۱۳۸۹ بهمن ۲۷, چهارشنبه

پابلو پیکاسو ـ نقاش توده ها

پابلو پیکاسو (1881 ـ 1973)
مارتین کلوس
برگردان شین میم شین

چه تصوری شما در بارهً هنرمند دارید؟
ابلهی که فقط چشم دارد، اگر نقاش است؟
گوش دارد، اگر موسیقیگر است؟
شعری می سراید ـ هرازگاهی ـ بسته به حالات روحی اش، ا گر
شاعر ا ست؟
و اگر حتی بوکسباز باشد، کسی است که فقط عضله دارد؟
درست برعکس!
هنرمند یک موجود سیاسی است که در پیوند مستمر با
تحولات دلخراش، ویرانگر و شادی بخش جهان است و آن را در آثار هنری خویش بازتاب می دهد!
پابلو پیکاسو

• با شنیدن نام پیکاسو به یاد نقاشی می افتیم، با آثاری عجیب و غریب:
• تصویر انسان هائی با اندام های نا به جا، چهره زنانی با دو بینی و سه چشم، تصویر نریانی در چنگ خشمی بی مهار، با اندامی کج و معوج و شا خ هائی چنگک وار.

• گاهی مجموعه ای از تصاویر و نقاشی ها که با شکل واقعی شان انطباق ندارند، تحت نام «پیکاسو» معرفی می شوند.
• بدینوسیله به سبک هنری ای اشاره می شود که ا نتظارات ما را بر نمی آورد و تحیر، تحسین و حتی گاهی خشم و انزجار ما را بر می انگیزد.

• پیکاسو در طول زندگی اش همواره با اینگونه برخوردهای نامطلوب مواجه می شد، ولی هیچگاه در مقابل پرخاش این و آن خم به ا برو نمی آورد.
• او بر این باور بود که هنرمند نباید به تقلید مو به موی طبیعت اکتفا کند، بلکه برعکس، باید از واقعیت همیشه گامی جلوتر باشد و به برکت احساس، خرد و خیالش بدان قوام بخشد و از این رو بود که می گفت:
• «من آنچه را که می دانم نقاشی می کنم، نه آنچه را که می بینم.»

• پیکاسو کی بود؟
• نقاش کله شقی که فقط برداشت شخصی خود از جهان را مطلق کرده بود؟

• پیکاسو نقاش کبوتر صلح ـ که معروف همگان است ـ بود.
• پیکاسو مبارز ضد فاشیست بود.
• پیکاسو دوست صمیمی توده های ستمدیده و کمونیست ها بود.
• پیکاسو شرکت کنندهً فعا ل در کنگره های جهانی صلح و برندهً جا یزهً لنینی صلح بود.

• آیا پیکاسو شخصیتی دوگانه داشت:

• مردی که به عنوان هنرمند تصاویر عجیب و غریب غیر قابل فهم می کشید و به عنوان یک مبارز سیاسی در مبارزهً طبقاتی، موضعی صریح و بی چون و چرا داشت؟

• نه!
• پیکاسو را نمی توان دو شقه کرد.
• پیکاسو شخصیتی وحدتمند داشت، چه به عنوان هنرمند و چه به عنوان مبارز سیاسی.

• پیکاسو دو خصیصهً بارز داشت:

• خلاقیت و سرسختی.

• او زندگی و کار هنری اش را از تنوع و خلاقیت بی مرزی می انباشت و صریح و بی چون و چرا به آنچه که به صحتش باور داشت، پای بند می ماند.

• پیکاسو در سال 1881 میلادی در شهر کوچکی واقع در اسپانیا به دنیا می آید.
• در دوازده سالگی بهتر از پدرش ـ که معلم نقاشی بود ـ نقاشی می کند.
• او می تواند جانشین پدرش شود و بقبهً عمرش را در زادگاهش به عنوان نقاشی سرشناس و شهروندی خوشنام سپری سازد.
• ولی او را شوری دیگر در سر است.

• در نوزده سالگی اسپانیا را ترک می کند، به پاریس ـ جهانشهر هنر ـ می رود تا با نامدارترین نقاشان زمانهً خود آشنا شود و آثار آنها را ببیند.

• سرمای سخت پاریس او را مجبور به برگشت می کند، ولی با شروع بهار دوباره به پاریس برمی گردد.
• سال های سال به زندگی دشواری تن می دهد، گرسنگی می کشد، از سرما می لرزد، ولی شب و روز نقاشی می کند و در پی اسلوبی می گردد، تا جهان را در آ ثارش بازتاب دهد.

• وقتی پیکاسو بیست ساله است، رنگ آبی حکمران بی چون و چرای پرده های نقاشی او ست.

• از ورای سایه های آبی تیره، اندام های آبی روشن قد می کشند:

• پیر زنان تهیدست با نوه های شان، گداها و ا نسان های لرزان از سرما، در رنگ های شفا ف.

• بعد آثار او را تصاویری از دنیای سیرک پر می کنند:

• دلقک ها، رقاصان، خانوادهً بندبازان (آرتیست ها):
• اندام های ظریف و تراشیده ی سرشار از امید.

• رنگ حاکم بر آ ثار او در این مرحله صورتی است.

• چندی بعد شادی از آثار او رخت بر می بندد.
• غمزده، تنها و گداگونه اند، اکنون حتی بندبازان او.
• چرا که نمی توان مورد تحقیر مدام شهروندان خودخواه بود و در عین حال، شاد بود.

• دوستداران انگشت شمار آثارش، او را نقاش انسا ن های شریف سوگوار می نامند.

• پیشرفت او را به سوء ظن می اندازد.
• او نمی خواهد خود را به سبک هنری مشخصی محدود کند.
• در پی آزمایش مدام است.

• تصاویرش اغلب زاویه دار و مخطط اند:

• خانه ها، کوه ها، درختها، گلدان ها، آلات موسیقی، پیکرها و چهره های انسانی از اشکالی مربعی، پریسمایی و مخروطی تشکیل یافته اند.

• اندام انسان ها در آثار او در این دوره، بتدریج ذوب می شود و رو به تحلیل می رود.

• این سبک هنری کوبیسم نامیده می شود که در آثار هنرمندان دیگر نیز رایج است.

• کشته و مجروح گشتن میلیون ها انسان در جنگ اول جهانی پیکاسو را بر آن می دارد که به عزت و شرف انسانی بیندیشد.
• در این مرحله تصاویر او را اندام های سترگ زنانه پر می کند:
• زنان تندرست و تنومند و نیرومند که یادآور دهقانان جنوب اند:
• زنانی که آرام و فارغ در کنار هم ایستاده اند، در بارهً عناصر زیبای زندگی گفتگو می کنند و کودکان شاد و خندان خود را در بغل دارند.

• پیکاسو خودش نیز در این زمان پسری دارد.

• اغلب عکس او را می کشد و از هوشمندی و سرحال بودن او به وجد می آید.
• تابستان ها را با خانواده اش در جنوب فرا نسه می گذراند.
• خانهً زیبائی در آنجا خریده، او دیگر فقیر نیست، آ ثار او به قیمت های خوبی به فروش می روند و بسیاری ا ز آنها دیوار موزه ها را مزین کرده اند.

• در فاصلهً سال های 1925 تا 1935 میلادی بارها به میهنش ـ اسپانیا ـ و ایتالیا سفر می کند.
• تحت تاًثیر شدید نویسندگان و شعرای یونان و رم باستان قرار دارد.
• صدها طرح و تصویر در این باره کشیده است.
• برای هنر پیشه های باله طرح صحنه و لباس می ریزد.

• مجسمه هایی از سیم و اوراق فلزی می سازد، بی قرار و پویا ست، چون چشمه ای ای ایده های فراوان، جوشا ن.
• هر پردهً سفید که فاقد خط و رنگ باشد، وسوسه اش می کند.
• آفرینش تصویرها، فرارویی آنها، ساختن، تجدید نظر، از بین بردن و دوباره سازی فرم ها و رنگ ها برای او مشغلهً شورانگیز بزرگی شده است.

• او اغلب میهمان دارد:
• نقاشان، عکاسان، شاعران، خبرنگاران و دلالان آثار هنری.

• گاهی از دست آنها به تنگ می آید و اوقاتش تلخ می شود.
• هنگام صحبت با آنها تصاویر تازه ای در ذهنش زاده می شوند، در دستانش دستمال سر سفره، کارت صورت غذا و جعبه های سیگار به آثار هنری تبدیل می شوند.
• دیگر کسی حاضر نیست، سبک معینی را به او نسبت دهد.
• پیکاسو آنها را اغلب با عرضهً تصاویر مطلقا تازه و غیرمنتظره غافلگیر کرده است.

• گاهی به همراه خانواده و دوستانش به تماشای گاوبازی و سیرک می رود.
• گاوبازی و سیرک را به اپرا ترجیح می دهد.
• هر جا حادثهً هنری مهمی در جریان است، او حضور دارد.

• برای دوستانش معمایی است که او برای خلق آثار بیشمار خود، کی وقت پیدا می کند.
• آنها بی خبرند، از شبهائی که پیکاسو تا سپیده سحر بیدار و مشغول کار است.
• پیکاسو استراحت نمی شناسد.

• برخی از موتیوها را بیست بار پشت سر هم می کشد.
• اولین تصویر شبیه شکل واقعی آن است.
• بعد ساده و ساده تر می شود، تا آنجا که بالاخره تعداد معدودی از خطوط و رنگ ها، که برای او مهمترین عناصر موتیو اند، باقی می ماند.
• بعد بخش های مربوط به شکل واقعی را دو باره به تصاویر برمی گرداند، ولی نه آنگونه که در لحظهً حاضر به نظر می رسند، بلکه بگونه ای که او برای تصاویرش، که در ذهنش قوام می یا بند، احتیاج دارد.

• پیکاسو هیچگاه انسانی را، حیوانی را و یا منظره ای را بطور ساده کپی نمی کند.
• او دریافت و درک خود از آنها را می کشد.

• و سپس دریافت های خود را به خدمت می گیرد، تا به کمک تخیل جوشانش، واقعیت را بازتاب دهد و جهان بینی خود را وسعت بخشد.

• وقتی کسی اثری از پیکاسو را
ـ بسان جامی از شراب ـ سر می کشد، گامی فراتر می بالد، به مرحله ای می رسد که واقعیت را به چشم دیگری ببیند، با خردی دیگر و احساسی دیگر بسنجد و انتظارش از تصاویر را وسعت بخشد.

• خلاقیت پیکاسو در سال های 20 و 30 قرن بیستم شکوفا می شود.
• در این مرحله است که فرانکو (دیکتاتور فاشیست) اسپانیای جمهوری خواه را مورد حمله قرار می دهد و با حمایت همه جا نبهً فاشیست های آلمان و ایتالیا شهرها و روستاها بیرحمانه بمباران می شوند.

• پیکاسو به جا نبداری از توده ها برمی خیزد، پرده از دروغ ها و جنایا ت فرانکو برمی دارد، گرنیکا را می کشد.

• وقتی فاشیست های آلمانی اروپا را اشغال می کنند، پیکاسو در پاریس، در سنگر مقاومت می ماند.

• نقا شی، سپر و سلاح او ست.

• در ا ین ایام است که مجسمه برنجی «مردی با بره ای» (به عنوان سمبل پاسداری از مظلومین) خلق می شود.

• در این دوره، آتلیهً او محل قرار مبارزان مقاومت فرانسه است.

• در سال 1944 پیکاسو به عضویت حزب کمونیست فرانسه در می آید.
• پس از شکست فاشیسم، در کنگره های جهانی صلح شرکت می کند.
کبوتر صلح او (که درسال 1949 به مناسبت گشایش کنگرهً جهانی صلح در پاریس کشیده شده است) به سمبل جنبش صلح در سراسر جهان تبدیل می شود.

• علیرغم پیری (پیکاسو اکنون به 70 سالگی قدم گذاشته) بطور خستگی ناپذیری نقاشی می کند، مجسمه می سازد و کوزه گری را به عنوان امکان جدیدی در هنر به خدمت می گیرد، چیزی که برای او تازه، ولی برای بشریت مشغله ای دیرین بوده است.

• او بدین طریق، هنردوستان را دو باره غافلگیر می کند.

• کوزه گری را در شهر «والری» از کوزه گران آموخته و اکنون قابلمه ها، کاسه ها، بشقاب ها، کوزه های متعدد و متنوعی شکل می گیرند و در کوره پزخانه پخته و سخت می گردند.

• قدرت تخیل خلاق، او را به خلق فرم ها و رنگ های نو سوق می دهد:
• اکنون سرامیک های بزرگ باغچه ای ساخته می شوند که به عنوان گلدان مورد استفاده قرار می گیرند، کاسه ها، کوزه ها و بشقاب هایی در فرم های شگفت انگیز و مصور به نقش های جادوئی انسانی و حیوانی از تخیل حاصلخیز او تراوش می کنند.

جنگ کره در می گیرد و او با کشیدن پردهً بزرگی پرده از جنایات سران سرمایه بر می دارد و کشتار بیرحمانهً کودکان و زنان را نشان همگان می دهد.
• آدمکشان در این پرده نقاشی، به صورت ماشین جنگی جامد بی چهره غیرانسانی ترسیم می شوند.

• در سال 1952 وقتی صلح جهانی در خطر جدی است، پیکاسو پرده های عظیم «جنگ» و «صلح» را می کشد.
• اشیاء و انسان های منفرد در این پرده ها به صورت تصویری فشرده ترسیم می شوند که هر یک حامل مفهوم عمیقی اند.

• در مقابل دیو سیاه جنگ، کتب لگدما ل و به آتش کشیده شده و دست های قطع شده، عناصر با شکوه صلح را قرار می دهد:

• اسب بالدار را ، پگاسوس ـ الهه شعر ـ را، شخم زمین را و کار حاصلخیز را، زنان در حا ل رقص و پا یکوبی را و در سر انگشت یکی از آنها ترازویی را با ساعت شنی (زندگانی جاری) در کفه ای و کودکی بالانس زن را در کفه ای دیگر.

• ماهی در قفسی و پرنده در شیشه ای حکایت ا ز حوادثی نامنتظره دارند، حکایت از زیبائی بی بدیل اکتشافات نوین دارند.


• خوشبختی و گندیدن انسان، زندگی ومرگ، رنگ های روشن صلح و دهشت تیره کام جنگ و بربریت در این پرده ها رو در روی هم ایستاده اند، در کشاکش و جدالی جاودانه.

• درد، رنج، قساوت و بی رحمی از سویی، ترقی، زیبائی، عظمت زمانه و پیروزی دشوار و شورانگیز انقلاب ها از سوی دیگر در آثار او راه یافته اند و تجسم مادی پیدا کرده اند.

• پیکاسو در جستجوی نفسگیر خود برای آنها فرم های تصویری تازه و دهشتناک یافته و امکانات بی بدیلی در اختیار هنر معاصر قرار داده است.

پیکاسو مهمترین، شورانگیزترین، بغرنجترین و در عین حال تناقض مندترین نقا ش قرن خونین ما ست.
یادش گرامی باد و راهش پر رهرو!

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر