۱۳۹۱ فروردین ۴, جمعه

مکثی و بحثی روی کلمات قصار این و آن (21)

سرچشمه:
گروه فیسبوک موسوم به
«رهائی زنان ـ نیمه دیگر از منظری دیگر»


احمد غلاميان لنگرودی
بنابرین، رژیم جمهوری اسلامی نمی تواند قوانین برده داری را به مدتی طولانی با اتکاء بر زور حلقه آویز مردم کند!

• ما برای بررسی صحت و سقم ادعای دوست مان، نظری دیگر به نقل قول یادشده از انگلس می اندازیم:

انگلس
روابط اجتماعی هر جامعه از مناسبات حاکم بر آن جامعه تاثیر می پذیرد.
روابط اجتماعی در هر دوره تاریخی معین، محصول سیستم تولیدی آن جامعه است.

• حق با دوست مان ـ احمد ـ است، وقتی که می گویند که «قوانین فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی برده داری را نمی توان به زور به مردم تحمیل کرد، آنهم به مدت مدیدی!»

• زیرا زیربنا و یا مناسبات تولیدی سرمایه داری، روبنای ایدئولوژیکی خاص خود را می طلبد:
• در اینکه مناسبات تولیدی حاکم در ایران فعلی سرمایه داری است، شکی نیست.
• و لذا بطور قانونمند باید روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی تشکیل شود.

• اگر تشکیل نشود، چه خواهد شد؟

• برای پاسخ علمی به این پرسش باید دیالک تیکی را پیدا کنیم که روبنای ایدئولوژیکی در آن قرار دارد:
• قبلا به این مسئله اشاره شد که مناسبات تولیدی در آن واحد، در دو داربست دیالک تیکی مختلف حضور فعال دارد:
• در دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
• در دیالک تیک زیربنا (مناسبات تولیدی) و روبنای ایدئولوژیکی جامعه

• اگر روبنای ایدئولوژیکی جامعه، متناسب و همخوان با زیربنای (مناسبات تولیدی حاکم) آن جامعه نباشد، جامعه دچار بحران می گردد و این بحران تا زمانی که تضاد زیربنا با روبنا حل نشده، جامعه را فلج می سازد.

• تضادی که پس از انقلاب سفید در جامعه شعله ور گشته، قبل از همه، همین تضاد زیربنا و روبنا بوده است:
• انقلاب سفید اگرچه فئودالیسم را به زور ساواک و ارتش و سرنیزه روبید، اما توان جایگزین ساختن روبنای فئودالی ـ بنده داری با روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی را نداشت.

• چرا؟

• برای اینکه در عصر حاضر، یعنی در عصر و یا دوران گذار تمام راضی از سرمایه داری به سوسیالیسم، بورژوازی ـ به مثابه طبقه ـ فاقد جهان بینی مترقی خاص خویش است.

• لیبرالیسم آغازین
اکنون برای خود بورژوازی ایدئالی دست نایافتنی است.

• بورژوازی در مقیاس جهانی دیگر نه طرفدار آزادی است و نه طرفدار دموکراسی است.

• بورژوازی اکنون عتیق ترین خرافه ها را و ایراسیونالیسم ها را از گورهای کهن بدر می کشد، تر و تمیز می کند و به عنوان فلسفه های مد روز به خورد مردم می دهد.

• می توان گفت که رژیم سلطنتی جان بر سر این تضاد نهاد.

• فوندامنتالیسم حاکم این تضاد را نه تنها حل نکرد، بلکه تشدید کرد.


• یعنی به جای توسعه روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی، به تبلیغ و ترویج روبنای عهد عتیق پرداخت و به زور سرنیزه بر مردم تحمیل کرد.

• تضادی که اکنون شعله می کشد، همان تضاد زمان شاه است که صدها بار ببیشتر تشدید شده است.

• حق از این نقطه نظر با احمد عزیز است.

• بدون حل این تضاد، جامعه از بحران زیربنا ـ روبنای ایدئولوژیکی رها نخواهد شد.

• اما در تز احمد حداقل دو نکته قابل تأمل است:


1
نکته اول

• تضادهای اجتماعی بدون مداخلات سوبژکت تاریخ و جامعه قابل حل نیستند.
• اگر توده های خلق روشنگری، تهییج و بسیج نشوند و به دژهای بورژوازی حاکم یورش نبرند، حاکمیت کنونی می تواند با توسل به سرنیزه و ترفند و تحمیق سال ها به حیات نکبت بار خود ادامه دهد.

• تحولات اجتماعی بدون سوبژکت تاریخ و یا جامعه، جامه عمل نمی پوشند.


• اکنون مسئله هژمونی (سرکردگی) توده ها در حل این تضاد مطرح می شود.


• همان طور که گفته شد، بورژوازی بطور کلی ـ چه در مقیاس ملی و چه در مقیاس بین المللی ـ فاقد پلاتفرم لازم برای حل این تضاد است.

• تنها طبقه ای که می تواند این تضاد روبنا ـ زیربنا را حل کند، همان طبقه ای است قادر است و وظیفه مند است که تضاد نیروهای مولده و مناسبات تولیدی را حل کند.
• و این طبقه، طبقه کارگر نام دارد، طبقه ای که در شرایط کنونی از نعمت حزب مستقل انقلابی خویش محروم است.
• سازمان های چپ ایران در وضع معرفتی و تشکیلاتی اسفناکی بسر می برند.

2
نکته دوم

• نکته دوم که احمد عزیز از نظر دور داشته، این حقیقت امر است که در دیالک تیک زیربنا و روبنا، نقش تعیین کننده ـ در تحلیل نهائی ـ از آن زیربنا (مناسبات تولیدی حاکم) است.

• انگلس برای کسانی که نتیجه گیری ساده لوحانه از تز «درک ماتریالیستی تاریخ» به عمل می آوردند، ایده «در تحلیل نهائی» را به تأکید و بکرات یادآور می شد.


• منظور حکیم تیزاندیش پرولتاریا از این ایده چه بود؟

• منظور او این بود که اولا حرف آخر را در حل تضاد میان زیربنا و روبنا ـ به عنوان مثال ـ زیربنا می زند:

الف

• تا زمانی که زیربنا و یا مناسبات تولیدی سرمایه داری تشکیل نشده باشد، نمی توان به تشکیل روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی نایل آمد

ب

• اگر هم مناسبات تولیدی سرمایه داری حاکم شود، این بدان معنی نیست که روبنای ایدئولوژیکی بورژوائی بطور اوتوماتیک تشکیل خواهد شد.

• اوتوماتیسمی در تحولات اجتماعی وجود ندارد.


• تحول خود به خودی در جامعه وجود ندارد.


• زلزله و آتش فشان و سیل و توفان در طبیعت به سوبژکت انسانی نیاز ندارند و بنا بر قانونمندی های طبیعی بطور اوتوماتیک رخ می دهند.

• تحولات اجتماعی ـ چه مثبت و چه منفی ـ اما بدون سوبژکت انسانی صورت نمی گیرند.

ت

• علاوه بر این، روبنای ایدئولوژیکی ـ مثلا مذهب، دولت، سنت، عادت و غیره ـ می تواند زیربنای جامعه را بطرزی خارق العاده تحت تأثیر متقابل قرار دهد و چه بسا قرن ها به حیات نکبت بار خود ادامه دهد و به خفقان مادی و معنوی، اقتصادی و فرهنگی جامعه منجر شود.

• رژیم فوندامنتالیستی فقط در صورتی می افتد که برانداخته شود و روبنای دموکراتیک تنها در صورتی می تواند جایگزین روبنای ایدئولوژیکی ارتجاعی شود که هژمونی تحولات اجتماعی بدست توده های مولد و زحمتکش زیر رهبری حزب انقلابی طبقه کارگر باشد و لاغیر.


• حل رادیکال همه تضادهای فرعی جامعه، از جمله تضاد زن و مرد، منوط و وابسته به حل تضاد اصلی جامعه است، منوط به حل تضاد کار و سرمایه است.


طبقه کارگر تنها طبقه ای است که می تواند و وظیفه دارد که خود را و همراه با خود، همه توده های مولد و زحمتکش مادی و معنوی را آزاد سازد.
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر