مکیدن شیره کارشان در داخل قلمرو قدرت شان به کوره های آدمسوزی می سپارند و 60 میلیون نفر از آنها را در خارج قتل عام می کنند، لایزال است.

·        این اخطار حریف بدان معنی است که انتقاد از جانیان جهان آب در هاون کوبیدن است.
·        ماستمالی کنیم و خوش باشیم که در طریقت ما حقیقت روزمره مطرح است و نه حقیقت عینی مزاحم.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر