۱۳۹۸ اردیبهشت ۹, دوشنبه

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری (۳۶)

تحلیل
از
میمحا نجار

آه 
اگر
 این خواب افسون بگسلد
از 
ندامت
 خارها در جان خلد

چشم هاتان باز خواهد شد ز خواب
سر فرو افکنده از شرم جواب

آن چه بود؟
 آن دوست دشمن داشتن
سینه ها از کینه ها انباشتن

آن چه بود؟ 
آن جنگ و خون ها ریختن
آن زدن، آن کشتن، آن آویختن

معنی تحت اللفظی:
اگر
روزی
طلسم این خواب ناشی از سحر و جادو
گشوده شود،
از
فرط پشیمانی
خارها در جان های تان فرو خواهد خلید.
 
آنگاه
بیدار خواهید شد،
چشم باز خواهید کرد
و
از
شرم پاسخ به پرسش های زیر
سر افکنده خواهید گشت:
 
چرا
آن دوست را دشمن پنداشتیم
و
سینه های مان
را
از
کینه انباشتیم؟
 
چرا
با
اعضای حزب توده
به جنگ برخاستیم 
و
خون شان را بر زمین ریختیم؟
 
چرا
آنها
را
در
شکنجه گاه های مان
آویختیم؟
شلاق شان زدیم
و
کشتیم؟
 
۱
آه 
اگر
 این خواب افسون بگسلد
از 
ندامت
 خارها در جان خلد
 
سایه
در
این بیت مثنوی مرثیه
خمینی و دار و دسته اش
را
ساحر 
(سحر کننده، افسونگر، جادوگر)
و
پیروانش
را
مشتی
مسحور
(افسون خواب گشته و بیهوش)
تصور و تصویر می کند.
 
می توان گفت
که
سایه
دیالک تیک فوندامنتالیسم
را
به شکل دیالک تیک پیشوا و پیرو مدهوش بسط و تعمیم می دهد.
 
همین
تحلیل پسیکولوژیکی سایه
را
خیلی از جامعه شناسان و روانشناسان بورژوایی
در
حق فاشیسم
انجام داده اند:
توده بیشمار مردم
در
رایش سوم
مسحور کاریسمای افسونگران فاشیسم و مدهوش از اوراد خواب آور آنان
بوده اند.
 
  عیب و ایراد این تحلیل به ظاهر درست، 
ولی 
سطحی و ساده لوحانه
چیست؟
 
۲
آه 
اگر
 این خواب افسون بگسلد
از 
ندامت
 خارها در جان خلد
 
کسانی
که
دیالک تیک فاشیسم 
و 
دیالک تیک فوندامنتالیسم
را
به شکل دیالک تیک ساحر و مسحور بسط و تعمیم می دهند،
از
پسیکولوژیسم
بهره برمی گیرند.

پسیکولوژیسم
یکی از مکاتب فلسفی خر رنگ کن امپریالیستی است
که
متد و مفاهیم پسیکولوژیکی
را
برای تحلیل مسائل جامعه بشری
به خدمت می گیرد.
 
جامعه بشری
اما
در
روان اعضای آن
 خلاصه نمی شود.

جامعه بشری
موضوع ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی
است.

برای تحلیل چیزها، پدیده ها، روندها و سیستم های اجتماعی (جامعه ای)
باید 
از
مفاهیم و متدهای ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی
بهره برگرفت
که
ضمنا
روندهای روانی اعضای جامعه بشری
را
نیز
در بر می گیرد.

۳
آه 
اگر
 این خواب افسون بگسلد
از 
ندامت
 خارها در جان خلد
 
خطای بینشی خطیر سایه در این بیت مثنوی مرثیه
درست
به
همین دلیل است.
 
سایه
و
نه
فقط سایه
کور
بوده اند
و
به
نیروی منفی عادت 
(احسان طبری)
آنچه را که دیده اند، ندیده اند.
 
فوندامنتالیسم شیعی
دمل چرکین یکشبه
نبوده است.
 
فوندامنتالیسم شیعی
پس از پیروزی انقلاب بورژوایی و ضد فئودالی ـ ضد روحانی شکوهمند سفید
تقویت، تشدید و اکتیو
شده است.
 
در
مدت کوتاهی
کلیه مساجد و منابر و مجالس و مراسم مذهبی
تحت لوای سیاه فوندامنتالیسم شیعی
دژهای انقلاب بورژوایی سفید
را
مورد هجوم بی وقفه
قرار داده اند.
وعده و وعید داده اند.
توده شیعه خام اندیش
را
گول زده اند.
شست و شوی مغزی داده اند
و
گرم و نرم و خام و خر 
کرده اند.

کسانی
که
در
زندان های محمدرضاشاه
بوده اند،
اجامر فوندامنتالیسم شیعی
را
عمیقا
تجربه کرده اند
ولی
تئوریزه نکرده اند 
تا 
به 
منجلاب جهل و جنایت و جنون فوندامنتالیسم شیعی
پی ببرند.
 
و
گرنه
کمونیسم ستیزی این زباله ها  
در
 زندان ها
رواج وسیع داشته است. 
 
حیرت انگیز و تأسف انگیز و شرم انگیز
این
است
که
سرداران حزب توده
علیرغم تجارب عینی شخصی از اجامر فوندامنتالیسم شیعی در زندان،
به
تحلیل بندتنبانی طبری و کیانوری از دار و دسته خمینی
تمکین کرده اند. 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر