۱۳۹۸ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

سیری در قصه «نوکر و ارباب» (۵)

 
قصه های آقای کوینر
برتولت برشت
 
ترجمه
و
تحلیل
از
 میم حجری 
آقای کوینر 
 ـ اندیشنده ـ 
گفت: 
 «کسی که با خود کاری ندارد، می کوشد که دیگری با او کار داشته باشد.
چنین کسی یا نوکر است و یا ارباب.
نوکر و ارباب کمترین تفاوتی با هم ندارند، مگر در چشم نوکر و یا ارباب.»
 
پرسیدند:
«پس بهتر این است که هر کس با خودش کار داشته باشد؟»
 
آقای کوینر جواب داد:
«کسی که با خودش کار داشته باشد، در واقع با هیچ کار دارد.
چنین کسی نوکر هیچ است و ارباب هیچ.»
 
پرسیدند:
«پس بهتر این است که کسی با خودش کار نداشته باشد؟»
 
 «آره، به شرط اینکه نگذارد که کسی با او کار داشته باشد:
یعنی با هیچ کار داشته باشد:
یعنی نوکر هیچی، سوای خود باشد و یا ارباب هیچی، سوای خود باشد.»
 آقای کوینر ـ اندیشنده ـ خنده کنان گفت.
 
پایان
 
۱
نوکر و ارباب کمترین تفاوتی با هم ندارند،
مگر در چشم نوکر و یا ارباب.»
 
همانطور که ذکرش گذشت 
این حکم آقای کوینر می تواند به معانی زیر باشد:

الف
نوکر
از
دید ارباب
نوکر 
است.
 
ب
نوکر
از 
دید خود نوکر
نیز
نوکر
است.
 
پ
ارباب
از
دید نوکر
ارباب است

ت
ارباب 
از
 دید خود ارباب
نیز
ارباب 
است.
 
مورد ب
را
هم
مورد تأمل قرار دادیم.
 
اکنون به موارد دیگر می پردازیم:
 
پ
ارباب
از
دید نوکر
ارباب است

۱
به رسمیت شناسی اربابیت ارباب توسط نوکر،
روی دیگر مدال به رسمیت شناسی نوکریت خویش توسط نوکر است.

۲
این
به معنی سلب آدمیت از خویشتن،
ضمن به رسمیت شناسی آدمیت ارباب است.

۳
این
به معنی خودستیزی و دشمن ستایی است.

۴
به
زبان ارسطو
این
به معنی به رسمیت شناسی چیزوارگی (ابزار سخنگو وارگی) خویشتن توسط نوکر است.

۵
این
به
معنی از خود بیگانگی نوکر است.

۶
این
به معنی پذیرش بی دلیل، کورکورانه و بی چون و چرای شعور طبقه حاکمه است.   
 
ت
ارباب 
از
 دید خود ارباب
نیز
ارباب 
است.
 
۱
ارباب
بر خلاف نوکر
به
موقعیت طبقاتی خود
واقف
است.
 
۲
به
زبان ارسطو
با
 سلب آدمیت از نوکر به دلیل موقعیت طبقاتی نوکر،
با
ابزارواره تلقی کردن نوکر،
آدمیت خود
را
اثبات 
می کند
بی آنکه بتواند اثبات کند.
 
چرا و به چه دلیل؟
 
۳
به این دلیل
که
محتوای شناخت چیزی
در
خود آن چیز است.
 
۴
محتوای شناخت اوبژکتی 
در
خود اوبژکت
است.
 
۵
خریت خر
در
خود خر
است
و
نه
در
خرچران
خرسوار
خرفروش
 
۶
این بدان معنی است
که
ارباب
برای اثبات اربابیت خود و نوکریت همنوع
هم
خود
را
و
هم
همنوع
را
سلب عینیت 
می کند.

۷
یعنی 
به 
قضاوت سوبژکتیو
توسل می جوید.

۸
اکنون
به 
حرفی
می رسیم
که
قبلا
گفته بودیم:
 
نوکر و ارباب کمترین تفاوتی با هم ندارند،
مگر در چشم نوکر و یا ارباب.»
 
این
به معنی قضاوت سوبژکتیو است و بس.
 
این
به
معنی بی اعتنایی به عینیت خود و همنوع خود
است.
 
این
به معنی انکار نقش تعیین کننده اوبژکت شناخت
در
دیالک تیک اوبژکت شناخت ـ سوبژکت شناخت
است.
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر