برتولت برشت
برگردان
میم حجری
فروپاشی کارخانجات بزرگ گوشت
کارگران
در مقابل کارخانه گوشت لنوکس
· کارگران:
· «ما ـ هفتاد هزار کارگر در کارخانه گوشت لنوکس ـ دیگر نمی توانیم حتی روزی با دستمزد به این ناچیزی ادامه حیات دهیم.
· دیروز دو باره در یک چشم به هم زدن، دستمزد ما کاهش داده شد.
· امروز دوباره اعلام کرده اند:
· هر کس با دستمزدهای نازل حاضر به کار نیست، می تواند برود!
· پس بیایید صاف و ساده برویم و بر دستمزدهایی که روز به روز ناچیزتر می شوند، برینیم!
سکوت
· دیری است که این کار برای ما تهوع آور شده است و کارخانه برای مان دوزخی.
· تنها وحشت از شیکاگوی گرفتار در یخبندان است که ما را در این دوزخ پابند کرده است.
· اما اکنون با ۱۲ ساعت کار روزانه حتی مزدی نمی گیریم که بتوانیم نان خشکی و یا شلوار ارزانی برای خود تهیه کنیم.
· حالا می توان بی دغدغه خاطری رفت و درجا دار باقی را وداع گفت.
سکوت
· ما را اینها با چه عوضی گرفته اند؟
· فکر می کنند که ما گاویم و حاضر به قبول هر تصمیم حضرات؟
· مگر ما خرفت و ابلهیم؟
· همان بهتر که بمیریم!
· همین الساعه می رویم!
سکوت
· احتمالا ساعت ۶ صبح است؟
· گورکن ها، چرا باز نمی کنید!
· قصابان، گاوهای تان اینجا ایستاده اند، باز کنید درها را!
در می زنند.
· شاید فراموش مان کرده اند!
خنده
· باز کنید!
· می خواهیم در سوراخ های کثیف تان، در آشپزخانه های متعفن تان برای ساندویچ شکمباره های پولدار گوشت بپزیم.
سکوت
· حداقل دستمزد سابق را طلب می کنیم که به نوبه خود ناچیز است، حداقل!
· با ده ساعت کار و حداقل...
مردی می گذرد.
· برای چی اینجا منتظر ایستاده اید؟
· مگر نمی دانید که لنوکس بسته است؟
پسرک های روزنامه فروش شتابان وارد صحنه می شوند!
· پسرک های روزنامه فروش داد می زنند:
· «لنوکس، سلطان گوشت باید کارخانه خود را ببندد.
· هفتاد هزار کارگر می مانند، بی نان و بی سرپناه!
· میم لام لنوکس قربانی جنگ بی رحمانه رقابت با سلطان گوشت معروف و انسان دوست سرشناس پیر پونت ماولر شده است.»
· کارگران:
· «واه!
· جهنم حی و حاضر!
· در به روی ما ببندید!
· خانه خراب گشته ایم، ما!
· ماولر خونالود پنجه بر حلقوم بهره کش ما می فشارد و ما به خاک سیاه می نشینیم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر