۱۳۸۹ بهمن ۲۰, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (14)

شیخ سعدی (1184 ـ 1283 و یا 1291)
نه اندیشه مادرزاد وجود دارد و نه اندیشیدن مادرزادی
اندیشیدن را باید مثل هرعلم، در روندی دشوار فراگرفت
ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
شین میم شین

حکم اول

• تولای مردان این پاک بوم
• برانگیختم خاطر از شام و روم

• سعدی در این حکم، دیالک تیک علت و (1) را به شکل دیالک تیک محبت و (2)، دیالک تیک تولای مردان شیراز و (3) بسط و تعمیم می دهد.

3 ـ 1
• سعدی در این حکم، دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک تیک محبت و رجعت، دیالک تیک تولای مردان شیراز و دل کندن از شام و روم بسط و تعمیم می دهد.
• منظور سعدی از مهر مردان شیراز ـ به احتمال قوی ـ اعضای طبقه حاکمه است.

حکم دوم

• دریغ آمدم زان همه بوستان
• تهیدست رفتن سوی دوستان

• حال که سعدی قصد برگشت دارد، نمی خواهد که دستخالی به میهن برگردد.

حکم سوم

• به دل گفتم، از مصر قند آورند
• بر دوستان ارمغانی برند

• سعدی در این حکم، دیالک تیک (1) و (2) مستور موسوم به ارمغان در جامعه و جهان را به خدمت می گیرد.

2 ـ 1

• سعدی در این حکم، دیالک تیک داد و ستد مستور موسوم به ارمغان در جامعه و جهان را به خدمت می گیرد.
• داد و ستد هدایا یکی دیگر از سرگرمی های فئودالی است که به توده مولد و زحمتکش سرایت کرده است.
• با گذار جامعه به فرماسیون سرمایه داری، کالا به معیار معیارها بدل می شود و پول هم چیزی جز وسیله خرید کالا نیست.
• خانواده های فئودال و سرمایه دار میزان ارزش و اعتبار یکدیگر را بر مبنای ارزش کالای رد و بدل شده، تحت عنوان کذائی «ارمغان»، «هدیه»، «سوقات»، «تحفه» و غیره ارزیابی می کنند و بر مبنای آن واکنش نشان می دهند:
• اگر با دسته گل پیش فئودالی نروی، انتظار چائی هم حتی نباید داشته باشی، چه برسد به چلو کباب.
• آنگاه کسی برای افکار و نظراتت تره خرد نخواهد کرد.

حکم چهارم

• مرا گر تهی بود از آن قند، دست
• سخن های شیرین تر از قند، هست

• سعدی در این حکم، دیالک تیک (1) و معنوی را به شکل دیالک تیک (2) و سخن های شیرین بسط و تعمیم می دهد و به سبب فقر (3)، ارمغان معنوی (سخنهای شیرین) می آورد.

3 ـ 1

• سعدی در این حکم، دیالک تیک مادی و معنوی را به شکل دیالک تیک قند مصری و سخن های شیرین بسط و تعمیم می دهد و به سبب فقر مادی، ارمغان معنوی (سخنهای شیرین) می آورد.
• در دیالک تیک مادی و معنوی نقش تعیین کننده همواره از آن (4) است.

4

• در دیالک تیک مادی و معنوی نقش تعیین کننده همواره از آن مادی است.
• البته این بدان معنی نیست که معنوی نقش ناچیزی دارد.
• نقش تعیین کننده همواره در تحلیل (5) تعیین می شود.

5

• نقش تعیین کننده همواره در تحلیل نهائی تعیین می شود.
• در دیالک تیک مادی و معنوی هم به همین سان، هرگز نباید به معنوی به بهانه تعیین کننده بودن نقش مادی، کم بها داد.
• این فقط یک نظر ساده و سرسری نیست.
• در نظر نگرفتن دیالک تیک عینی و نقش در خور اقطاب آن می تواند به بهای گرانی تمام شود و نهایتا به ریخته شدن بی دلیل دریائی از خون خاتمه یابد.

حکم پنجم

• نه قندی، که مردم به صورت خورند
• که ارباب معنی، به کاغذ برند.

• سعدی در این حکم، دیالک تیک فرم و (1) را به شکل دیالک تیک (2) و معنی بسط و تعمیم می دهد و ضمنا انسان ها را به عنوان ارباب (3) و ارباب معنی طبقه بندی می کند:

3 ـ 1

• سعدی در این حکم، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک صورت و معنی بسط و تعمیم می دهد و ضمنا انسان ها را به عنوان ارباب صورت و ارباب معنی طبقه بندی می کند:
• ارباب صورت، شیفته فرم و ظاهر مرئی چیزها هستند (فرمالیسم فلسفی)، در حالیکه ارباب معنی، محتوا و معنی نامرئی را عمده می کنند، بی آنکه به فرم و ساختار چیزها کم بها دهند.

• عظمت و تبحر هنری سعدی از چنان پهنا و ژرفائی برخوردار است، که حتی خود او را که معلم «تواضع» است، تحت تأثیر شدید قرار می دهد و خاتم الشعرا بودن بحق خود را در ذهنش زنده می کند، بی خبر از اینکه در ورای شعر او گنجینه ماندگاری از شناختافزار دیالک تیکی نهان شده است.
• به نظر ما میان شعر و نثر و فلسفه سعدی، دیالک تیک فرم و محتوا بر قرار است:
• محتوای فلسفی و متد بررسی سعدی در قالب و در چارچوب شعر و نثر شعرگونه عرضه می شود.
• سعدی نمی تواند از کیفیت شگرف خویش غافل باشد:

حکم

• بر حدیث من و حسن تو نیفزاید کس
• حد همین است، سخندانی و زیبائی را

• سعدی در این بیت، یکی از مهمترین مقولات دیالک تیکی را به خدمت می گیرد:
• مفهوم (1) را.

1

• مفهوم «حد» را.
• حد عبارت است از وحدت دیالک تیکی کمیت و (2).

2

• حد عبارت است از وحدت دیالک تیکی کمیت و کیفیت.
• «حد» در عصر جدید، به عنوان مقوله فلسفی برای اولین بار توسط هگل مورد استفاده قرار می گیرد.
• هگل «حد» را به معنی وحدت دیالک تیکی «کمیت» و «کیفیت» بکار برد.
• هر کیفیتی بطور (3) تعیین می شود.

3

• هر کیفیتی بطور کمی تعیین می شود.
• تغییر تعین کمی هر چیز، سیستم و غیره تا درجه معینی تغییری در کیفیت آن چیز، سیستم و غیره پدید نمی آورد.
• حد بیانگر درجه حداکثر و یا حداقل تغییرات (4) است، که به تغییر (5) منجر نمی شوند.

4 ـ 5

• حد بیانگر درجه حداکثر و یا حداقل تغییرات کمی است، که به تغییر کیفی منجر نمی شوند.
• اما به محض این که تغییر کمی از این درجه (6) کند (از حداکثر فراتر رود و از حداقل پایین تر) تغییر (7) صورت می گیرد.

6 ـ 7

• اما به محض این که تغییر کمی از این درجه عدول کند (از حداکثر فراتر رود و از حداقل پایین تر) تغییر کیفی صورت می گیرد.
• ما این مقوله را مستقلا و مفصلا توضیح خواهیکم داد.
• سعدی حسن دوست و حدیث خود را حد اعلای زیبائی و سخندانی می داند.
• عدول از این حد زیبائی و سخندانی به معنی عدول از حد انسان ممکنه است.

حکم

• ای گل خوشبوی، اگر صد قرن باز آید بهار
• مثل من دیگر نبینی، بلبل خوشگوی را

• سعدی در این بیت، بی همتائی ابدی خود را در خوشگوئی اعلام می دارد.

حکم

• سعدیا، خوشتر از حدیث تو نیست

• تحفه روزگار اهل شناخت

• سعدی در این بیت، حدیث خود را بهترین تحفه برای اهل شناخت (معرفت) نمی داند.
• سعدی بدین طریق، مفهوم «ارباب معنی» را ژرفا و عمق فلسفی می بخشد و از اهل شناخت (معرفت) سخن می گوید.
• شناخت یکی از عرصه های فلسفی بسیار مهم است.
• ما این مفهوم بسیار مهم را مستقلا و مفصلا توضیح خواهیم داد.
• شناخت (معرفت) عبارت است از روند و نتیجه انعکاس (حسی و یا عقلی) واقعیت عینی در ضمیر انسانی.
• از دیدگاه ماتریالیسم، شناخت بطورکلی (صرفنظر از موضوع، فرم ها و متد های خاص شناخت) بنا بر ماهیت عام خود عبارت است از تصویرسازی تقریبا دقیق و یا انعکاس معنوی واقعیت عینی در ضمیر انسانی.
• تئوری شناخت یکی از مهمترین عرصه های چالش میان فلسفه مارکسیستی و مکاتب فلسفی دیگر است.
• جدال در میدان تئوری شناخت یکی از طولانی ترین جدال های نظری ـ فلسفی در سراسر عصر جدید بوده و هنوز هم ادامه دارد.

حکم

• آفرین، بر زبان شیرینت
• کاین همه شور در جهان انداخت

• سعدی در این بیت، علیرغم اصرار بر تعیین کننده بودن معنی در مقایسه با صورت، به مطلق کردن مکرر و بی امان صورت (شیرینی کلام) خویش می پردازد.
• او بدین طریق دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک صورت و معنی بسط و تعمیم می دهد و بعد آن را وارونه می سازد.
• او فکر می کند که شهرت او صرفا به خاطر فرم سخنش بوده است.
• در حالیکه نقش تعیین کننده در این زمینه محتوای غنی سخن سعدی است، اگرچه در زیبائی فرمال (صوری) بیان او تردیدی نیست.
• این خودستائی واقع بینانه سعدی بد فهمیده می شود و در دیوان خواجه حافظ و امثالهم مد می شود و به صورت بیماری مسری از نسلی به نسلی انتقال می یابد:

حکم

• شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی!
• که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد

• حافظ، چو آب لطف ز نظم تو می چکد
• حاسد چگونه نکته تواند بر آن گرفت؟

• حافظ، تو این سخن ز که آموختی که بخت
• تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت؟

• عراق و فارس گرفتی به شعر خود حافظ
• بیا که نوبت بغداد و وقت تبریز است

• حافظ، چه طرفه شاخ نباتی است، کلک تو!
• که اش، میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است

• غزل گفتی و در سفتی، بیا و خوش بخوان حافظ
• که بر نظم تو افشاند فلک، عقد ثریا را

• این نوع خودستائی حتی امروز، هفتصد سال بعد از مرگ سعدی، همچنان رونق و رواج دارد و شعرائی از قبیل احمد شاملو خود را قله های معرفت بشری جا می زنند:

حکم

• من بامداد نخستین و آخرینم!
• هابیلم من
• شرف کیهانم من
• طلیعه آفتابم من.

• آتش سیاه اندوهم
• دوزخ را
• از بضاعت نا چیزش شرمسار می کند.

حکم

• نمی توانم زیبا نباشم.
• عشوه ای نباشم درتجلی جاودانه.
• چنان زیبایم من
• که گذرگاهم را بهای نابخویش آذین می کند....
• چنان زیبایم من
• که الله اکبر
• وصفی است که از من می کنی....
• جهان اگر زیبا ست
• مجیز حضور مرا می گوید....

حکم

• اکنون که چنین زبان ناخشکیده
• به کام اندر کشیده خموشم
• از خود می پرسم:
• هرآنچه گفته باید باشم، گفته ام آیا؟

حکم

• این قدر هست که در آوار صدا
• در لجه غریو خویش مدفون شده ام
• و این فرومردن غمناک فتیله ای مغرور را می ماند
• در انباره پر روغن چراغش.

• سعدی با همه فرق دارد و این خبر، خبر ناگواری است.
• سعدی با همه فرق دارد، نه فقط به خاطر زیبائی خارق العاده کلامش، نه فقط به خاطر ژرفای ستایش انگیز تفکر و اندیشه اش، نه فقط به خاطر سرسختی اش در کنکاش حقایق هستی، بلکه به خاطر متد فکری نادر و بی همانندش.
• اکثریت قریب به اتفاق ادبای ایران نه تنها قادر به تفکر مفهومی نیستند، بلکه مفهوم «تفکر مفهومی» را ـ حتی ـ نشنیده اند.
• سعدی پیشآهنگ تفکر مفهومی است و این در ظلمات قرون وسطی نه فقط شگفت انگیز، بلکه ستایش انگیز است.
• فئودالیسم جهانی می تواند به سعدی افتخار کند.
• سعدی بهترین هدیه فئودالیسم به بشریت بوده است.
• سعدی، به زبان هگل (پدر دیالک تیک، ششصد سال بعد از سعدی)، همیشه و مدام از پله های مفاهیم بالا می رود تا به حقیقت احکام دست یابد و مفاهیم پله های شعورند.
• سعدی را می توان پدر دیالک تیک خودپو نام داد.
• سعدی در این حکم، دیالک تیک (1) و (2) را به شکل دیالک تیک صورت و معنی بسط و تعمیم می دهد.

1 ـ 2

• سعدی در این حکم، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک صورت و معنی بسط و تعمیم می دهد.
• سعدی، بدین طریق میان تفکر مفهومی و تفکرواره های اینتوئیتیف رایج مرزبندی می کند.
• این طرز تفکر سعدی، نه تنها در قرون وسطی، بلکه حتی امروز، در اوایل قرن بیست و یکم، قله سربلند تفکر بشری را تشکیل می دهد.
• مفهوم «فرم» را ارسطو بنیانگذاری کرده است.
• سعدی دیالک تیک فرم و محتوا را در عالم جمادات، نباتات، جانوران و انسانها، به صور مختلف بسط و تعمیم می دهد.
• ما آن را به جای خود نشان خواهیم داد.
• سعدی فرم را در رابطه دیالک تیکی با محتوا می بیند و در این دیالک تیک، بر خلاف ارسطو و به درستی، نقش تعیین کننده و اصلی را از آن محتوا می داند.
• سعدی در این حکم، برای ساختار و فرم زیبای شعرش در بهترین حالت نقش درجه دوم قائل می شود و معنی و محتوای آن را عمده می کند.
• شعر سعدی قندی نیست که فقط به خاطر ظاهر زیبایش (3) خورده شود، بلکه قندی معنامند و محتوامند است که فقط ارباب معنی، یعنی انسان های ژرف اندیش شعورمند می توانند از آن حظ برند.

3

• شعر سعدی قندی نیست که فقط به خاطر ظاهر زیبایش (فرم) خورده شود، بلکه قندی معنامند و محتوامند است که فقط ارباب معنی، یعنی انسان های ژرف اندیش شعورمند می توانند از آن حظ برند.
• مفاهیم شناسنامه احکام اند.
• بدون درک مفاهیم، نمی توان مطلبی را فهمید و فهماند.
• بی خبران از مفاهیم فکر می کنند که می اندیشند.
• برای نفوذ در ذات اشیاء باید از پله های مفاهیم پایین رفت و راه دیگری وجود ندارد.
• سطر سطر نوشته های سعدی از مفاهیم گونه گون فلسفی مملو است و بدون درک این مفاهیم نمی توان به درک افکار سعدی نایل آمد.
• ما در ضمن بررسی آثار این حکیم خردمند به این جنبه مهم فلسفی مکررا اشاره خواهیم کرد.
• تفکر مفهومی را می توان از سعدی آموخت و باید هم آموخت.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر