۱۳۸۹ بهمن ۷, پنجشنبه

حقوق طبیعی (3)


آگوستین (354 ـ 430)
اهل الجزایر
از فقهای مهم مسیحیت
فیلسوف دوره گذار از آنتیک به قرون وسطی
مؤلف آثار تئولوژیکی بیشمار
پدر علم تئولوژیکی و فلسفی مسیحیت
تحت تأثیر افلاطون:
واقعیت را سه شقه کرده است:
جهان عالی ترین وجود که فقط برای روح قابل دسترسی است.
جان ـ روح انسانی
جهان شونده که برای حواس قابل دسترسی است.
ایمان مسیحی بمثابه بنیان شناخت


پروفسور دکتر وینفرید شرودر
برگردان شین میم شین

II

حقوق طبیعی مسیحی

حقوق طبیعی مسیحی عبارت است از پذیرش حقوق طبیعی استوئیکی و بازسازی مسیحی آن.
• بوسیله اپولوگت ها (دسته ای از نویسندگان یونان که در قرن دوم میلادی وارد دین مسیح شدند) و آگوستین اسطوره مسیحی بهشت و ارتکاب گناه از سوی آدم و حوا و آموزش استوئیستی در یکدیگر ذوب شدند.
• بدین طریق تئوری ئی پا به عرصه نهاد که تنها در ایام آغازین همبود مهرآمیز و ایام از خود گذشته مسیحی وجود داشته و بی نیاز از دولت و حقوق بوده است.

• بعد ازارتکاب گناه از سوی آدم و حوا و سرپیچی های دیگر بشریت از فرامین الهی، نظام اجتماعی و دولتی فعلی تا حدی بمثابه افسار بنی بشر از ارتکاب گناه و تا حدی بمثابه کیفر گناهان تشکیل یافت.
نظام اجتماعی و دولتی از سوئی نتیجه قانون طبیعی نسبی حاکم در شرایط ارتکاب گناه و از سوی دیگر نشانه خرد الهی است.
• چون قانون طبیعی هم قانون الهی و هم قانون ابدی ست.
• از این رو حقوق مثبت (حقوق رایج) تغییرپذیر باید خود را حتی الامکان با این قانون طبیعی نسبی و ده فرمان کلیسا تطبیق دهد.

• اگرچه جریان بنیادگرای مسیحی که به حقوق طبیعی مطلق و ایدئال مسیحیت آغازین پای بند بود، ریشه کن نمی شود، ولی با حقوق طبیعی نسبی مسیحی، موضع محافظه کارانه نسبت به سیستم فئودالی حاکم پیروز می شود.

دولت اگرچه، در مقایسه با کلیسا، از سوئی بمثابه نتیجه گناه آدم و حوا خوار شمرده می شود، ولی از سوی دیگر به سبب حفظ مردم در مقابل شر و بمثابه دستگاه خرد الهی بدرجه حامی کلیسا ارتقا داده می شود.
• بدین طریق، سازش کلیسا با دولت بطور تئوریک استدلال و اثبات می شود.

1
توماس فون اکوین

• آموزش حقوق طبیعی توماس فون اکوین تحت تأثیر نوشتارهای بتازگی کشف شده ارسطو قرار دارد.
آزادی، برابری و مالکیت اشتراکی ـ کماکان ـ ایدئال های واقعی مسیحی محسوب می شوند، آنها اما فقط شامل حال وضع آغازین می شوند.
• بعد از ارتکاب گناه از سوی آدم و حوا، قانون طبیعی نسبی و حقوق طبیعی نسبی برای همزیستی انسانی هنجار تکلیفی محسوب می شود.

• بنظر توماس فون اکوین خانواده تک همسری پدرسالار، مالکیت خصوصی، تجارت (به استثنای تجارت بزرگ و نزول خواری)، جامعه کاست بندی شده فارغ از رقابت، تمرکز قدرت و جنگ در دست دولت با این حقوق طبیعی نسبی انطباق دارند.

• به قول کلاسیک های مارکسیسم، کلیسا برای حفظ ارگانیسم اجتماعی، گاهی به حمایت از حقوق فردی و قوانین اخلاقی می پردازد، گاهی انطباق حقوق مثبت با حقوق طبیعی نسبی را طلب می کند و گاهی بدفاع از دولت برمی خیزد.

• اکنون بدین طریق، دولت گناهزاده به خادم درجه اول کلیسا و به حافظ و پرورشگاه نظام مبدل می شود.

حقوق طبیعی کاتولیکی، علیرغم برخی نوسانات و تزلزلات تا امروز به این تئوری وفادار مانده است.
استقلال دولت تنها در مسائلی که مستقیما ربطی به کلیسا ندارند، وسیعتر شده است و در دولت های چند مذهبی درخواست حمایت دولتی منحصر به کلیسای کاتولیک مورد صرفنظر قرار گرفته است.

2
جنبش های فرقه ای مسیحی

• جنبش های فرقه ای مذهبی قرون وسطی همچنان به حقوق طبیعی مطلق مسیحیت آغازین و مواعظ عیسی مسیح در کوه استناد می ورزیدند.
• آنها بنام طبیعت، خدا و انجیل خواستار برابری اجتماعی و کمونیسم مهرآمیز آشتی ناپذیر با جهان گناهکار بودند.
جنبش های فرقه ای مسیحی نه فقط بر ضد گناه (به همان سان که حقوق طبیعی نسبی موضع می گیرد)، بلکه همزمان بر ضد دولت (برخلاف حقوق طبیعی نسبی که مشروعش می داند)، موضع می گرفتند.
• در حالیکه فرقه های مذهبی رادیکال با توسل به قهر انقلابی در پی احیای نظام زندگی طبیعی مسیحی راستین بودند، فرقه های بردبار و رنجکش مسیحی به تشکیل محافل جهانگریز مسیحیت آغازین اقدام می کردند و بر تحول نظام دولتی موجود چشم پوشی می کردند.

3
لوتریسم

حقوق طبیعی لوتر بر ایده حقوق طبیعی دوگانه، بر ایده وضع آغازین مطلق و وضع بعد از ارتکاب گناه نسبی، بر ایده استخراج دولت از گناه بنی آدم، بر ایده ارزیابی حقوق مثبت بر مبنای حقوق طبیعی نسبی، بر ایده مصالحه با مالکیت خصوصی و تمرکز قدرت و جنگ در دست دولت وفادار می ماند.

4
کالوینیسم

یوهانس کالوین (1509 ـ 1564)
اصلاح طلب مذهبی فرانسوی الاصل
مؤسس کالوینیسم

• حقوق فردی بشر و دفاع از آن در مقابل زور را حقوق طبیعی کالوینستی وارد حقوق طبیعی مسیحی کرده است.
• برای ادارات تابعه (ولی نه برای افراد منفرد) در صورت بی لیاقتی قدرت عالیه، حق مقاومت قائل می شود.
حقوق طبیعی در این نقطه، با ایده های خود مختاری مردم، منشاء مردمی قدرت و مشروعیت کنترل طبقاتی (طبقه متوسط) قدرت عالیه پیوند برقرار می کند، طبقاتی که در فرانسه، اسکاتلند و هلند ازاعتبار و اهمیت بزرگی برخوردار بوده اند.

• بدین طریق حقوق طبیعی کالوینیستی به حقوق کنترل طبقاتی قدرت عالیه، به قانون اساسی طبقاتی و سرانجام به حق اقدام به انقلاب مبدل می شود.
حقوق طبیعی کالوینیستی در رابطه با حیات اقتصادی، تفاوت هائی با حقوق طبیعی کاتولیکی دارد.
حقوق طبیعی کالوینیستی تجارت و نزولخواری را منطبق با حقوق طبیعی می داند و از دیدگاه مسیحیت مشروع اعلام می کند.
• نتیجه این موضعگیری، برقراری پیوند میان کالوینیسم و کاپیتالیسم در حال رشد بوده است.
• بر خلاف کاتولیسیسم و لوتریسم، که به اکراه تن به الزامات حقایق امور داده اند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر