۱۳۸۹ بهمن ۲۹, جمعه

حقوق اولیه (2)

مارک لافایت (1757 ـ 1834)
ژنرال فرانسوی در جنگ استقلال آمریکا

پروفسور هرمان کلنر
برگردان شین میم شین

1

بیانیه استقلال آمریکا


توماس جفرسن (1743 ـ 1826)
سومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا
مؤلف اصلی اعلامیه استقلال آمریکا و از دولتتئوریسین های مهم آن کشور

• در بیانیه استقلال سیزده ایالت آمریکا (4 ژوئیه 1776) که توسط توماس جفرسون تدوین شده، چنین می خوانیم:
• «ما این حقیقت را فی نفسه (بی نیاز از دلیل و برهان. مترجم) اثبات شده می دانیم که که همه انسان ها برابر به دنیا می آیند و به اراده خالق خویش به حقوق غیر قابل انتقال به غیر زیرین مجهز می شوند:
• حق زیست.
• حق برخورداری از آزادی.
• حق خوشبختی طلبی.»

• نیمه دوم بیانیه استقلال آمریکا حاکی از آن است که مطالبات اقتصادی صاحبان پلانتاژهای آمریکائی ـ عمدتا ـ به حقوق «الهی» تقطیر یافته اند.

• (پلانتاژ به شرکت ها و باغات بزرگ کشاورزی در مناطق استوائی اطلاق می شود. مترجم)

2

انقلاب فرانسه


• در انقلاب فرانسه به درخواست لافایت که از جنگ استقلال آمریکا به فرانسه برگشته بود و در ایام جوانی تحت تأثیر ایده های روشنگران بود، مجلس مؤسسان (26 اوت 1789) به تصویب اعلامیه حقوق بشر و حقوق شهروندی نایل آمد که معروفترین سند سیاسی ـ قضائی بورژوازی اروپا ست.
• در این اعلامیه که تحت تأثیر «سند حقوقی» آمریکا، تقسیم قوای سه گانه مونتسکیو و اصل خودمختاری خلق های ژان ژاک روسو ست ، ضروریات اقتصادی بورژوازی و همچنین امیدهای توهم آلود خلق انعکاس می یابد.
• در ماده دوم این اعلامیه، «آزادی، مالکیت، امنیت و مقاومت در برابر ستم و سرکوب» به عنوان حقوق غیرقابل انتقال به غیر و بی چون و چرای انسانی اعلام می وشند که رعایت و حفظ آنها هدف نهائی دولت مبتنی بر خودمختاری خلق است.
• برای پوشاندن جامه مشخص به آنها از حقوق مندرج در ماده 17 استفاده می شود:
• قانونمداری (حکومت قانون)
• آزادی نظر.
• اما از آزادی تشکیلات و مجامع و مذهب سخنی رانده نمی شود.
• اعلامیه حقوق بشر و حقوق شهروندی در سال 1791 به جزئی از اولین قانون اساسی انقلاب فرانسه بدل می شود.
• پس از این است که لیست حقوق اولیه به سرمایه قانون اساسی کلیه دولت های بورژوائی ـ به استثنای انگلستان، آسترالیا و کاناد ـ بدل می شود و تئوری های حقوق اولیه نیز عناصر بنیادی تئوری سیاسی تلقی می شوند.
• قانون اساسی ژاکوبنی (1793) به سبب خصلت دموکراتیکش در کلیه لیست های حقوق اولیه بورژوائی اعتبار خاص خود را دارد.
• در این لیست ها 35 ماده حقوق اولیه ـ همراه با دیگر مواد ـ به عنوان حقوق بشر و حقوق شهروندی قلمداد می شوند:
• برابری
• آزادی
• امنیت
• مالکیت
• آزادی نظر
• آزادی تشکیل انجمن و غیره
• حق کار و یا معیشت
• حق تحصیل و یا تدریس
• حق شرکت در قانونگزاری
• حق اقدام به انقلاب

*****

• قلمداد کردن حقوق شهروندی بورژوائی بمثابه حقوق بشر کوشش عام بورژوازی را در زمینه جا زدن منافع طبقاتی خاص خود بمثابه منافع مشترک همه انسان ها منعکس می کند.


• (حقوق شهروندی عبارتند از حقوق قانونی که هر دولتی و یا هر مؤسسه قابل قیاس با دولت برای شهروندان قائل می شود.
• در دموکراسی ـ برای مثال ـ حق انتخابات جزو حقوق شهروندی است و تمامت حقوق اولیه نیز که حقوق بشر محسوب نمی شوند، جزو حقوق شهروندی اند. حقوق شهروندی ـ قبل از همه ـ در رابطه میان دولت و شهروندان مطرح می شوند و نه در روابط میان شهروندان. مترجم)

• (حقوق بشر به حقوقی اطلاق می شود که فقط به شهروندان یک دولت اختصاص نمی یابند.
• حقوق بشر که حقوق سوبژکتیف هم نامیده می شود، شامل حال هر انسانی است.
• طرح حقوق بشر حاکی از ان است که همه انسان ها بدلیل انسان بودن از حقوق برابر و یکسان برخوردارند و این حقوق خصلت عام و یونیورسال دارند، استثناء نمی شناسند، غیر قابل انتقالند، تقسیم ناپذیرند.
• ایده حقوق بشر با هومانیسم و با ایده حقوق طبیعی توسعه یافته در عصر روشنگری پیوند تنگاتنگ دارد. مترجم)

• (حقوق اولیه به حقوق مهم تضمین یافته اطلاق می شود که اعضای جامعه در مقابل دولت دارند و در صورت لگدمال شدن می توانند شکایت کنند.
• حقوق اولیه، قبل از همه حقوق تدافعی شهروندان در مقابل دولت است که البته میان خود شهروندان نیز مؤثر واقع می شود. مترجم)

• (حقوق ملل به نظام حقوقی ماورای دولتی اطلاق می شود که میان سوبژکت های حقوقی ملل و یا در واقع دول برابر حقوق برقرار می شود.
• مهمترین منبع حقوقی مثبت حقوق ملل را اعلامیه ملل متحد تشکیل می دهد. مترجم)
• «انسانواره کردن» حقوق شهروندی ـ دولتی به معنی برسمیت شناسی ظاهری تفکیک قدرت اقتصادی از قدرت سیاسی است که از طریق تقدیس حوایج مادی جامه عرفانی دربرمی کند.

• تولید کاپیتالیستی گسترش یافته به نیروهای کار نیاز داشت، نیروهای کاری که اختیارشان دست خودشان بود.
• به عبارت دیگر، تولید کاپیتالیستی گسترش یافته به طرف مبادله نیروی کار به ازای پول نیاز داشت.
• حقوق نیروهای کار ـ اما ـ نه از منشاء طبقاتی شان، بلکه از تعلق شان به جامعه بورژوائی و به دولتی که این جامعه را تضمین می کرد، نشئت می گرفت.
• حقوق اولیه به همین دلیل، نه حقوق طبقاتی، بلکه حقوق شهروندی بوده اند.
• بورژوازی پس از تسخیر بازار داخلی، در صدد تسخیر بازار خارجی نیز برمی آید.
• چون بورژوازی در این بازار خارجی شرایط بهره وری سرمایه را می جوید که با شرایط بازار داخلی انطباق داشته باشند، وابستگان طبقاتی به درجه شهروند دولت ارتقا یافته را ـ همزمان ـ به مثابه اشخاص «طبیعی» برسمیت می شناسد.
• از این رو ست که بخشی از حقوق شهروندی خصلت حقوق جهانوندی دارند، یعنی حقوق بشر هستند.
• لیست های حقوق اولیه ـ بدین طریق ـ توجیه و استتار سیستم سیاسی سرمایه داری مبتنی بر رقابت بوده اند که دعوی ابدی بودن داشته اند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر