۱۳۸۹ اسفند ۳, سه‌شنبه

سیری در جهان بینی احسان طبری (1)

احسان طبری
زمان را گنج ها در آستین است!
نشریه دنیا شماره 4 (زمستان 1345)

• شنـــــیدم لا لــه ای در کـوهســــــاری
• درفـش افراشـت، آغـاز بهــــــاری

• به گــرد خــود جهانــی یافــت غمگین
• جهانی بی گل و ریحان و نسریـن

• دلــش افســرده شــد از بـــی نصیبــــی
• همــی سـر کـرد آهنـــگ غریبـی:

• که «ما را همدمی دراین زمین نیســـــت
• بجز خار مغیلان در کمین نیسـت

• چـو گلبـــرگ تــــرم پژمــرده گــــردد
• کســی نی، کاو دلـش افسرده گـردد

• در این صحـرای پر خاشاک و پر خــس
• به داغ خویـش تنهائیــم و بی کــس»

• ولـی آن دانــه هـا کـان لالـه افشـانـــــد
• نسیمی برد و در هر گوشه بنشاند

• هنــوز آن لالــه را جــان بــود در تــن
• که شد رشگ جنان، آن تیره گلخـن

• چــو آتـش شعله هــا از خـــاک بــر زد
• ز هـر سو لالـه ای گلـرنـگ سرزد

*****
• ترا من نکته ای جانانه گفتم
• مپندار از سر افسانه گفتم

• ز تنهایی و ناکامی و ذلت
• مشو نومید، ای یار عدالت

• که گیتی رنگبازی راستین است
• زمان را گنج ها در آستین است

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر