۱۳۹۲ آبان ۶, دوشنبه

تمرین تفکر مفهومی (149)


شین میم شین

حافظ
بیار باده، که رنگین کنیم جامه زرق
که مست جام غروریم و نام هشیاری است.

·        معنی تحت اللفظی:
·        شراب بیار تا جامه کبود خویش رنگین کنیم.
·        مست جام خودخواهی هستیم و نامش را هشیاری گذاشته ایم.

1

·        حافظ در این بیت اهل طریقت و عرفان را به رگبار انتقاد می بندد و مثل همیشه و بدرستی ولی از موضع ارتجاعی آنها را اهل ریا و تزویر از سوئی و اهل خودپرستی از سوی دیگر می داند.

2

·        عرفان شناسی حافظ را سعدی پیشاپیش تئوریزه کرده است.
·        حافظ چیزی بدان نمی افزاید، بلکه تئوری سعدی را در فرم های مختلف بکرات بسط و تعمیم می دهد.
·        به عنوان مثال، سعدی در گلستان در پرسش و پاسخ با عارف توابی همین اگوئیسم مورد نظر حافظ را در قالب تئوری می ریزد:
3

 حکایت
(گلستان با ب دوم، ص  87 ـ  89)  

صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را

گفتم: 
«میان عالم و عابد چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن، این فریق را؟»

گفت:
«آن، گلیم خویش بدر می برد زموج
و این، جهد می کند، که بگیرد غریق را!»

·        معنی تحت اللفظی:
·        عارفی از خانقاه به مدرسه آمد و پیمانی را که با اهل طریقت و عرفان بسته بود شکست.
·        پرسیدم:
·        «فرق میان اهل طریق با اهل علم چه بود که تو از آن بریدی و به این پیوستی؟»
·        جواب داد:
·        «اهل طریق خود خواه اند و فقط به منافع شخصی خود می اندیشند.
·        اهل علم اما جامعه گرا هستند و به فکر نجات خلق از سیل حادثه اند.»  

4

·        ترفند سعدی، طرفدار مدرسه و علم و خلق جا زدن طبقه حاکمه و خود خواه جا زدن اوپوزیسیون بورژوائی آغازین است که عرفان قرون وسطی نمایندگی می کند.

·        حافظ به جای مدرسه سعدی، خرابات را و به جای علم سعدی، میخواری  و مغبچه بازی و عربده کشی و رندی را می گذارد.
·        ولی همان نسبت خودخواهی را از تئوری سعدی کپیه می کند و مثل فحش خواهر و مادر به اهل طریق حواله می کند.

5

·        اما همین اگوئیسم که جزو تسلیحات مبارزه ایدئولوژیکی سعدی و حافظ بر ضد اهل طریقت و عرفان است، حاوی حقیقت امری جدی است:
·        اگوئیسم (خودخواهی)  و ایندیویدوئالیسم (فردگرائی)  گرایشات جدی در ایدئولوژی بورژوائی اند.
·        اما آنچه که بظاهر مذموم و ناپسند جلوه می کند، در مقایسه با معیارهای ارزشی اشرافیت بنده دار و فئودال، مثبت و مترقی و انقلابی اند:

6

·        بورژوازی آغازین و ایدئولوژی آن به جای معیارهای ارزشی بنده داری و فئودالی، یعنی به جای شجره و تبار و  اصل و نسب و خون و وسعت اراضی و تعداد دهات و رعایا و غلامان و غیره، انسانیت و  فردیت اعضای جامعه را قرار می دهد.
·        فاتحه ای بر معیارهای ارزشی بنده داری ـ فئودالی می خواند و همه انسان ها را ـ اگرهم بطور صوری و فرمال ـ  برابر محسوب می دارد و تنها به اوتوریته ی اوتوریته ستیز عقل تمکین می کند و نه به اوتوریته ی خدا و سایه خدا و دربار و کلیسا و مسجد و روحانیت.    

7
حافظ
بیار باده، که رنگین کنیم جامه زرق
که مست جام غروریم و نام هشیاری است.

·        حالا بهتر می توان به منظور حافظ پی برد.
·        حافظ در این بیت برای توصیف اهل طریقت و عرفان، از سوئی دیالک تیک نمود و بود را، دیالک تیک ظاهر پاک و باطن پلید را به شکل دیالک تیک زرق پوشی و میخواری و از سوی دیگر به شکل دیالک تیک هشیاری و خودخواهی بسط و تعمیم می دهد.
·        منظور حافظ این است که اهل طریقت و عرفان ریاکار و ظاهرسازند:
·        پلید پارسا نما هستند.

حافظ
در سماع آی و ز سر خرقه بینداز و برقص
ور نه در گوشه رو و دلق ریا بر سر گیر

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        یا برخیز، خرقه از سر بیانداز و پای بکوب و یا برو عزلت گزین و ریا کاری پیشه کن.

1

·        حافظ در این بیت نیز دیالک تیک نمود و بود و یا ظاهر و باطن را برای افشای اهل طریقت و عرفان به خدمت می گیرد:
·        اهل طریق بزعم حافظ متظاهر و ریاکارند.
·        عزلت گزینی آنها نه به دلیل ایمان به خدا، بلکه به قصد حقه بازی و برای عوامفریبی است.

·        سؤالی که ما را تا دیرباز به خود مشغول می داشت، این بود که چرا ریا کاری اهل عرفان برای حافظ اینقدر مهم است؟
·        چون سراسر دیوان حافظ به همین مسئله اختصاص یافته است.  

2

·        با زیر ذره بین قرار دادن اشعار حافظ معلوم می شود که مبارزات مخفی اهل طریقت و عرفان در قرون وسطی برای طبقه حاکمه بنده دار و فئودال خطر مهیبی محسوب می شد.
·        اهل طریقت و عرفان با همین شیوه زیر زمینی مبارزه طبقه حاکمه را به تنگ آورده بود.

·        چگونه می توان کسانی را که در گوشه ای بظاهر در خود فرو رفته اند و قصد پرواز به اوج و وحدت با خدا را دارند، به جرم گوشه نشینی بازداشت و اعدام کرد؟

·        این همان معضلی بود که در فرم تشیع فئودالی ـ روحانی دربار پهلوی را کلافه و ساقط کرد.

·        حالا می توان به نقش عظیم فرم مبارزه پی برد.  

3

·        بیت حافظ در ستایش از منصور حلاج را هم در همین رابطه بهتر می توان درک کرد:
·        طبقه حاکمه و حافظ به مثابه نماینده ارگانیک آن ترجیح می دهند که همه عرفا مثل منصور، ساده لوح و کله خر باشند:
·        در ملأ عام، علنا و شجاعانه انا الحق بگویند و بر دار شوند و طبقه حاکمه از شرشان خلاص شود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر