۱۳۸۹ دی ۳۰, پنجشنبه

دولت (2 و نهائی)

ولفگانگ ایش هورن
برگردان شین میم شین

6
مسائل دولت برای مارکسیسم ـ لنینیسم

• مسائل دولت برای مارکسیسم ـ لنینیسم همیشه مسائل پیوند سیستمی زندگی اجتماعی بوده اند:

1
• مسئله تسخیر قدرت بوسیله طبقه کارگر و استفاده از هر امکان موجود در این زمینه.

2
• مسئله دفاع از مواضع تسخیر شده توسط طبقه کارگر.

3
• مسئله مبارزه بخاطر پیروزی سوسیالیسم جهانی در نبرد جاری میان سوسیالیسم و سرمایه داری.

4
• مسئله مرکزی کشورهای سوسیالیستی عبارت است از تحکیم مداوم حاکمیت طبقه کارگر در اتحاد با دهقانان، روشنفکران و زحمتکشان دیگر و تسریع آماجگرایانه و برنامه ریزی شده توسعه نیروهای مولده مدرن و انقلاب علمی ـ فنی.
• این دو امر زمانی امکان پذیر خواهد بود که اصل سانترالیسم دموکراتیک بطور خلاقانه مورد استفاده قرار گیرد، یعنی هر دو جنبه آن با هم پیوند تنگاتنگ داشته باشند:
• از سوئی برنامه ریزی مرکزی و هدایت سرسختانه توسعه جامعه سوسیالیستی در خطوط اصلی اش با توجه به قانونمندی های توسعه آن.
• ازسوی دیگر شرکت حتی الامکان وسیع زحمتکشان در اداره دولت و اقتصاد، جذب توده های زحمتکش، بالاتر بردن سطح شعور و ابتکار عمل آنان و توسعه کردوکار مبتنی بر احساس مسئولیت فردی کلکتیف های سوسیالیستی.

• این ساختار و انضباط کار، دولت سوسیالیستی را به ارگانیسم زنده مبدل خواهد ساخت که در آن فعالیت های گونه گون سیاسی زحمتکشان در شهر و روستا بصورت کردوکار مبتنی بر پیش بینی و برنامه ریزی بهم می پیوندند.
• تعیین عملکرد خلاق و پویای دولت سوسیالیستی با نیازمندی های سیستم اجتماعی کلی و رشد یابنده سوسیالیسم در مطابقت قرار دارد.

7
مسئله زوال دولت

• از آنجا که دولت یک محصول تاریخی است، نمی تواند برای همیشه وجود داشته باشد.
• نتیجه گیری اصولی از تعریف مارکسیستی ـ لنینیستی دولت حاکی از آن است که دولت بمثابه ابزار اعمال قدرت طبقات معینی علیه طبقات دیگر با گذار جامعه به جامعه بی طبقه کمونیستی محو خواهد شد و «خواهد مرد.»

• اما این نظریه را نباید بطور دگماتیکی و غیردیالک تیکی تفسیر کرد.
• در رابطه با زوال دولت باید به مسائل زیرین توجه کرد :

1
• اولا در جهان کنونی علاوه بر سیستم سوسیالیستی، سیستم امپریالیستی هم وجود دارد.
• نیروهای امپریالیستی می کوشند با استفاده از کلیه امکانات نظامی، اقتصادی، سیاسی و ایدئولوژیکی موجود، نظام دولتی سوسیالیستی را سر به نیست کنند.
• تا زمانی که این وضع بطور بنیادی تغییر نیافته است، یعنی تا پیروزی سوسیالیسم در مقیاس جهانی، مسئله زوال دولت یک مسئله نظری صرف خواهد ماند و بلحاظ عملی محلی از اعراب نخواهد داشت.

2

• ثانیا همان طور که کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم همواره تأکید داشته اند، پیش شرط زوال دولت سلسله ای از شرایط اوبژکتیف و سوبژکتیف، به شرح زیر است.

2.1

• توسعه نیروهای مولده.

2.2

• افزایش راندمان کار بمراتب بیشتر از میزان کنونی آن.

2.3

• غلبه بر تفاوت های ماهوی میان نیروها و گروه های اجتماعی مختلف.

2.4

• غلبه کامل بر بقایای ایدئولوژی بورژوائی و خرده بورژوائی و پیشبرد کامل ایدئولوژی و جهان بینی سوسیالیستی.

2.5

• بالاتر بردن درجه سازمان یابی توده های زحمتکش مردم و رساندن آن به درجه سازمان یابی آگاه ترین و سازمان یافته ترین پیشاهنگان طبقه کارگر و حزب مارکسیستی ـ لنینیستی آن.

• تا زمانی که این شرایط جامه عمل نپوشیده اند، صحبت از زوال دولت نامعقول است و گرنه این امر به معنی تخریب نظام دولتی و جامعه سوسیالیستی خواهد بود و به برگشت به امپریالیسم منجر خواهد شد.

3

• ثالثا از اشارات فوق معلوم می شود که زوال دولت را نباید با ازبین بردن سازمان یابی اجتماعی عوضی گرفت.
• بلکه برعکس، زوال دولت با توسعه وسیعتر سازمان یابی در پیوند است.
• تردیدی نیست که سلسله ای از فونکسیون ها که امروزه به عهده دولت سوسیالیستی و ارگان های مربوطه محول شده اند، همچنان بجای خود باقی خواهند ماند و توسعه خواهند یافت.
• از آنجمله اند فونکسیون ها و ارگان های مرکزی هدایت مبتنی بر برنامه و پیش بینی تولید، فرهنگ، آموزش و مناسبات اجتماعی.

• هم در رابطه با وظایف کنونی و آتی ساختمان سوسیالیسم و هم در رابطه با گذار بعدی به کمونیسم تقویت همه جانبه دولتیت سوسیالیستی در چارچوب ساختمان سیستم اجتماعی سوسیالیستی پیشرفته، گسترش نهادهای دموکراتیک آن با جلب توده ها به کردوکار دولتی و تکمیل همه جانبه فونکسیون رهبری طبقه کارگر و حزب آن ضرورت خواهد داشت.

8
دموکراسی بورژوائی و دموکراسی سوسیالیستی

دولت سوسیالیستی یک دولت دموکراتیک است.
• دموکراسی سوسیالیستی در مغایرت با دموکراسی فرمال بورژوائی یک دموکراسی رئال است.
دموکراسی بورژوائی فقط می تواند یک دموکراسی تنگ مایه، محدود و عوامفریب باشد، حتی آنجا که آن بدسیسه ها و قوانین مختلف ارتجاعی ـ ضد دموکراتیک، فاشیستی و نیمه فاشیستی از محتوا خالی نشده و از بین نرفته باشد.

• تا زمانی که نیروهای سرمایه داری مالک وسایل تعیین کننده تولیدی اند و ببرکت آن، طبقه تعیین کننده (تصمیم گیر) و حاکم را تشکیل می دهند و بکمک قدرت اقتصادی خود قدرت سیاسی ـ دولتی را نیز در دست خود دارند و کلیه مؤسسات آموزشی، تبلیغی و تحریف و تخریب افکار عمومی را در اختیار دارند، تا آن زمان نیز زحمتکشان، یعنی توده عظیم مردم کشور از امکانات قدرت اجتماعی و تصمیم گیری واقعی محروم خواهند بود.

• از این رو، دموکراسی بورژوائی همواره یک دموکراسی محدود، عوام فریب و دروغین است که فقط بدرد پلاکات تبلیغاتی برای حاکمیت واقعی سرمایه می خورد.

• اما دموکراسی سوسیالیستی ـ بر عکس دموکراسی بورژوائی ـ بر قدرت سیاسی طبقه کارگر و متحدان آن استوار می شود.
• شالوده اقتصادی دموکراسی سوسیالیستی را مالکیت سوسیالیستی بر وسایل تولید و مناسبات تولیدی سوسیالیستی در حال رشد تشکیل می دهند.
• نظام دولتی و اجتماعی سوسیالیستی از همان آغاز ـ بنا بر ماهیت کلی خویش ـ قدرتی واقعا دموکراتیک است.
نظام دولتی و اجتماعی سوسیالیستی نماینده منافع طبقه کارگر و همه زحمتکشان، یعنی اکثریت عظیم جمعیت کشور است.
• هدف اصلی نظام دولتی و اجتماعی سوسیالیستی عبارت از ارتقای توده های زحمتکش به خلاقیت آگاهانه تاریخی و به تحول آگاهانه زندگی اجتماعی خود.
• شاخص های دمکراتیسم سوسیالیستی از این قرارند.
• و لذا لنین تأکید می ورزد که «دموکراسی پرولتری میلیون ها بار دموکراتیک تر از هر نوع دموکراسی بورژوائی است و قدرت شوراها میلیون ها بار از جمهوری دموکراتیک بورژوائی دموکراتیک تر است.»

• دموکراسی سوسیالیستی روند توسعه ای را از سر می گذراند.
• به همان میزان که تضادهای طبقاتی آشتی ناپذیر از بین می روند، مناسبات تولیدی سوسیالیستی به مناسبات تولیدی حاکم مبدل می شوند، همه اقشار جمعیت کشور به موضع طبقه کارگر وارد می گردند، طبقه کارگر و حزب آن فونکسیون های رهبری خود را گسترش می دهند و تحکیم می بخشند، به همان میزان هم پایگاه دموکراسی سوسیالیستی وسعت می یابد و هرچه بیشتر تمامت جمعیت کشور را در بر می گیرد.
• دموکراسی سوسیالیستی رفته رفته در جوانب مختلف حیات اجتماعی نفوذ می کند.


9
تحکیم دموکراسی سوسیالیستی

• ساختمان سیستم اجتماعی پیشرفته سوسیالیسم وظایف جدید و عالی تری را برای تحکیم دموکراسی سوسیالیستی در برابر انقلابیون قرار می دهد.
• این وظایف را می توان به شرح زیر فرمولبندی کرد:

1
• «گسترش بعدی دموکراسی سوسیالیستی ـ قبل از همه ـ با بالاتر بردن و تعیین دقیق مسئولیت نمایندگان مردم صورت می گیرد که بمثابه ارگان های قدرت دولتی در تصمیم گیری راجع به توسعه نظام سوسیالیستی و مناسبات کار و زندگی شهروندان، در تعیین اهداف و کنترل اجرای آنها عمل می کنند.

2
• پایه ریزی هرچه بیشترعلمی توانائی رهبری کل دولت.

3

• برقراری پیوند تنگاتنگ میان رهبری منفرد اقتصاد و عرصه های دیگر حیات اجتماعی با همکاری ارگان های اجتماعی، شوراهای اجتماعی، کمیته های تولیدی کارخانجات بزرگ، شوراهای همکاری در کشاورزی، شوراهای گروه های تولیدی، شوراهای کارخانجات زنجیره ای تهیه مواد غذائی، شوراهای تولید فراورده ای نهائی زنجیره تولیدی و غیره.

4

• گسترش فرم های مختلف همکاری افتخاری شهروندان در پذیرش وظایف اجتماعی و دولتی، فعالیت در کمیسیون های نمایندگان مردم، کمیسیون های رفع اختلافات، شوراهای والدین و غیره.

5

• همکاری فعالانه سازمان های اجتماعی و قبل از همه سندیکاها، سازمان جوانان و غیره.

6

• گسترش حقوق شهروندان بر مبنای قانون اساسی:
• هر آنچه برای جامعه مفید باشد، باید برای افراد منفرد نیز مفید باشد.
• هیچکس حق ندارد، بخرج جامعه زندگی کند و یا بخرج جامعه خود را غنی تر سازد.
• حقوق قانونی تعیین شده باید با امکانات تحقق شان انطباق داشته باشند.
• هیچ حقوقی بدون تکلیفی و هیچ تکلیفی بدون حقوقی نمی تواند باشد.
خلاقیت باید با انضباط پیوند تنگاتنگ داشته باشد.»

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر