۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

چاله ها و چالش ها (149)

زنی از عصر حاضر
به مناسبت 8 مارس، روز جهانی نبرد زنان
پروانه قاسمی
(اول مارس2012)
سرچشمه:
روشنگری
http://www.roshangari.net
• چهره ام خشم زمانه
• سينه ام درد بی کرانه
• کارم ارزانترين کارِ زمانه
• لخت وعورم اين بار اما
• عليه مسجد، کليسا و کنيسه و ...

• در خيابانها می رزمم
• عليه سرمايه و هر چه جهل و خرافه
• کودکانم را می پرورانم با عشق
• گرچه مي دانم در اين جهنم سرمايه
• جز نفرت و تباهی چيزی ندارند

• دستانم خونين اما عاشقانه
• پيکر کودکانم را به دوش می کشم
• سنگينی کارِ خانه و کارخانه
• سنگينی تابوهای فرهنگ تباهی
• می رزمم عليه چرخه جهل و خرافه
• من زنی از عصر حاضر
• در خيابان، خانه و کارخانه
• از برای عشق و آزادی
• عليه دين و سرمايه
1
حسن
• با سلام
• اوتوپی است این، پروانه گرامی و یا واقعیت؟
• شعار است، این و یا شعر؟

• زنی لخت شد و شعار داد:

• «من برهنه ام، بی جسم و بی روحم، تماشایم کنید!»

• طرف هنرپیشه هم تشریف دارد، جایزه هم حتما گرفته!
• با این حال، فکر می کند با درآوردن لباسش از شر جسم و روحش خلاص می شود و شما از مبارزه بر ضد جهل و خرافه دم می زنید!
• دم تان گرم!
2
مهرنوش
• پروانه جان!
• تو در همه اشعارت درد دل ما زنان را با بیانی زیبا و روشن منعکس می کنی.
• البته کسانی که از شعر فقط "شکل" آن را می فهمند، هیچگاه اشعار تو را درک نخواهند کرد.
• این ها نمی دانند که شعر تنها صورت نیست، بلکه بیش از همه و مهمتر از همه محتوا است!
• و این درست در اشعار تو که به نحو بارزی از برتولد برشت شاعر انقلابی آلمانی الهام گرفته، متبلور است!

3
حسن
• مهرنوش گرامی
• شما بیشک آزادید که نسبت به شعر مرادتان به ابراز نظر مثبت برخیزید و هلهله و هورا سر دهید!
• دموکراسی یعنی این که هرکس با کله خود اگر بتواند باندیشد و نظرش را بی مزاحمتی بر زبان راند.

• اما ایکاش از کیسه خلیفه ی پرولتاریا نمی بخشیدید و آبروی برتولت برشت را نمی بردید و اعتبار خود را نیز به دنبال آن.


• این شعر نه بلحاظ فرم ارزش دارد و نه بلحاظ محتوا.
• ولی اینکه شما حداقل در حرف، با دیالک تیک فرم و محتوا آشنائی دارید، ستایش انگیز است.
• شاید شاعر این شعر از چنین بلوغ معرفتی برخوردار نباشند.
• البته عیب نیست.
• آدمی می تواند بر کاستی های معرفتی خویش غالب آید.

• من فقط به دو نمونه ناقابل اشاره می کنم:

الف
لخت وعورم اين بار اما عليه مسجد، کليسا و کنيسه

• منظور شاعر محتواگرای شما چیست؟
• این آیا توجیه تئوریکی ـ پوئتیکی عملیات همان خودشیفته کذائی نیست:
• لخت شدن در مقابل دوربین به مثابه وسیله مبارزه بر ضد مسجد و منبر و دین؟

ب
در خيابانها می رزمم عليه سرمايه و هر چه جهل و خرافه

• بازهم برهنه؟
• آن سان که در تلویزیون می بینیم که پاسبان ها را حتی از خنده روده بر می کنند؟

• با زنان لخت انقلابی ـ به قول خودشیفته: بی جسم و بی روح ـ چه می توان کرد؟


شاید راه نوین براندازی سیستم جهانی سرمایه داری همین باشد!
کس چه می داند!
پایان

۲ نظر:

  1. معنی مبارزه را نمیفهمنداستادگی در برابر هرچه که مرا واندیشه واراده امراانسانیتم ازادیم راه وروش زندگیم را سد کند مبارزه ومقاومت مر ا میطلبد درهر سیستم که باشد انسان با تفکرش انسانست وگرنه ددی بصورت انسان مصوری

    پاسخحذف
  2. خیلی ممنون از هماندیشی، ناهید عزیز.
    هگل می گفت: مبارزه عقل در پا فراتر نهادن از هر آن چیزی است که فهم چهار دست و پا بدان چسبیده و رها نمی کند!
    اکنون می توان گفت:
    خوش به حال مردم معاصر با هگل که حداقل به فهم چسبیده بودند.
    چون دیری است که دستگاه های عریض و طویل «نظرسازی» (Meinungsbildung) که دهها هزار روشنفکر مزدور در اختیار دارند (از فیلسوف تا روانشناس و روانکاو و غیره) شب و روز نظرپرسی می کنند، نظرها را تجزیه و تحلیل می کنند و برای مردم کره ارض نسخه فکری می پیچند.
    دیگر کسی به فهم مورد نظر هگل حتی کمترین نیازی ندارد.
    خانه عقل هم که دیری است به آتش مذهب و و خرافه و سکس و فوتبال و مد و غیره از ریشه سوخته و خاکستر شده است.
    ظاهرا نیاز بشر به روشنگری بیش از نیاز او به نان شب شده است.
    عمرتان دراز باد

    پاسخحذف