۱۳۹۸ فروردین ۲۵, یکشنبه

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۲۵)

تحلیل
از
میمحا نجار

آتشی
 مُرد 
و 
سرا پُر دود شد
 
ما زیان دیدیم و او نابود شد

آتشی 
خاموش شد
 در محبسی

درد آتش را چه می داند کسی

او 
جهانی بود
 اندر خود
 نهان
 
چند و چون خویش
 به (بهتر) داند جهان

بس که نقش آرزو در جان گرفت
خود
 جهان آرزو گشت
 آن شگفت

آن جهان خوبی و خیر بشر
آن جهان خالی از آزار و شر

خلقت او خود خطا بود از نخست
شیشه
 کی ماند به سنگستان
 درست؟

جان نازآیین آن آیینه رنگ
چون کند 
با 
سیلی این سیل سنگ؟

از شکست او که خواهد طرف بست؟
تنگی دست جهان است این شکست

پیش روی ما گذشت این ماجرا
این کری تا چند،
 این کوری چرا؟
 
۱
آتشی 
خاموش شد
 در محبسی

درد آتش را چه می داند کسی
 
معنی تحت اللفظی:
آتشی
در
محبسی
خاموش شد.
درک درد آتش 
کار هر کسی نیست.

سایه
در 
این بیت مرثیه
مرگ طبری
را
در
فرم خاموشی آتش
پوئه تیزه، استه تیزه و حتی تئوریزه می کند.
 
 
روشنی و خاموشی آتش
بسته و وابسته
به
بود و نبود گاز اکسیژن
است.
 
آتش = اکسیداسیون هیزم و چوب و غیره
 
اگر آتش در محبسی خالی از هوا نگهداشته شود،
روند اکسیداسیون مختل می شود و آتش خاموش می گردد. 

۲
 
آتشی 
خاموش شد
 در محبسی

درد آتش را چه می داند کسی
 
همین روند و روال
در
مورد موجودات زنده
از نبات تا جانور
نیز
معتبر است:
جباران جماران
پیران بشردوست توده
را
از 
نعمت هوا
و
نتیجتا
از
نعمت اکسیژن
محروم داشته اند
و
کشته اند.
 
احسان طبری
را
از
دید سایه
خفه کرده اند.
 
واژه های سیاه
قابل تفسیرند:
 
خفقان
هم
به معنی مادی آن
به کار می رود
و
هم
به
معنی  معنوی آن.
 
خفقان
هم
به 
مرگ احسان طبری و یاران
منجر می شود
و
هم
به
محرومیت آنان از امکان روشنگری.
 
۳
آتشی 
خاموش شد
 در محبسی

درد آتش را چه می داند کسی
واژه محبس
هم
به همان سان:
 
محبس
هم
به
معنی زندان
است
و
هم
به
معنی حصر خانگی.
 
۴
آتشی 
خاموش شد
 در محبسی

درد آتش را چه می داند کسی
مصراع دوم این بیت مرثیه
تأمل انگیز تر از مصراع اول آن است:
 
در صحنه ای از فیلمی آلمانی در زمینه پایان جنگ جهانی امپریالیستی دوم و ورود ارتش پیروزمند سرخ به خاک آلمان
جوان آلمانی
به
یکی از سربازان سرخ می گوید:
«شما که بلشویک هستید،
پس
مرا بکشید.»
 
بلشویک
در
ایده ئولوژی نازیسم (فاشیسم آلمانی)
به
معنی وحشی آدمکش
به
کار رفته بود.
 
سرباز سرخ
در
سنت سایه
می گوید:
«برو بابا.
تو چه می دانی، بلشویسم چیست.»
 
منظور سایه هم همین است:
لاشخور و خر 
از
درد ارواح توده ای
 که
تجسم آتش 
اند،
چه می فهمد.
 
درد آتش
در
اشعار زندان احسان طبری
منعکس شده است.
 
سایه
 به احتمال قوی
اشعار زندان احسان طبری
خوانده است.
 
اشعار زندان احسان طبری
را
سایت شلخته و شلم شوربای «توده ای ها»
به
طور پراکنده
منتشر کرده بود.
 
بعد
مجبور به حذف آنها شد.
 

جماعتی از جنس ابوجهل و ابولهب
قصد دارند
که
از
احسان طبری
«پولاد آبدیده» 
سرهمبندی کنند
و
اشعار زندان احسان طبری 
خاری در چشم کوته بین و کور این جماعت است.

این
اشعار
حتما
باید تحلیل شوند
تا
از
جنبه های روحی و روانی ستم وارده بر پارسایان توده و حزب توده
پرده برافتد.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر