۱۳۸۹ اسفند ۵, پنجشنبه

حقوق اولیه (4)

پروفسور هرمان کلنر
برگردان شین میم شین

II
طرح مارکسیستی حقوق بشر

• طرح مارکسیستی حقوق بشر بر تحلیل علمی شرایط رئال توسعه بشریت استوار است که در برگیرنده توسعه شخصیت انسان ها نیز است.
• نتیجه این بررسی ـ که برای اولین بار از سوی مارکس و انگلس در اثر مشترک آندو تحت عنوان «ایدئولوژی آلمانی» صورت گرفته ـ در وهله اول در شناخت مبتنی بر نفی این حقیقت امر است که شکوفائی هماهنگ همه توان های خلاق جامعه، بویژه توسعه همه جانبه شخصیت فرد فرد اعضای جامعه، نه از طریق اجرای مو به موی مفاد لیست حقوق اولیه بورژوائی امکان پذیر است و نه از طریق تکمیل آن.
• بلکه برعکس.
• در جامعه بورژوائی تضادی آنتاگونیستی میان شخصیت انسان و شرایط زندگی نافذ در آن وجود دارد، که ریشه هایش را باید در شیوه تولید جست و جو کرد.
• زادگاه این تضاد میان انسان و جامعه (بیگانگی) در سازمان کاپیتالیستی کار است:
• به سبب مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، وسیله سازنده شخصیت انسان ـ در عین حال ـ وسیله استثمار خود او ست.

• از آنجا که مالکان خصوصی بر مهمترین وسایل تولید ـ همزمان ـ مالکان وسایل معنوی و سیاسی جامعه اند، می توان برای توضیح وضعیت بنیادی انسان ها در کاپیتالیسم گقت که انسان ها همزمان زیر بار سه گانه استثمار، تحمیق و سرکوب و ستم قرار دارند.

• فونکسیون فعال ساز طرح مارکسیستی حقوق بشر در تشکیل شرایط زیستی که در آن هر کس بتواند طبیعت انسانی خود را آزادانه شکوفا سازد، به اوج می رسد.

• تضاد ماهوی جامعه سرمایه داری میان انسان و شرایط زندگی او تنها زمانی می تواند حل شود که کل جامعه بطور رادیکال و ریشه ای تحول یابد و کاپیتالیسم شخصیت ستیز بوسیله سوسیالیسم جایگزین شود، «جامعه ای که در آن، توسعه و تکامل آزاد هر کس شرط توسعه و تکامل آزاد همه است.»

• چنین جامعه ای اوتوپی نیست.

• تشکیل چنین جامعه ای بطور اوبژکتیف مشروط می شود:
• صنعت مدرن پدید آمده ببرکت کاپیتالیسم، تقسیم کار به میراث مانده را دستخوش انقلاب می کند و آموزش و پرورش همه جانبه انسان ها را برای پاسخگوئی به نیازهای کاری متنوع به وظیفه حیاتی جامعه مبدل می سازد.
• تبدیل کارگر از نوکر هیچکاره ماشینپاره به فرمانروای روند تولید یکی از ضروریات عینی توسعه اجتماعی فراتر است.

• این ضروت عینی توسعه اجتماعی را مدیون کاپیتالیسم هستیم.


• ولی اشکال اینجا ست که تبدیل کارگر از نوکر هیچکاره ماشینپاره به فرمانروای روند تولید نمی تواند در چارچوب تنگ مالکیت خصوصیگشته عملی شود.


• همین ضرورت اما در عین حال، بنیان مادی برای مطالبه رئالیستی حق تبدیل انسانپاره رشدیابنده تحت تقسیم کار خرفتساز به فرد انسانی کاملا توسعه یافته، به انسانی که شرایط هستی خود را تحت کنترل خویش در می آورد، ببرکت شناخت چند و چون چیزها بدان سازمان می بخشد و به تسلط بر آنها شروع می کند، محسوب می شود.


• در انقلاب سوسیالیستی طبقه کارگر پیروزمند بکمک دولت خویش و با برخورداری از حقوق خویش شناخت اجتماعی را به قدرت اجتماعی بدل می کند:
• طبقه کارگر پیروزمند در وهله اول تابعیت سیاسی کار کنندگان از کار نکنندگان را از بین می برد و سپس به استثمار و تحمیق انسان بوسیله انسان پایان می دهد.

• لنین (تحت شرایط استثنائی جنگ داخلی و مداخله دول خارجی) لیست بنیادی معروف به اعلامیه حقوق زحمتکشان و خلق تحت استثمار را طرح ریزی کرده که در (12 ژانویه 1918) را در سومین کنگره شوراهای تمامروسی تصویب و در اولین قانون اساسی جمهوری شوروی فدراتیف سوسیالیستی روسیه (10 ژوئیه 1918) درج شده است.

• بنا بر این لیست بنیادی انجام اقدامات زیر قانونیت کسب کرد:


1

• تسخیر قدرت از سوی شورای نمایندگان کارگران، سربازان و دهقانان.

2

• سرکوب مقاومت استثمارگران.

3

• انتقال مالکیت زمین، مستغلات و بانک ها به مالکیت خلق.

4

• کنترل کارگری در اقتصاد، به مثابه اولین گام برای انتقال مالکیت کارخانه ها و شرکت ها به دست نمایندگان کارگران و دهقانان.

5

• اعلام کار به عنوان تکلیف همگانی.


6

• برابر حقوقی ملت ها و ملیت ها.

7

• آزادی تبلیغات مذهبی و ضد مذهبی.

8

• آزادی عقیده و نظر و تجمع و همزمان با آن، انتقال چاپخانه ها و اماکن بدست کارگران و دهقانان فقیر.

9

• آموزش رایگان کارگران و دهقانان فقیر.

10

• حق پناهندگی به خارجیانی که بلحاظ سیاسی تحت تعقیب قرار دارند.

*****

• در این دوره، کارگران در مقایسه با دهقانان از حقوق بیشتری برخوردار بوده اند و طبقات استثمارگر فاقد حقوق بوده اند.


• حقوق مساوی برای هر شهروند در زمینه توسعه شخصیت با پیروزی مناسبات تولیدی سوسیالیستی و با غلبه بر آنتاگونیسم طبقاتی دروندولتی انطباق دارد.
• این حقوق شخصیتی بنیادی نتیجه مبارزه طبقاتی ـ قبل از همه ـ طبقه کارگر است، که «توسعه آزاد و همه جانبه کلیه اعضای جامعه» جزو آماج های دیرین آن است.

• از این رو، راه نیل به سوسیالیسم راه نیل به حقوق بشر است.

• این حقوق شخصیتی عام در کلیه کشورهای سوسیالیستی با کاتولوگ های (لیست های) حقوق اولیه جامه مشخص پوشیده اند.

• برای مثال، در قانون اساسی آلمان دموکراتیک مواد 19 ـ 40 (6 سپتامبر 1968)
• طبقه کارگر دوشادوش متحدین خویش در حاکمیت کشور بر طبق این لیست حقوق اولیه، نیازهای عاجل توسعه پیشرفت اجتماعی روند توسعه خودرهائی انسان ها را رهبری می کند.
• حقوق اولیه سوسیالیستی حقوق غیرتاریخی نیستند که در همه زمان ها و تحت همه شرایط شامل حال هر فرد جامعه باشند.
• بلکه برعکس!
• حقوق اولیه سوسیالیستی بر پیش بینی اجتماعی مبتنی اند و معارف حاصل از پیش بینی اجتماعی به صورت هنجارهای حقوقی در آورده می شوند.
• بدین وسیله آنها از عرصه بی چون و چرای «حقایق مبرهن» به مسئله عادی در زمینه تعین مندی جریانات عمل اجتماعی و قابل پیش بینی آنها و امکان هدایت آنها بر مبنای پیش بینی ها می رسند.

• حقوق اولیه سوسیالیستی جامعه ای را تشکیل می دهند که در آن، هر فرد به همداری و همفرمائی دست می یابد و بدین طریق در زمینه شرایط توسعه بالنده خود و کارخانه خود و تمامت جامعه خود تصمیم می گیرد.
• حقوق اولیه سوسیالیستی آزادی شخصیت را بر طبق ضروریات اجتماعی و امکانات مادی هنجاربندی می کنند.
• آن سان که به هر فرد جامعه حق شرکت در مهمترین فرم های کردوکارهای اجتماعی اعطا می شود (لیاقت ها ببرکت کردوکارها توسعه می یابند) و او را به انجام کارهای محوله مکلف می سازند.

• بدین طریق حقوق اولیه سوسیالیستی مسئولیت زیرعرصه توسعه اجتماعی نسبتا مستقلی را و توسعه و تکامل شخصی خویش را به هر فرد جامعه محول می کنند و شرایط لازم برای کوشا گشتن او را تضمین می کنند.

• محتوای کلیه حقوق اولیه در سوسیالیسم نه در حوزه گسسته از دولت و جامعه مشخص می شود تا هرکس هرچه دلش خواست انجام دهد و نه افساری هر فرد جامعه را به ماشین تصمیمگیری مرکزی می بندد که در هر گام او را به سوی شکوفا سازی شخصیت خویش راهنمائی کند.

• حقوق اولیه سوسیالیستی نه سدی میان فرد و همبود اند و نه نافی فردیت افراد منفرد جامعه اند.


• حقوق اولیه سوسیالیستی بر بنیان انطباق میان الزامات اجتماعی و منافع هر کدام از افراد جامعه قوام می یابند، انطباقی که ببرکت پیروزی مناسبات تولیدی سوسیالیستی امکان پذیر می گردد.

• حقوق اولیه سوسیالیستی زمانی که با امکانات مادی در حال تغییر دمساز شوند، به وسیله مهمی بدل می گردند که مهمترین نیروی محرکه اجتماعی را، یعنی همبستگی را اثربخش می سازند.

• برای آشنائی با مقوله همبستگی، مراجعه کنید به انترناسیونالیسم سوسیالیستی.


• آماج حقوق اولیه سوسیالیستی نه به حاشیه راندن افراد ایزوله و تنها گشته است و نه انحلال فردیت در توده است.

• بلکه برعکس!
• حقوق اولیه سوسیالیستی به تشکیل جامعه متشکل از شخصیت هائی کمک می کند، که بطور هماهنگ و همه جانبه توسعه و تکامل می یابند.
• بنابرین، تحقق حقوق اولیه نه مسئله شخصی افراد منفرد است و نه کرامت و جوانمردی دولت است.

• حقوق اولیه و تکالیف اولیه منطبق با حقوق اولیه بیانگر حقوقی ضرورت واحدی اند، ضرورتی که کمک جبری و اختیاری به تحقق آن، وظیفه و مسئله، تکلیف و حق تک تک افراد همبود است.

• حقوق اولیه سوسیالیستی به هیچوجه مجموعه ای از حقوق بی پیوند با هم افراد نیستند.

• حقوق اولیه سوسیالیستی کاتالوگی (لیستی) از حقوق واجب الرعایه قانون اساسی اند که بر حق اعضای جامعه بر برسمیت شناسی شرایط توسعه ماهوی شان دلالت دارند.

• از آنجا که آزادی افراد منفرد با آزادی جامعه همبستر است، بنابرین، حق تعیین سرنوشت ملی اولین حق در میان همه حقوق بشر است و حقوق اولیه شهروندان بارت است خودمختاری و یا استقلال خلق که منسوب به تک تک اعضای جامعه است.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر