۱۳۹۱ فروردین ۱۲, شنبه

کمونیست ها امروز (22)

پروفسور هانس هاینتس هولتس
(حزب و جهان بینی آن)
برگردان یدالله سلطانپور

فرق ما با سرمایه داری این است که آن هرگز اشتباه نمی کند.
سرمایه داری می تواند جنگ های جهانی مهیب و ویرانگر به راه اندازد، توده های میلیونی مردم جهان را به فقر و امراض و ذلت محکوم کند، به استعمار ملل دیگر بپردازد و آنها را وابسته خویش سازد، ولی نمی تواند اشتباه بکند.
همه این جنایات غول آسا از ماهیت سرمایه داری سرچشمه می گیرند و به دلیل همین ماهیت جنایتکارش، نظامی غلط و نادرست است و باید سرنگون شود.

بخش ششم
دکترین توتالیتاریسم بمثابه دام ایدئولوژیکی

• با شروع جنگ سرد، ایدئولوگ های بورژوائی، دکترین توتالیتاریسم را بمثابه بهترین ابزار عوامفریبی آنتی کمونیستی به خدمت گرفتند و بوسیله آن، سوسیال ـ دموکرات ها را هم به دفاع از جامعه سرمایه داری برانگیختند.

• (توتالیتاریسم عبارت است از فرم حاکمیتی که با استفاده از متدهای دیکتاتوری، به سرکوب دموکراسی می پردازد و مجموعه حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی را (بنا بر اصل رهبریت، کیش شخصیت) تابع خود می سازد و قلدرمنشانه به صدور دستور العمل های دقیق و واجب الاجرا می پردازد. مترجم)

• (آنتی کمونیسم عبارت است از گرایش اصلی و شاخص ماهوی مجموعه ایدئولوژی و سیاست امپریالیستی که جنبش کارگری انقلابی، مارکسیسم ـ لنینیسم، دول اردوگاه سوسیالیستی و کلیه جنبش های ترقی طلب را آماج تهاجمات خود قرار می دهد. مترجم)

• تلاشی اتحاد شوروی و سوسیالیسم در دول اروپای شرقی به ادعای یکسان قلمداد کردن سوسیالیسم به اصطلاح «استالینیستی» و فاشیسم توش و توان جدیدی داده است.
• این تحریف تاریخ، بر بنیان تشابهات سطحی ظاهری، موجب گمراهی خیلی از انسان ها شده است.
• کمونیست هائی نیز که به مبارزه با این استراتژی چشم کورکن برمی خیزند، توان تئوریکی لازم برای اثبات بطلان دکترین توتالیتاریسم را در خود نمی بینند.

• اگر کسی تعیین موضوع بحث را به ایدئولوگ های بورژوائی مبلغ دکترین توتالیتاریسم واگذار کند، به پذیرش شیوه نگرش دشمن، تن در می دهد و ناچار، به موضع دفاعی رانده می شود و باید به ساز او برقصد.

• کسی که در میدان دشمن، به نبرد با او تن در دهد، پیشاپیش نصف نبرد را باخته است.

• در علوم، فرم های مجاز مقایسه وجود دارد.
• در اینگونه موارد، ساختار چیزهای مختلف در نظر گرفته می شوند.
• برای مثال می توان بوروکراسی رایج در قیصر چین، دستگاه دولتی پروس و اتحاد شوروی را با یکدیگر مورد مقایسه قرار داد و تشابهاتی را در شیوه انجام وظایف عمومی کشف کرد.
• اما با توسل به متد مقایسه، هرگز نمی توان سیستم های دولتی یاد شده را توضیح داد.

• طبیعی است که سیستم های مختلف، علیرغم داشتن نقشه تشکیل، ماهیت و اهداف کاملا متفاوت، تشابهات عملکردی و فونکسیونی با یکدیگر داشته باشند.
• این امر تغییری در آن نمی دهد که مثلا بیولوژی علم اندام های زنده باشد و جامعه شناسی علم جوامع.

• مقایسه سیستم های ماهیتا مختلف، غیرقابل قیاس بودن آنها آشکار می سازد.
• ارزیابی سیستم های ماهیتا مختلف بر بنیان تشابهات عملکردی و سطحی، به گمراهی منجر می شود.
• هیچ مورخی مجاز به چنین کاری نیست و گرنه به یکسان سازی های ابلهانه دست می زند و میان سزار و ناپلئون و موسولینی علامت تساوی می گذارد.

• سوسیالیسم در حال تشکیل و سرمایه داری در مرحله واپسین اصولا غیر قابل قیاس اند.
• اگر هم کسی بخواهد آندو را با یکدیگر مقایسه کند، باید سرمایه داری آغازین را با سوسیالیسم آغازین مورد مقایسه قرار دهد، تا میان اوضاع متناسب با دوران های تاریخی مختلف، رابطه برقرار کند و ضمنا به غیرقابل قیاس بودن آندو بلحاظ عملکردی پی ببرد.

• ژنو کالوین، فرانسه ریشلیو، انگلستان کرون ول به همان سان با یکدیگر تفاوت دارند که اتحاد شوروی بعد از انقلاب اکتبر تفاوت داشته است.

• تصاویر ظاهرا همانندی که اینجا و آنجا به چشم می خورند، فاقد ارزش و اعتبار علمی اند.

• مهم و تعیین کننده این است که ساختار، ماهیت و اهداف سوسیالیسم، صد در صد ضد ساختار، ماهیت و اهداف سرمایه داری اند.
• ساختار سوسیالیسم، بدین طریق تعیین می شود، که آن تصاحب خصوصی اضافه ارزش و انباشت آن را با تصاحب اجتماعی اضافه ارزش و مصرف آن جایگزین می سازد.

• ماهیت سوسیالیسم عبارت است از امکان پذیر کردن ایمانسیپاسیون انسانی و کمک به شکوفائی همه جانبه آن.
• در حالیکه ماهیت سرمایه داری عبارت است از تحمیل ایمانسیپاسیون فروشندگان و خریداران کالاها، بمثابه فاکتورهای حوادث بازار.

• هدف سوسیالیسم عبارت است از پایان بخشیدن به مناسبات مبتنی بر استثمار و سلطه.
• در حالیکه هدف سرمایه داری عبارت است از حفظ، تداوم و تحکیم مناسبات مبتنی بر استثمار و سلطه، بمثابه پیش شرط های بقای خویش.

• هر گامی که در سوسیالیسم برداشته می شود، هدف دیگری دارد و در مقایسه با سرمایه داری، به نظام اجتماعی دیگری مربوط می شود.

• اگر ما بنای بحث را بر غیرقابل قیاس بودن اصولی قدرت دولتی سوسیالیستی (در حال تشکیل) و فرم های حاکمیت کاپیتالیستی (که در فاشیسم به نقطه اوج انسانیت ستیزی خود می رسد و در حاکمیت معروف به دولت قانون نیز انسانیت ستیزی آشکار و نهان، سرتاپای آن را فراگرفته است) بگذاریم، آنگاه می توان این سؤال را مطرح کرد که در کدامین فرم های سوسیالیستی، کدامین فرم های متضاد با ماهیت سوسیالیسم، در ایام پیدایش و تشکیل سوسیالیسم پدید آمده اند؟

• این موضوع بحث ما راجع به خطاها، مسخ ها و قانون شکنی ها در سوسیالیسم خواهد بود.
• چنین بحثی حتما باید انجام گیرد، تا ما بتوانیم از تاریخ درس بگیریم و آینده را با توجه بدان بسازیم.

• اینجا دیگر نیازی به بزک کردن قضایا و عذرتراشی و پوزش خواهی نسبت به حق کشی ها نخواهد بود، اگر ما معارف و متدهای ماتریالیسم تاریخی را سرسختانه به کار بندیم و به توضیح و درک علل حوادث نایل آییم.

• چون تنها تاریخ مفهومی (یعنی تاریخ درک شده در پرتو تفکر مفهومی. مترجم) است، که آزادی ما را برای آینده تضمین می کند.

• فرم های نمودین ظاهری برای این جریان توضیح و تفهیم، تنها نشانه هائی محسوب می شوند.
• نشانه هائی هراس انگیز (به هراس انگیزی ستمی که بر قربانیان بی گناه بیشمار رفته است)، نشانه هائی که هرگز نباید ماست مالی شوند و به باد فراموشی سپرده شوند.
• ولی علیرغم آن، نشانه هائی اند از عللی که باید پژوهش، تحقیق و ریشه یابی شوند.

• اکنون سؤال های زیر مطرح می شوند:

• سؤال این است که چگونه امکان آن فراهم آمد، که در جامعه ای که بنا بر طبیعت خویش، در صدد تحقق حقوق انسانی بود و آزاد سازی انسان ها را آماج خود قرار داده بود، وسیله با هدف در تضاد قرار گرفت؟

• مراجعه کنید به دیالک تیک وسیله و هدف در تارنمای دایرة المعارف روشنگری

• کدام پیش شرط های مادی و کدام تضادهای عینی در گذار از روسیه تزاریستی به روسیه سوسیالیستی موجد این معضل بوده اند؟

1

• تنها در این صورت است که ما در میدان مبتنی بر متد مقایسه ای تئوریسین های توتالیتاریسم، یعنی در میدانی که به جای توضیح چیزها به توصیف پدیده ها اکتفا می شود، وارد کارزار ایدئولوژیکی نخواهیم شد.

2

• تنها در این صورت است که ما حق مندانه، در باره تاریخ خویش، به داوری خواهیم نشست، تاریخی که ما هم به نوبه خود، نسبت بدان احساس مسئولیت می کنیم.

3

• تنها در این صورت است که ما در میدان خود و نه در میدان دشمن وارد نبرد خواهیم شد.

4

• تنها در این صورت است که ما می توانیم از نمایندگان کاپیتالیسم، برای صدها میلیون قربانی جنگ های امپریالیستی، استعمار، فقر و ذلت توده ای پاسخ بخواهیم، بدون آنکه به بهانه اردوگاه های کار در دوره استالین، زیر فشار قرار گیریم و گوشه نشین شویم.

• چرا که این سؤال را ما ـ خود ـ طرح کرده ایم و پاسخ داده ایم.
• چرا که ما به انتقاد از اشتباهات خود پرداخته ایم و آمادگی خود را برای ایثار بخاطر فردای بهتر اعلام کرده ایم.

• فرق ما با سرمایه داری این است که آن هرگز اشتباه نمی کند.
• سرمایه داری می تواند جنگ های جهانی مهیب و ویرانگر به راه اندازد، توده های میلیونی مردم جهان را به فقر و بیماری و ذلت محکوم کند، به استعمار ملل دیگر بپردازد و آنها را وابسته خویش سازد، ولی نمی تواند اشتباه بکند.
• همه این جنایات غول آسا از ماهیت آن سرچشمه می گیرند و به دلیل همین ماهیت جنایتکارش، نظامی غلط و نادرست است و باید سرنگون شود.

• نقطه محوری دیگری که در آن، مقایسه های غلط و گمراه کننده صورت می گیرد، مفهوم دموکراسی است.
• حضرات، مفهوم دموکراسی را (بمثابه فرم) با محتواهای دموکراسی بورژوائی پر می کنند و مفهوم هگلی « Aufhebung» را که چند معنای مختلف دارد، «حفظ و نگه داری» معنی می کنند:
• حفظ و نگه داری «تقسیم قوای سه گانه، پارلمانتاریسم، سیستم چند حزبی و دولت قانون.»

• (اینها همان ایدئولوگ های بورژوائی اند، که همین مفهوم « Aufhebung» را درسخن مارکس و انگلس، درست بر عکس، به معنی پایان بخشی معنی کرده و می کنند. مترجم)

• شکی نیست که در سوسیالیسم، همه دستاوردهای موجود در جامعه بورژوائی ـ بدون استثناء ـ دور ریخته نمی شوند، بلکه مورد بررسی قرار می گیرند، تا حساب دستاوردهای مختص نظام بورژوائی از دستاوردهای مختص پیشرفت بشری جدا شود.
• طرح دولت قانون را نمی توان بطور صاف و ساده به دم فرمالیسم نظام حقوقی بورژوائی وصل کرد.
• کنترل قضائی مجدد پرونده های اداری را و جدائی اختیارات حزبی و دولتی را می توان بمثابه امری مطلوب و معنامند حفظ کرد.
• پارلمانتاریسم با سیستم اکثریت ـ اما بر عکس ـ فرمی است که امور کشوری بر مبنای توافقات معاملاتی گروه ها و منافع متمایز تلقی می شوند و هرکس سودائی جز بکرسی نشاندن منافع طبقاتی و یا گروهی خود در سر ندارد.
• چنین روند و روالی به درد جامعه سوسیالیستی که در صدد تحقق آزادی انسانها بر پایه برادری و همبستگی است، نمی خورد.

• سیستم شورائی ـ به احتمال قوی ـ چارچوب بهتری برای خودگردانی و همپیوندی انسانها در برنامه ریزی روندهای اجتماعی است.

• نظام حقوقی دول سوسیالیستی انبوهی از دستور العمل های دموکراتیک در زمینه حقوق انسانها در زندگی روزمره به همراه آورده است، از آنجمله اند:

1
• حق کار
2
• حق تشکیل خانواده
3
• حق تعیین مدت زمان محاکمات قضائی
4
• حق تقلیل مخارج آنها و غیره.

• اگرچه در زمینه حقوق سیاسی معینی در مقایسه با میدان عمل صوری رایج در جوامع بورژوائی کمبودهائی نیز وجود داشته است.

• این مائیم که می توانیم ـ به جای افتادن به دام مقایسه ساده لوحانه سیستم های اجتماعی متضاد ـ نمایندگان بورژوازی را سؤال باران کنیم:

1
• منظور از دموکراسی چیست؟
2

• آیا معرکه گیری انتخاباتی در رسانه های همگانی با شعارهای بی پشتوانه، توخالی و بی محتوا را می توان دموکراسی نامید؟

3

• آیا هیچکارگی پارلمان اروپا در مقابل بوروکراسی بروکسل را می توان دموکراسی نامید؟

4

• آیا نفوذ بی حد و مرز کنسرن ها در قوه قانونگزاری را می توان دموکراسی نامید؟

• کلیه «دستاوردهای» دموکراسی بورژوائی (بی اعتنا به مسخ کاپیتالیستی آنها) ریشه در ساختار جامعه بورژوائی دارند.

• تردیدی نیست که سوسیالیست ها ـ اکنون ـ تصور پیش ساخته کاملی در باره جامعه سوسیالیستی فردا ندارند.
• چرا که چنین کاری اوتوپیک خواهد بود.
• ما باید همراه با مبارزه سیاسی بخاطر سوسیالیسم، در این زمینه هم کار کنیم.
• ما اما هرگز نمی توانیم بدلیل شکست دموکراسی سوسیالیستی، به دموکراسی بورژوائی تن در دهیم.

ما با مبارزه بر ضد تشبثاتی که دموکراسی را در مذبح منافع سرمایه شقه شقه می کنند، به دفاع از دموکراسی برمی خیزیم!
ما می دانیم که دموکراسی (بمثابه فرم) باید در سوسیالیسم از محتوای نوینی پر شود.
ما می دانیم که باید برای دموکراسی سوسیالیستی فرم های نوینی پیدا کنیم، تا بتواند به دموکراسی حقیقی بدل شود، به حاکمیت خلق.


پایان فصل سوم
ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر