۱۳۸۹ دی ۲۷, دوشنبه

عقیده مذهبی

پروفسور دکتر ورنر شوفن هاور
برگردان شین میم شین


عقیده مذهبی عبارت است از تفکر و عمل هنجارمند شده، برطبق نظرات مذهبی.
عقیده مذهبی از باور سوبژکتیف معینی سرچشمه می گیرد، که ایمان به یک واقعیت ماورای حسی (متامادی و یا غیرمادی) را امکان پذیر می سازد.

• این موضع آغازین معتقدان مذهبی در پرتو انتقاد مارکسیستی مذهب از نقطه نظرهای اجتماعی و معرفتی ـ پسیکولوژیکی (منابع و ریشه های مذهب) روشن می گردد.
عقیده مذهبی ـ بطورکلی ـ عبارت است از انعکاس تخیلی ـ وارونه واقعیت که از وضع و حال بیگانگی (سوبژکتیف) انسان ها سرچشمه می گیرد.
عقیده مذهبی، باور غیرقابل اثبات به وجود موجودات و قوای ماورای طبیعی و غیرمادی است که در حوادث طبیعی، در زندگی اجتماعی و در سرنوشت فردی انسان ها دخالت می کنند و خود را به طرزی اسرارآمیز به انسان ها عیان می سازند.

I
بنیان های عقیده مذهبی

• عقیده مذهبی بر عوامل محتوائی زیرین بنا می شود:

1

• بر محتوای مذهب معین، به عبارت دیگر بر قواعد عقیدتی و یا بر قبول درک از قبل تعیین شده این مذهب، یعنی بر احکام معین مربوط به «الهیت» و نحوه و نوع ابلاغ آن، مثلا بوسیله معجزه (عقیده به اعجاز)، بوسیله روایات تاریخی و کتبی (عقیده اوتوریته ای، مرجعی)، که «ابلاغ وجود خدا» (از طریق وحی)، بمثابه «حقیقت عقیدتی» تلقی می شود و جای اثبات عینی خدا را می گیرد.

2

• بر خصلت «راه نجات» اعلام شده مذهبی که مصائب تکان دهنده زندگی دنیوی انسان (از قبیل استثمار، ستم و سرکوب، جنگ، ذلت، که ثمرات تلخ جامعه طبقاتی اند و بیماری و مرگ) بمثابه راه خروج، «رهائی» و «نجات» جلوه گر می شوند.

3

• و سرانجام بر هنجارهای رفتاری تعیین شده از سوی همبود مذهبی مربوطه، به امید «نجات» و سعات اخروی و ابدی.

عقیده مذهبی، بنا بر اصول معرفتی اش، در تضاد لاینحلی باعلم و دانش قرار دارد.
• زیرا عقیده مذهبی، تجزیه و تحلیل عینی ـ علمی جایگاه انسان نسبت به طبیعت، نسبت به شیوه زندگی اجتماعی اش و اظهار نظر مستدل علمی راجع به امکانات، نیازها، نیروهای خلاق و واقعی و اعمال ضرور انسانی را با جهانتصویر، جامعه ـ تصویر و انسانتصویری جایگزین می سازد که بر مطلق کردن و بتواره انگاشتن نیروهای مبهم، نامرئی و مرموزی استوارند که در روند زندگی اجتماعی و در تشکیل خصایص انسانی بطور بنیادی مؤثرند و در ضمیر مؤمنان، فرم قوای ماورای جهانی به خود می گیرند و چنان جلوه می کنند که انگار زندگی واقعی انسان ها وابسته به آنها ست.

• از آنجا که عقیده مذهبی و قبول آن ـ در عین حال ـ بمثابه پیش شرط برخورداری از «نجات» مذهبی اعلام شده و بمثابه وسیله گام نهادن در راه سعادت تلقی می شود، پس در عین حال، بمثابه یک شیوه رفتار در می آید که اعتماد بی حد و حصری به تحقق این انتظار مذهبی بوجود می آورد و هر عملی را از نقطه نظر «نجات» مورد نظر، در نظر می گیرد، یعنی به اعمال انسانی معنائی می بخشد که بکلی در خارج از حیطه پراتیک حسی، مشخص و قابل آزمون انسانی است.
• از این رو، ارزیابی رفتار اجتماعی انسانها از نقطه نظر عقیدتی خاصی صورت می گیرد که کمتر خود رفتار و عمل «در خود» (فی نفسه) و بیشتر و بطور یکجانبه، انگیزه سوبژکتیف و نیت انسان ها مقام درجه اول کسب می کند.

• بنابرین، عقیده مذهبی ناگزیر به تشکیل یک موضعگیری بنیادی منجر می شود که سوبژکتیویسم، انتقاد گریزی و اطاعت از اراده غیر را الزامی می سازد و بدین طریق ـ قبل از همه ـ زمینه لازم را برای تحمیق مذهبی از سوی طبقات اجتماعی ارتجاعی، برای رسیدن به اهداف غیر مذهبی و اگوئیستی سیاسی خود فراهم می آورد.

• تاریخ بشری از مبارزه میان عقیده و دانش، مبارزه میان مذهب و علم، مبارزه بر ضد تحمیل مذهب، که بصورت کم و بیش قاطعانه ای صورت می گیرد، سرشار است.

فلسفه ماتریالیستی در این میان ـ بنا بر ماهیت خویش ـ همیشه طرفدار سرسخت آزادی عقیده و وجدان و خودمختاری عقل و علم بوده است.

• امروزه روحانیت سیاسی، علیرغم اعتراضات مذهبیون دمکرات، عقیده مذهبی را برای اهداف سیاسی ارتجاعی امپریالیسم مورد سوء استفاده قرار می دهد.
روحانیت سیاسی دانش را تابع عقیده می سازد و بدین وسیله می کوشد تا رشد آگاهی اجتماعی مردم را سد کند.

آگاهی اجتماعی توده های خلق با رهائی آنان از قید و بند عقیده مذهبی و با پذیرش شعور سوسیالیستی افزایش می یابد.
• حقوق مبتنی بر آزادی عقیده و وجدان که در دولت های سرمایه داری ـ قبل از همه ـ به سبب درهم تنیدگی دولت و کلیسا، قسما تحقق نیافته است و یا فقط بطور صوری به رسمیت شناخته شده است، جزو حقوق اساسی و مطالباتی محسوب می شود، که طبقه کارگر در اتحاد با کلیه نیروهای دمکراتیک دیگر در کشورهای سرمایه داری بخاطرشان مبارزه کرده و می کند.

• در جامعه سوسیالیستی، که سوء استفاده از مذهب مجاز نیست، آزادی عقیده و وجدان جزو حقوق اساسی تضمین شده در قانون اساسی است و آزادی بی حد و مرز کلیه شهروندان را در پذیرش جهان بینی غیرمذهبی و یا مذهبی، بنا بر تصمیم شخصی و آزاد خویش در بر می گیرد.

• طبقه کارگر در کشورهای سوسیالیستی، برای اولین بار در تاریخ، آزادی و حق تبلیغ آزادانه جهان بینی علمی خود، مارکسیسم ـ لنینیسم را کسب می کند.

• مراجعه کنید به مذهب، خرافه، فیدئیسم، روحانیت سیاسی.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر