۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه

سیری در شعری از اباذر غلامی (2)

اباذر غلامی (1333 ـ 1390)
شاعر و ترانه سرای توده ها
از روستای خمیران بندر انزلی
افسر سرخ
آثار:
رنج و برنج
سل کوله توسه دار

سرخ شد خاک ز خون تن ما
برای بهزاد

• گفته بودیم که ما را نگذارید به آتش بکشند!
• بعد ما نوبت تسخیر شما ست!

• گفته بودیم که آزادی را نگدارید به مسلخ ببرند!
• گفته بودیم که این دشنه هزاران سال است، دل ما را سفته است!

• ما پی صلح و رهایی گشتیم

• و شما از ته دل خندیدید

• و ز شما هیچ کسی هیچ نگفت.

• بند یاران شما پای مان را به تتاول فرسود
• از شماهیچ کسی هیچ نگفت.

• سرخ شد خاک ز خون تن ما
• از شما هیچ کسی هیچ نگفت.

• و کنون تا شما در بند اید
• چشم های دل ما بارانی است

• کاش می دانستید که شما را
• ما دوست می داشته ایم!

• و شما مارا به عبت
• خصم پنداشته اید!


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر