۱۳۸۹ بهمن ۲۵, دوشنبه

دیالک تیک وجود اجتماعی ـ شعور اجتماعی (2)

شعور اجتماعی
پروفسور ولفگانگ پطر ایش هورن
برگردان شین میم شین

• شعور اجتماعی یکی از مفاهیم اصلی ماتریالیسم تاریخی است.
• مفهوم «شعور اجتماعی» به کلیت نظریات سیاسی، جهان بینانه، اخلاقی و قضائی که به طور تاریخی تعیین شده اند، نسبت داده می شود.
• نظریاتی که در هر جامعه مورد نظر، بیانگر فکری روند اجتماعی ـ عملی زندگی اند که در روند تولید و بازتولید مادی پدید می آیند و مؤثر واقع می شوند.
• اصطلاح فلسفی ـ سوسیولوژیکی «شعور اجتماعی» نه تنها تأملات عقلائی مربوط به حیات اجتماعی، بلکه همچنین تصورات، توهمات، آرزوها و حالات غیر عقلائی را نیز شامل می شود که اغلب به غلط آن را «روانشناسی اجتماعی» می نامند.

• مفهوم «شعور اجتماعی» بیانگر جنبه های مختلف مسئله شعور اجتماعی است که البته بطور ناگسستنی با هم در پیوند قرار دارند.
• مفهوم «شعور اجتماعی» اولا حاکی از این حقیقت امر است که شعور انسانی (شعور به معنی عام کلمه یعنی انعکاس فکری و یا تصویرسازی از جهان بمثابه عملکرد سیستم عصبی مرکزی، بمثابه ساختار اطلاعاتی خاص که نتیجه کار مغز است) محصول توسعه اجتماعی است و به این معنا شعور اجتماعی نامیده می شود،
ثانیا مفهوم «شعور اجتماعی» و مفهوم «وجود اجتماعی» لازم و ملزوم یکدیگرند.
• بدین سان مفهوم «شعور اجتماعی» راه را برای بسط دادن مسئله اساسی فلسفه به جامعه بشری، برای پیاده کردن آن در جامعه بشری و برای پاسخ ماتریالیستی قاطع به آن هموار می سازد.

• مارکس در این مورد می گوید:
• «این شعور انسان ها نیست که وجود آنها را تعیین می کند، بلکه برعکس، وجود اجتماعی آنها ست که شعور آنها تعیین می کند.»

• مفهوم «شعور اجتماعی» از این لحاظ با مفهوم «روبنای ایدئولوژیکی» و یا «مناسبات ایدئولوژیکی جامعه» معنی مترادفی پیدا می کند.

• مراجعه کنید به زیربنا ـ روبنا، مناسبات اجتماعی

• مفهوم «شعور اجتماعی» نتیجه یک انتزاع پربار نظری و عملی از کلیه جنبه های منفرد حیات اجتماعی است.
• حیات اجتماعی به دو بخش به شرح زیر تقسیم می شود:
• وجود اجتماعی یعنی روند عملی و مادی حیات اجتماعی و شعور اجتماعی یعنی روابط ایدئولوژیکی.

• آزمون میلیون ها باره ی عملی، ما را به این نتیجه قطعی و اصولی می رساند که وجود اجتماعی مقدم بر شعور اجتماعی و تعیین کننده آن است و بدین وسیله مبنای تئوریکی عامی برای بررسی شعور اجتماعی و فونکسیون های آن پدید می آید.
• این بنیان تئوریکی، نظریات اجتماعی مردم را بر مبنای مناسبات مادی اجتماعی آنها، بویژه بر مبنای مواضع طبقاتی عینی، تضادهای طبقاتی عینی و منافع طبقاتی عینی آنها توضیح می دهد.
• این بنیان تئوریکی نظریات اجتماعی مردم را در پراتیک اجتماعی مورد مطالعه و بررسی قرارمی دهد وخود همزمان بمثابه ابزار تئوریکی فعال برای تشکیل شعور مترقی، دموکراتیک و سوسیالیستی توده های زحمتکش عمل می کند.

• «مهمترین وظیفه بشریت عبارت است از درک این منطق عینی تکامل اقتصادی (تکامل وجود اجتماعی) در خطوط اساسی عام آن و انطباق حتی الامکان روشن، دقیق و انتقادی آن بر شعور اجتماعی خود و شعور اجتماعی طبقات مترقی کلیه کشورهای سرمایه داری.»

• شعور اجتماعی وجود خودآگاه است و وجود انسان ها عبارت است از روند حیاتی عملی و اجتماعی آنها، که هم رابطه انسان با طبیعت (نیروهای مولده) را و هم رابطه انسان ها نسبت به یکدیگر (مناسبات تولیدی) را شامل می شود.

• شعور اجتماعی اما از نقطه نظر تئوری اجتماعی و تاریخی ـ فلسفی مارکسیسم ـ لنینیسم و از نقطه نظر پراتیک انقلابی در وهله اول انعکاس فکری یک فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی است، انعکاس فکری مناسبات تولیدی و مناسبات طبقاتی است و انعکاس فکری جایگاه انسان ها در هر جامعه مشخص است.

• این انعکاس فکری همواره بنا بر منافع اجتماعی و طبقاتی صورت می گیرد و خادم تحقق و اجرای آنها ست.

• تعریفمندی تعیین کننده ی «شعور اجتماعی» که کلیه فرم ها و فونکسیون های مشخص آن را بصورت سیستم منسجمی درمی آورد، از این رو، در این است که آن خودآگاهی هر فرماسیون اجتماعی و یا خود آگاهی هر طبقه اجتماعی را نمودار می سازد که در وهله اول خودآگاهی اجتماعی هر فرماسیون و هر طبقه اجتماعی است که بطور سیاسی ـ ایدئولوژیکی و بلحاظ جهان بینی سمتدهی شده است و آماجش اکسیون عملی اجتماعی است.

• این بدان معنی است که شعور اجتماعی ماهیتا ایدئولوژی است.
• این حقیقت امر در این حکم بنیادی تبیین می یابد که شعور اجتماعی خصلت طبقاتی دارد.
• از این رو ست که آنتاگونیسم نظام های اجتماعی و آنتاگونیسم طبقات اجتماعی خود را در مبارزه آشتی ناپذیر میان سیستم های شعور اجتماعی آنتاگونیستی نمایان می سازد.

• (مفهوم «آنتاگونیسم» در فلسفه مارکسیستی به معنی نوع خاصی از تضاد دیالک تیکی در عرصه جامعه به کار می رود که با وجود جامعه طبقاتی در پیوند است و بر تضاد آشتی ناپذیر میان منافع طبقات جامعه و گروه های اجتماعی مختلف استوار شده است. مترجم)


ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر