۱۳۸۹ دی ۱۹, یکشنبه

خرد ستیزی (ایراسیونالیسم)

فریدریش ویلهلم یوزف شلینگ (1775 ـ 1854)
فیلسوف و نماینده اصلی ایدئالیسم آلمانی
مانفرد بور
برگردان شین میم شین

ایراسیونالیسم (خردستیزی) عنوانی است برای جهان بینی هائی که به این یا آن طریق، تفکر علمی را ناتوان از شناخت پیوندها و قانونمندی های تعیین کننده واقعیت عینی قلمداد می کنند و تفکر علمی را با فونکسیون های معرفتی (از نظر ایراسیونالیسم، عالی تر) از قبیل اینتوئی سیون (حس ششماشراق، شهود و غیره جایگزین می سازند.

• بنظر ایراسیونالیسم، واقعیت عینی ماهیتا و یا عرصه های معینی از واقعیت عینی (مثلا حیات، روندهای روانی، تاریخ) فاقد قوانین و قانونمندی های خاص خودند و لذا ایراسیونال هستند، یعنی عقل و فهم بشری قادر به درک آنها نیست.


ایراسیونالیسم جریان فلسفی مستقلی نیست، بلکه گشتاور و بخشی از سیستم ها و جریانات فلسفی گوناگون است.


• گشتاورهای کم و بیش نیرومند ایراسیونالیسم را می توان در کلیه فلسفه های ماقبل مارکسیستی پیدا کرد.


• وقتی آنها به عرصه های خارج از دسترس تفکر علمی (فهم و عقل و خرد) واقعیت عینی (مثلا خدا، بی مرگی، مسائل مذهبی، چیزدرخود) برخورد می کنند، اصول مبتنی بر فهم را به خدمت می گیرند، اما در عمل، تفکر علمی را از درک آنها ناتوان می دانند (راسیونالیسم و هر نوع ایدئالیسم بطور کلی) و یا (اغلب بطور ناخودآگاه) در تأملات فلسفی خود راجع به جامعه و تاریخ دست بدامن چیزهای ایراسیونال می شوند. (ماتریالیسم ماقبل مارکسیستی)

• از ایراسیونالیسم ـ بمعنی محدود و یا واقعی کلمه ـ در مورد جهان بینی هائی صحبت می شود که حاوی تعداد بیشماری از گشتاورهای فوق الذکرند، درصدد جایگزین کردن تفکر علمی بوسیله فونکسیون های معرفتی باصطلاح عالیترند، سودای جایگزین کردن تفکر بطور کلی بوسیله اینتوئی سیون را در سر دارند و مخالف پیشرفت علمی و اجتماعی اند.

ایراسیونالیسم ـ به این معنا ـ گشتاور ماهوی فلسفه بورژوائی و ایدئولوژی بورژوائی را بطور کلی از اواخر قرن نوزدهم تشکیل می دهد.
• (زوال ایدئولوژیکی فلسفه بورژوائی و ایدئولوژی بورژوائی بطور کلی پس از پیدایش و شکوفائی مارکسیسم).

• پیشاهنگان این نوع ایراسیونالیسم عبارت بودند از یاکوبی و بویژه
شلینگ.

• در فلسفه وحی شلینگ به قول انگلس، «اولین تلاش برای وارد کردن قاچاقی اوتوریته پرستی، عرفان عاطفی و خیالبافی های معرفتی به علم تفکر آزاد» به چشم می خورد.
ایراسیونالیسم در فلسفه های کیرکگارد، شوپنهاور و نیچه به بخش جهان بینانه اصلی بدل می شود.
• تأثیرات متنوعی از سوی این فلاسفه بر جریانات مختلف فلسفی و قبل از همه بر فلسفه بورژوائی واپسین آلمان گذاشته می شود که در گذر از فلسفه حیات، نئوهگلیانیسم و اگزیستانسیالیسم، در ایدئولوژی فاشیسم آلمان به نقطه اوج خود می رسد.

فلسفه بورژوائی
مدت مدیدی است که بر ایراسیونالیسم وفادار مانده است.
• مظاهر عمده ایراسیونالیسم در حال حاضر عبارتند از
بویژه نئوتومیسم، اگزیستانسیالیسم، پراگماتیسم و پرسونالیسم.

• در پوزیتیویسم و نئوپوزیتیویسم نیز عناصر ایراسیونالیستی نیرومندی یافت می شوند.

• اگرچه میان جریانات ایدئالیستی مختلف فلسفه بورژوائی معاصر خویشاوندی نزدیکی وجود دارد، ولی شکوفائی ایراسیونالیسم در آنها ـ در وهله اول ـ روند فلسفی ذاتی و روند پیشرفت گام بگام طرح مسائل، حل مسائل و طرح مسائل جدید نبوده و نیست، بلکه عمدتا گشتاور مبارزه طبقاتی ـ ایدئولوژیکی است.

• مظاهر مختلف کم و بیش روشن ایراسیونالیسم در فلسفه بورژوائی معاصر، محتواها و فرم های بروز آن از شرایط سیستمی سرچشمه نمی گیرند، بلکه به وضع مبارزه طبقاتی در عصر حاضر، میان بورژوازی امپریالیستی و طبقه کارگر وابسته اند.

وجوه مشترک همه ایراسیونالیسم ها
• تخریب تفکر علمی.
• بی اعتبار ساختن فهم و عقل.
• جایگزین ساختن فهم و عقل بوسیله اینتوئی سیون.
• تشکیل آموزش های معرفتی اشرافی.
• اختراع اسطوره ها برای سرپوش نهادن بر روند تاریخی.
• دفاع از سیستم اجتماعی امپریالیستی.

ایراسیونالیسم ـ بمثابه آموزش ـ یکی از ارتجاعی ترین و علم ستیزترین پدیده ها در فلسفه معاصر بورژوائی است.

• مراجعه کنید به اگنوستیسیسم، چیزدرخود، ایراسیونالیسم مدرن و دفاع از خرد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر