۱۳۹۰ اسفند ۲۹, دوشنبه

سیری در شعری از عسگر آهنین (6)

اکنون نشسته، رو به درون، شیهه می کشد!

عسگر آهنین
از پشت پنجره
(۱۰ مارس ۲۰۱۲)
شین میم شین
• عمری ـ در انتظار شیهه ی اسبی ـ
• از پشت پنجره اش رو به خیابان نگاه کرد
• آن اسب سُرخ یال ـ مگر در خیال ـ نیامد.

• تنها، عبور زرهپوش ها و ُ دسته های مسلح
• فریاد زنده باد و ُ مرده باد، در وزش باد
• تابوت ها و ُ شیون صفوف سیه پوشان!

• او ـ پشت پنجره ـ مویش سپید شد.
• اکنون نشسته، رو به درون، شیهه می کشد.
پایان

حکم دوم
تنها، عبور زرهپوش ها و ُ دسته های مسلح
فریاد زنده باد و ُ مرده باد، در وزش باد
تابوت ها و ُ شیون صفوف سیه پوشان!

• اگر اسب سرخ یال در عالم رئال نمی آید، اما به جای آن جنگ داخلی و خارجی فرا می رسد:

1
جنگ داخلی
فریاد زنده باد و ُ مرده باد، در وزش باد

• شاعر برای بیان شعله ور گشتن جنگ از مفهوم «فریاد زنده باد و ُ مرده باد، در وزش باد» استفاده می کند.

• مفهوم «زنده باد و ُ مرده باد» به چه معنی است و بیانگر کدامین دیالک تیک است؟


• شاعر در این مفهوم ـ بسان دیالک تیکیسینی چیره دست ـ دیالک تیک اثبات و نفی را به شکل دیالک تیک تأیید و تکذیب، دیالک تیک زنده باد و مرده باد بسط و تعمیم می دهند و از جنگ داخلی پرده برمی دارند.

• ملت واحد در براندازی رژیم سلطنتی وابسته به امپریالیسم، طولی نمی کشد که بنا بر ماهیت طبقاتی خویش تجزیه می شود و هر طبقه و قشر اجتماعی در احزاب و سازمان های بیانگر منافع خویش ـ کم و بیش ـ گرد می آید و مبارزه طبقاتی به پله ای دیگر گام می نهد.

• مبارزه برای کسب قدرت سیاسی آغاز می شود:
• شعار زنده باد از سوی همه طبقات و اقشار اجتماعی بطرزی دیالک تیکی طرح می شود و بر زبان می آید:
• دیالک تیک داخلی و خارجی در این شعار، به شکل زنده باد سوسیالیسم ـ مرگ بر امپریالیسم، زنده باد حزب الله ـ مرگ بر شیطان، زنده باد کاپیتالیسم ـ مرگ بر سوسیالیسم و الی آخر بسط و تعمیم می یابد.

• از دیالک تیک عینی فراگیر قدر قدرت گریزی نیست!
• حتی متافیزیسن های بنیادگرا ناگزیر به دیالک تیک عینی تن در می دهند و بی که بدانند بر پرچم خویش می نگارند.
• جهان دو قطبی است و طبقات اجتماعی در مقیاس ملی نیز بناگزیر به قطبی امید می بندند.
• مسائل ملی در دیالک تیک داخلی و خارجی، در دیالک تیک ملی و بین المللی طرح و حل می شوند و آلترناتیوی دیگری وجود ندارد.
• از دیالک تیک در همه فرم های نمودین آن گریز و گزیری ممکن نیست.

2
جنگ خارجی
تنها، عبور زرهپوش ها و ُ دسته های مسلح
فریاد زنده باد و ُ مرده باد، در وزش باد
تابوت ها و ُ شیون صفوف سیه پوشان!

• عبور زره پوش ها و دسته های مسلح و تابوت ها و شیون عزاداران از شروع جنگ خارجی پرده برمی دارد:
• امپریالیسم با شعله ور کردن جنگ میان دو همسایه می خواهد که تناسب قوا را به نفع نیروهای ارتجاعی و ضد توده ای تغییر دهد و ضمنا سود کلانی از فروش تسلیحات به جیب زند.

• دیالک تیک داخلی ـ خارج
ی اکنون به شکل دیالک تیک جنگ داخلی و جنگ خارجی بسط و تعمیم می یابد:

• با اشغال خاک و تهدید تمامیت ارضی از سوی همسایه خردستیز، جنگ داخلی و مبارزه بر سر تسخیر قدرت سیاسی به درجه مسئله ای ثانوی تنزل می یابد و این به نفع فوندامنتالیسم تمام می شود که به کمک ارتجاع سرنگون شده و امپریالیسم همه اهرم های قدرت را به دست گرفته است.

• شاید یکی از هنرهای بی بدیل هنر همین باشد:

• بسته بندی کردن برهه ای از تاریخ ملتی در شعری به کوتاهی آهی!
• ولی از دست هر شاعری چنین کاری برنمی آید.

حکم سوم
او ـ پشت پنجره ـ مویش سپید شد.

• قهرمان شاعر اما علیرغم شعله ور شدن جنگ داخلی و خارجی، علیرغم صف آرائی ها و شیون ها، از پنجره اتاق خویش دل بر نمی کند و بدین طریق در ضمن ایفای مادام العمر نقش تماشاگر، پیر می شود.

• انفعال و انتظار را بهتر از این نمی شود، تصور و تصویر کرد.


حکم چهارم
اکنون نشسته، رو به درون، شیهه می کشد.

• شاعر در این حکم واپسین، پایان ماجرا را به اطلاع خواننده و یا شنونده شعر خویش می رساند:
• قهرمان او اکنون تنها پل پیوند خود با جهان خارج را به آتش کشیده است، پنجره را رها کرده است و در کنجی بسان عارفی در خود فرو شده است:
• اگر اسب سرخ یال فقط در عالم خیال آمده بود و نه در عالم رئال، اکنون خود به اسبی استحاله یافته و رو به درون شیهه سرداده است:
• این تعالی و یا سقوط عرفانی چیزها ست:
• این استحاله انسان به حیوان است!

• روند پسیکولوژیکی دیرآشنائی:

• قهرمان فیلم گاو گوهر مراد نیز در نهایت به گاو استحاله می یابد:
• مسخ انسان بدست خویشتن

• این همان خردستیزی نظری و عملی است که عرفان نام دارد:
• اگر به نیروی انتظار بر لب پنجره، محبوب بطور خود به خودی از راه نمی رسد، پس با تخریب خرد خویش می توان خود به محبوبی اعتلا یافت و رو به درون شیهه سر داد.

• میمون ایزوله و تنها ـ حتی ـ میمون نیست، پروفسور مارکسیست سلحشور ـ کلاوس هولتس کامپ ـ خواهد گفت.

• با ایزوله کردن خویش و با محکوم کردن خویش به انفعال و انتظار، نمی توان توسعه یافت، اما می توان به قهقرای بربریت سقوط کرد، اما می توان فاتحه بلندی بر خرد رهائی بخش خواند و رو به درون شیهه سر داد.

• زری اصفهانی شاعر این پدیده را به معنی وقوف به استقلال و خودمختاری تفسیر کرده اند.
• به معنی کشف ناجی خویش در خویشتن خویش!

• فروغ هم جائی می گوید:

نام ناجی خود را از آینه بپرس!

• این همان تئوری بورژوائی موسوم به ایندیویدوئالیسم است.


• به نظر ما اما جزء فقط و فقط در دیالک تیک جزء و کل معنی دارد و مؤثر اثری می تواند باشد، بسان فرد که در دیالک تیک فرد و جامعه.


• ناجی در آینه نیست!

• ناجی در ورای آینه، در عالم رئال، در دیالک تیک فرد و توده است!

• انسان تنها و ایزوله انسان به معنی حقیقی کلمه نیست!


• انسان در پیوند دیالک تیکی با طبقه و توده به مقالم سازنده تاریخ و جامعه اعتلا می یابد و سوبژکت تاریخ می گردد.


• حرکت از درون اغاز نمی شود!

• حرکت در دیالک تیک درون و برون، روح و ماده، شعور و وجود، فرد و جامعه به راه می افتد.

• فروشدن در خویش به معنی زوال و فساد روح است!


شیهه سردادن رو به درون به معنی پایان انسانیت انسان است، به معنی پایان سوبژکتیویته و فاعلیت انسان است، به معنی سقوط انسان به درجه اوبژکت وارگی، چیزوارگی است!
به معنی خودستیزی و خردستیزی است!
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر