۱۳۸۹ بهمن ۲۲, جمعه

پایان انتقاد از سرمایه داری؟ (13)

http://www.all-art.org

پروفسور فرید هلم کرول (متولد 1945)
جامعه شناس، بیوگرافی پژوه، نویسنده

اجبار به خود فروشی
دکتر ورنر سپمن
برگردان شین میم شین

• سرمایه داری پیشرفته ـ عمدتا ـ با دستکاری ذهنیت انسانی، به باز تولید خود می پردازد.
• مردم برای ادامه حیات در جامعه مبتنی بر رقابت، مجبورند، که یک «فردیت» تکه تکه شده انعطاف پذیر کسب کنند، تا بتوانند خود را با خواست ها و انتظارات رنگارنگ تطبیق دهند و قابل تعویض بودن افراد و رجحان هنجارهای موجود را نیز بپذیرند.
• جنبه اجتماعی آشکار اینگونه استفاده از ذهنیت خادم بهره وری سرمایه، عبارت است از «بیوگرافی های سرهم بندی شده» و «الگوی سبک زندگی» که تنوع آنها را علمای اجتماعی سرسپرده، به عنوان نشانه ای از شیوه های اجتماعی شدن آزاد از اجبارهای ساختار اجتماعی تفسیر می کنند.
• آنها به عرصه های عمل گسترده استناد می کنند که تا حدودی هم درست است.
• پراتیک خودنمائی اجتماعی ـ اما ـ برعکس ادعای مدعیان تئوری منفردسازی به هیچ وجه بازی اجتماعی شادی بخشی نیست، بلکه یک نمایش اجتماعی ـ روانی است.
• برای اینکه نبرد در راه برسمیت شناساندن نیازهای رشد فردی خود و نبرد علیه بیگانگی و کارآئی اجتماعی نبردی دائم و لاینقطع است.
• «بیوگرافی های سر هم بندی شده» و «سبک های زندگی» در فرم غالب خود ـ در هر حال ـ تحت تأثیر خصلت مبتنی بر اجبار روندهای باز تولید اجتماعی قرار دارند.
• آنها نقش روز افزونی برای حفظ موقعیت اجتماعی بازی می کنند.
• آنها یک قالب اجتماعی ـ فرهنگی اند که در چارچوبش، مبارزه برای کسب موضع بهتری در رقابت و تحکیم موقعیت خویش صورت می گیرد.
• میدان عمل اجتماعی که در نتیجه از بین رفتن شرایط سنتی وسیعتر شده است، چیزی جز اجبار عینی تطبیق خود با شرایط جدید زندگی نیست.
• شرایط جدیدی که نه تنها در تغییر مدام و کاملا نو است، بلکه به سبب بی اعتبار شدن ملاک های توضیحگر کلکتیف در مه غلیظی از ابهام فرو رفته است.

• کاهش اعتبار ملاک های سنتی صلاحیت کاری، انسان ها را مجبور به تقبل فرم های جدی خودنمائی می کند.

• تطبیق مهارت های فردی با بازار باید بکمک شیوه های رفتاری خود بنمایش گذاشته شود و حق شرکت در اجتماع باید بوسیله معیارهای تشخیص و تمیز مطرح گردد.

• خودآرائی ـ در وهله اول ـ حاکی از تطبیق خود با شرایط تغییر یافته بهره وری از کالای نیروی کار است.
• مردم ناگزیرند، بنا بر توقعات و مطالبات بازار واکنش نشان دهند و «ایندیویدوئالیسم» خود را وارونه و خارجی سازند.
• آنها باید «ظاهر و نمای» (فروید) مورد قبول از خود عرضه کنند و لیاقت اجتماعی خود را بدین وسیله اثبات نمایند.
• ادعای برگرداندن «ایندیویدوئالیسم» افراد به آنها ـ بمعنای اجتماعی ـ ساختاری آن ـ خود را در تبدیل واقعی انسان ها به مهره های بیکس و تنها و به عنوان نتیجه مناسبات اجتماعی ئی که در آن فرد فقط در رقابت با افراد دیگر و فقط بکمک آلت دست قرار دادن شخصیت خود می تواند ادامه حیات یابد، بی اعتبار و رسوا می سازد.

• تمرکز مبتنی بر تئوری منفردسازی بر بی معنائی «پیوندهای سنتی»، موجب تفسیر نادرست از وابستگی های اقتصادی ـ اجتماعی همه جانبه ای می شود که از رده خارج می شوند و به جای آنها نیاز حیاتی به خود بهره وری و تطبیق بی برو برگرد خود با فرم های بازارگرای بازتولید می نشیند.
• انسانها تحت فشار دائمی رقابت ـ پیوسته ـ مجبور به تقبل وظایف جدید و تن در دادن به ترکیب نامتداولی از تصمیمات محوله می گردند.
• آنها باید (همانطور که در ادبیات سازمانی ـ تئوریکی مدیریت می خوانیم) وظایف کاملا متغایری بعهده گیرند و«توقعات کاری متفاوتی را بر آورده سازند، بدون اینکه به تنگ آمده و دست به اعتراض و شورش بزنند.»

• «سبک زندگی» رایج ـ در عین حال ـ فرمی از راسیونالیزه کردن هراس از عدم موفقیت است که به سبب فرم های تنظیم اجتماعی ـ روانی حاکم پدید می آید:
• اقشار نومید و مردد متعلق به طبقات اجتماعی متوسط، برای پرده پوشی معضلات زندگی خود (که قربانیان بحران به گردن خویشتن خویش می اندازند و خود را مسئول آن می پندارند) و برای امید بستن (بطور ذهنی هم که شده) به حداقلی از نظم و ثبات در جهان مه آلود، دست بدامن الگوهای زندگی ترویج یافته از سوی رسانه های گروهی می شوند:
• اجبار به همرنگ سازی و پذیرش بیگانه فرمائی هرچه بزرگتر شود، بهمان اندازه بیشتر دروغ های کلکتیف زندگی یک ایندیویدوئالیسم خودساخته «نشو و نما می یابند.»

• با توجه به توسعه اجتماعی مبتین بر بحران، از تصور«ارباب بی حد و مرز خود بودن»، تشعشعی سحرآمیز متجلی می شود.

فریدهلم کرول این روند را ـ به حق ـ «وکالت تام دادن به خود در شرایط ساختاری بیهوشی و اغما» می نامد.
• ولی ـ به قول روبرت کورتس ـ از آنجا که موفقیت در «خودنمائی همواره نامعلوم است، برای فرد مورد نظر چاره ای جز دستکاری مدام در بیوگرافی و اخلاق و عادات خود باقی نمی ماند و لذا همه چیز در وضع تزلزل، بی اطمینانی و بی ثباتی دائم فرو می رود.»

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر