به مثابه ابعاد حاکمیت کاپیتالیستی
توماس لور
مجله « دفاتر مارکسیستی» (5 ژانویه 2010)
برگردان میم حجری
پیشگفتار
توماس لور
مجله « دفاتر مارکسیستی» (5 ژانویه 2010)
برگردان میم حجری
پیشگفتار
• با هر تئوری مبارزه جنسیتی ـ صرفنظر از اینکه آن به جای تئوری مبارزه طبقاتی به خورد مردم داده می شود و یا بدان اضافه می شود ـ همواره نسبی کردن سهم حاکمیت سرمایه داری در نابرابری اجتماعی میان جنسیت ها نیز همراه می شود.
• (نسبی کردن چیزی بدان معنی است که آن چیز با چیز دیگری در رابطه قرار داده شود و بدان وسیله ارزش و اعتبار و غیره آن محدود گردد.
• نمایندگان تئوری های مبارزه میان زن و مرد، صغیر و کبیر، شهری و روستائی، داخلی و خارجی، شیعه و سنی، مسیحی و مسلمان، یهودی و مسلمان، بی دین و مؤمن و غیره حتی اگر واقعیت موجود در جامعه بشری معینی را بر زبان رانند، تئوری مبارزه طبقاتی را کمرنگ می کنند و چه بسا پرده پوشی می کنند. مترجم )
• پیوند مناسبات جنسیتی با مناسبات طبقاتی در این میان، دقیقا به همان میزان واپس گرفته می شود که ستم بر زنان در جامعه سرمایه داری به مثابه نتیجه مناسبات حاکمیتی مستقل، یعنی مناسبات پدرسالار (مردسالار) تفسیر می شود.
• (مناسبات پدرسالار به مناسبات حاکمیتی اطلاق می شود که در آن به مردان نقش تعیین کننده نسبت داده می شود. مترجم)
• در نتیجه، شرایط خاصی پدید می آید که اغلب درست همان تئوری هائی که تحقیر و تخفیف زنان را در کانون فعالیت های اجتماعی خود قرار می دهند، درست به همان دلیل (یعنی به دلیل قرار دادن تحقیر و تخفیف زنان در کانون فعالیت های اجتماعی خود)، هسته اصلی مسئله را سرپوش می نهند و از دیده ها پنهان می سازند.
• من در چالش با این تئوری ها این نقطه نظر را نمایندگی می کنم که هر تئوری مربوط به مناسبات جنسیتی مناسب تنها یک تئوری اصیل مارکسیستی می تواند باشد و در تزهای زیر به توضیح مختصر نظر خویش می پردازم:
تز اول
آنتاگونیسم و تمایز
آنتاگونیسم و تمایز
• (در فلسفه مارکسیستی مفهوم «آنتاگونیسم» به معنی نوع خاصی از تضاد دیالک تیکی در عرصه جامعه به کار می رود که با وجود جامعه طبقاتی در پیوند است و بر تضاد آشتی ناپذیر میان منافع طبقات جامعه و گروه های اجتماعی مختلف استوار است.
• مراجعه کنید به وحدت و «مبارزه» اضداد، تضاد. مترجم)
• در جامعه شناسی مدرن نابرابری ها، طبقه و جنسیت معمولا به مثابه دو مقوله ساختاری مستقل نابرابری های اجتماعی تلقی می شوند، که ضمنا تنیده در یکدیگر اند.
• این دو مقوله هر کدام حاکی از ابعاد خاص استثمار و مرزکشی (مرزکشی میان زنان و مردان) است که ضمنا بر یکدیگر انطباق می یابند.
• بنابرین، در سطح نمودین بیواسطه، ما در این مورد فقط با «مقوله های مناسبتی ـ تحلیلی» ئی سر و کار پیدا می کنیم که در زمینه امکانات عینی زندگی حرفی برای گفتن دارند.
• اما چرا مناسبتی و چرا تحلیلی؟
• «تحلیلی» از آن رو که بر مؤلفه های ساختاری معین و منتخب نسبت داده می شوند:
• مثلا مناسبات طبقاتی و یا مناسبات جنسیتی.
• «مناسبتی» از آن رو که هر دو مقوله بیانگر مناسبات متضادند:
• مثلا کار و سرمایه، زن و مرد.
• طبقه بر سطح اقتصادی بلاواسطه مناسبات کار مزدوری (کار مبتنی بر دستمزد) در حوزه تولید نسبت داده می شود، در حالیکه جنسیت ـ اگر سختگیر باشیم ـ بر مناسبات غیر اقتصادی و اجتماعی در حوزه بازتولید (خانه داری و خانواده) نسبت داده می شود و یا اینکه با آن در پیوند قرار دارد.
• منظور از مفهوم «بازتولید» اینجا فقط بازتولید خانگی نیروی کار است و نه معنای فراگیر مورد نظر مارکس، به مثابه بازتولید پیگیر مجموعه روند تولید.
• شکی نیست که طبقه و جنسیت به یکدیگر متقابلا ساختار می بخشند:
• در حالی که مناسبات طبقاتی بوسیله مناسبات جنسیتی متمایز می شوند، آنچه که به عنوان مثال، خود را در این حقیقت امر نمودار می سازد که «هر طبقه و هر فراکسیونی از طبقه تصور خاص خود را از زنیت و مردیت دارد» که بوسیله آن، هیرارشی جنسی تشکیل می شود، مناسبات جنسیتی نیز بیشک بوسیله مناسبات طبقاتی ساختاربندی می شوند.
• بدین طریق، امکانات شرکت هم زنان و هم مردان بسته به جایگاه طبقاتی مشخص شان تعیین می شود.
• به عنوان مثال، پیوند خانه داری و کار در بیرون از خانه «برای معلمه ها و خبرنگاران زن غیر از آن است که برای فروشنده های زن و کمک آشپزهای زن است.
• ساختاربندی آنها بنا بر جایگاه متفاوت شان در مناسبات طبقاتی صورت می گیرد.»
• البته اگر ما سطح نمودین بیواسطه را ترک کنیم، شاهد تفاوت تعیین کننده ای میان «مقوله های مناسبتی ـ تحلیلی» خود خواهیم بود.
1
• ما در رابطه جنسیت ها با یکدیگر ـ بر خلاف رابطه کار مزدوری با سرمایه ـ نه با آنتاگونیسم، بلکه با تمایز سر و کار پیدا خواهیم کرد.
• منافع جنسیتی کارگران مزدبگیر زن و مرد حتما نباید در تضاد آشتی ناپذیر با یکدیگر قرار داشته باشند.
2
• علاوه بر این، در حالیکه مناسبات طبقاتی بیانگر مناسبات آنتاگونیستی مالکیت اند و نتیجتا تضاد پیشبرنده جوامع کاپیتالیستی محسوب می شوند، ما در تمایز جنسیتی به هیچوجه با شاخص خودویژه جامعه بورژوائی سر و کار پیدا نمی کنیم.
• تفاوت جنسیتی ـ بلحاظ اجتماعی ـ نامعین است و حاکی از آن است که «از تفاوت های اجتماعی و از اختلاف مندی اجتماعی نابرابری اجتماعی و سرکوب و ستم تشکیل می شود.»
• بدین طریق، تز اول من از این قرار است:
تز اول
• طبقه و جنسیت، اگرچه هر دو تعیینگرهای ساختاری نابرابری اجتماعی اند، ولی در این میان، مناسبات طبقاتی «بلحاظ اجتماعی ـ اقتصادی بر مناسبات جنسیتی مقدم اند.»
• تقدم مناسبات طبقاتی از منشاء بلاواسطه آنها، یعنی از مناسبات اجتماعی مادی، یعنی از مناسبات تولیدی نتیجه گرفته می شود.
• تقدم طبقه بر جنسیت که بلحاظ تئوریک اثبات شده بنا بر نتایج حاصله از بررسی های امپیریکی (بررسی های مبتنی بر داده های تجربی، آزمایشی، مطالعاتی و غیره) تصدیق می شود.
•
• مقوله «طبقه» در سطح عمودی ساختار اجتماعی قرار دارد و لذا «ساختارعنصر اجتماعی سوسیولوژیکی محسوب می شود. »
• مناسبات جنسیتی ـ مثل دیگر تمایزات در ساختار اجتماعی (تفاوت سن و سال، ملیت، رنگ پوست و غیره) ـ اما برعکس، می توانند به مثابه «شرایط متمایزکننده از آن خود کردن و نحوه و نوع متمایز کننده از آن خود کردن» تلقی شوند، که در سطح افقی ساختار اجتماعی قرار می گیرند.
• مناسبات جنسیتی تمایزات موجود در چارچوب مناسبات طبقاتی آنتاگونیستی را نمودار می سازند.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر