۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

حقوق طبیعی (2)

ارسطو و افلاطون
(افلاطون با انگشت به آسمان اشاره می کند)
ارسطو (384 ـ 332 ق. م.)
ارسطو از مهمترین و متنفذترین فلاسفه تاریخ است.
او اصول بیشماری را هم بنیاد نهاده و هم تحت تأثیر جدی قرار داده است.
از آن جمله اند :
تئوری علوم
منطق
بیولوژی
فیزیک
اتیک
تئوری شعر
تئوری دولت
ارسطو دانش زمان خود را به شرح زیر طبقه بندی کرده است:
ارگانون (که بعد از مرگ او به آثار او اضافه می شود.)
علوم تئوریکی (نظری)
علوم پراتیکی (عملی)
علوم پوئه تیکی (شعری)
علوم تئوریکی به اجزای زیر طبقه بندی می شوند:
فلسفه اولین (متافیزیک)
علوم طبیعی
علوم ریاضی (مته متیک)
فلسفه اولین به اجزای زیر طبقه بندی می شود:
تئوری جوهر
تئوری اصول
تئولوژی


پروفسور دکتر وینفرید شرودر

برگردان شین میم شین

III
تاریخ تئوری های حقوق طبیعی

• اگرچه تئوری های حقوق طبیعی فقط در اروپا رواج نداشته اند، اما تا کنون تاریخ آنها به سه دوره تقسیم بندی شده است:

1
• دوره حقوق طبیعی آنتیک و یا کلاسیک.

2
• دوره حقوق طبیعی و یا حقوق الهی مسیحی.

3
• دوره حقوق طبیعی غیرمذهبی و یا حقوق عقلی قرن هفدهم و هجدهم میلادی.

4
• علاوه بر آنها باید از دوره حقوق طبیعی عقیم «مدرن» قرن نوزدهم و بیستم میلادی نیز یاد کرد.

• ضمنا باید یاد آور شد که میان سه دسته از حقوق طبیعی تفاوت گذاشته می شود:

1
• حقوق طبیعی مطلق و نسبی.

2
• حقوق طبیعی اوبژکتیف و سوبژکتیف (عینی و ذهنی).

3
• حقوق طبیعی ایدئالیستی و دینامیکی.

• این آشفتکی ترمینولوژیکی از طرز نگرش غیرتاریخی، از آنتی تتیک خاص و از برخورد غیر دیالک تیکی خاص ایدئولوژی بورژوائی واپسین بر تفسیر تاریخ حقوق طبیعی حکایت می کند.

• (آنتی تتیک به آموزش تناقضات و علل آنها اطلاق می شود. مترجم)

I
حقوق طبیعی آنتیک و یا کلاسیک
پروتاگوراس (490 ـ 411)
از فلاسفه ما قبل سقراطی آنتیک یونان
از نمایندگان اصلی سوفیسم
به سبب سخنرانی در مجامع خلقی محکوم شد و در راه فرار به سیسیل
جان باخت و آثارش به آتش کشیده شد.

• کشف حقوق طبیعی و فرم طبیعی همزیستی انسان ها ظاهرا با عوامل زیرین در رابطه بوده است:
• با وابستگی انسان به طبیعت و قبل از همه، با تشکیل فرم های همزیستی اجتماعی که مورد قبول انسان ها نبودند و بمثابه فرم های مغایر با طبیعت و ناعادلانه تلقی می شدند که گویا بطور خودسرانه و مصنوعی از سوی بشر اختراع شده اند.

• ایده مربوط به «عصر طلائی» که بعدها در کتاب مقدس بمثابه «بهشت» مطرح می شود، می تواند به عنوان بخش اصلی اولین تئوری های حقوق طبیعی تلقی شود.

1
سوفیسم


• سوفیست ها (پروتاگوراس، جورجیاس، آنتی فون، کالیکیس) که در قرن پنجم و چهارم قبل از میلاد زندگی می کردند، طبیعت را بمثابه بنیان عدالت عمده می کردند و حقوق طبیعی را بیانگر آن می دانستند.
حقوق طبیعی سوفیستی که جسم را مبدأ قرار می داد، با حقوق طبیعی که نهایتا از طبیعت انسانی منشق می شد، تفاوت داشت.
• اما موضع انتقادی آن را نسبت به نظام حقوقی موجود نمی توان منکر شد.

پروتاگوراس می کوشید تا پیدایش جامعه و دولت را بر مبنای طبیعت توضیح دهد.
• او تاریخ را نه از نقطه نظر تجزیه و زوال، بلکه از نقطه نظر ترقی درنظر می گرفت.

2
سقراط
سقراط (469 ـ 399 ق. م.)
فیلسوف بزرگ یونان
مؤسس متد بحث ساختارمند (مئویتیک)
اثر مکتوب به میراث ننهاده است.
شاگردانش از جمله افلاطون به متد او اشاره کرده اند.
به جرم گمراه سازی جوانان و توهین به خدایان یونان
محکوم به مرگ می شود و جام شرنگ سر می کشد.

سقراط حقوق طبیعی را بمثابه قوانین نا مکتوب الهی در نظر می گرفت که می بایستی بنیان اخلاقی حقوق حاکم در دولت را تشکیل دهند.
• آماج سقراط عبارت بود از وضع موازین اخلاقی طبیعی برای سلامت دولت.

3
افلاطون


افلاطون (428 ـ 348 قبل ازمیلاد) حقوق طبیعی مستخرجه از طبیعت را تا درجه ایده دولت و حقوق ارتقا می دهد.
• از این رو ست که او را بنیانگذار حقوق طبیعی ایده ای (ایدئال) می نامند.

افلاطون دولت تاریخی را بر مبنای ایده دولت می سنجد.
• بنظر او هدف دولت جامه عمل پوشاندن به ایده است و از این رو ست که او دولت ایدئال را طرحریزی می کند.

• در کتاب افلاطون تحت عنوان «دولت» می خوانیم:
• «بنظر من دلیل تشکیل دولت این است که هیچکس خودکفا نیست.
• هدف ما بررسی پیدایش صرف دولت نیست.
• قصد ما بررسی پیدایش یک دولت مایه مند است.
• این طرز بررسی، نادرست نیست، شاید بدین طریق بتوانیم به علل رشد عدالت و ظلم در دولت پی می بریم.
• دلیل حقیقی تشکیل دولت همان است که گفته ایم.
• اگر قصد مبالغه دارید، کسی مانع شما نخواهد بود.»

• دیدن این نکته دشوار نیست که این حقوق طبیعی ایده ای با تبدیل تئوری حقوق طبیعی قانونی ـ دمکراتیک به تئوری حقوق طبیعی قانونی ـ اریستوکراتیک در رابطه است.

4
ارسطو

ارسطو هم منکر دوئالیسم موجود میان حقوق طبیعی و نظام موجود است و هم منکر دوئالیسم موجود میان ایده حقوق و قانونگذاری انسانی است.
• بنظر او انسان ـ طبیعتا ـ یک موجود اجتماعی است و هر نظام اجتماعی بخشا بر حقوق طبیعی و بخشا بر حقوق قانونی استوار است.

ارسطو حقوق طبیعی و حقوق قانونی را مشروط بهم می داند.
• او این تناسب موجود میان حقوق طبیعی و حقوق قانونی را عادلانه می داند و عدول از آن را بیعدالتی می نامد.
ارسطو تئوری حقوق طبیعی را برای مشروعیت بخشیدن به نظام دولتی معین منطبق با آن، مورد استفاده قرار می دهد.

• بدین طریق «پولیتیه»، اریستوکراسی و سلطنت قوانین اساسی خوب محسوب می شوند و دموکراسی، الیگارشی و حکومت مطلقه قوانین اساسی بد تلقی می شوند.

• (پولیتیه در قاموس ارسطو به همبودی اطلاق می شود که از سوی اعضای آن خردمندانه و اندیشیده اداره و هدایت می شود.
• در کتاب ارسطو تحت عنوان «پولیتیک»، پولیتیه یکی از فرم های خوب حاکمیت تلقی می شود و یکی از سه فرم قوانین اساسی.
• پولیتیه قانون اساسی مرکب از اولیگارشی و دموکراسی است و کارکنان دولت در آن انتخاب می شوند. مترجم)

اتیک و آموزش دولت ارسطو سرانجام بمثابه وسیله توجیه نظام دولتی ـ حقوقی آن زمان از آب در می آید، یعنی هم به توجیه دولت ـ شهری جمهوری هلنی می پردازد و هم به توجیه ـ قبل از همه ـ سلطنت موروثی مقدونی.

5
استوئیسم

• برای آشنائی دقیق با تاریخیت و تاریخ حقوق طبیعی می توان به حقوق طبیعی استوئیکی مراجعه کرد که توسط سیسرو و استوئیسم رومی تنظیم یافته است.

حقوق طبیعی استوئیکی حاوی این نظریه است که بشریت در آغاز در شرایط آزاد و برابر زندگی می کرد و انسان ها ببرکت بشردوستی ـ بمثابه قانون طبیعی خرد ـ با یکدیگر پیوند داشتند.
• پس از آن که به سبب خودپرستی، مال پرستی و جاه پرستی این «عصر طلائی» متلاشی شد، بمثابه واکنش در مقابل شر، از همان قانون طبیعی خرد، نظام اجتماعی مبتنی بر مالکیت خصوصی و نظام دولتی مبتنی بر حقوق مثبت تشکیل شد.

• نتیجه نهائی اینکه باید تحت مناسبات موجود خود را حفظ کرد و در مقابل اشرار ایستادگی نمود.
• از حقوق طبیعی مطلق دوران آغازین، حقوق طبیعی نسبی دوران ما بعد پدید آمد که عمدتا به توجیه نظام دولتی و حقوقی موجود می پردازد.

6
اپیکوریسم

اپیکور و پیرو آموزش او لوکره تیوس کاروس به قطع رابطه با ایده عصر طلائی و ایده حقوق طبیعی مطلق جامه عمل می پوشانند.
• آنها معتقدند که حقوق منطبق با طبیعت عبارت از توافق مفیدی است که بنا بر آن، انسان ها نباید به یکدیگر صدمه رسانند و از یکدیگر صدمه ببینند.

• آنها معتقدند که بنی نوع بشر با شناخت عیوب و نواقص وضع طبیعی آغازین به این نتیجه می رسد که باید بر طبق یک توافق قراردادی به جبر حقوق تن در دهد.

لوکره تیوس در کتاب خود تحت عنوان «در باره طبیعت چیزها» می نویسد:
• «از آنجا که بنی نوع بشر از جنگ لاینقطع و از زندگی زیر زورگوئی به تنگ آمده بود، رفته رفته خود را تسلیم قانون و جبر حقوق کرد.»

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر