۱۳۹۸ اردیبهشت ۷, شنبه

شعور طبقاتی (۲)

 
پروفسور دکتر 
ولفگانگ ایشهورن
اریش هان
مانفرد پوشمن
روبرت شولتس
هورست تاوبرت
و
دهها تن دیگر
(۱۹۶۹)

برگردان
شین میم شین  
 
 
 
شعور
(روح، ضمیر، دل)

۱
·    شعور به مجموعه کردوکار روانی خاص انسانی اطلاق می شود.
·    شعور به فرم های حسی و عقلی (راسیونال) انعکاس ایده ای واقعیت عینی به مدد سیستم عصبی  مرکزی انسانی که با عواطف و احساسات و اعمال ارادی در پیوند است،   اطلاق می شود. 

۲
·    راجع به منشاء، بنیان ها و فونکسیون های شعور، نبرد بی رحمانه ای میان ماتریالیسم و ایدئالیسم در جریان است.

۳
·    علوم طبیعی (علم الاشیاء) از دیرباز موضع فلسفی نمایندگی شده توسط ماتریالیسم را اثبات کرده اند:
·    شعور با روند های مادی در پیوند است.
·    شعور برای انسان ها تصویری  از جهان عینی پیرامون شان است.

۴
·    بنیان ها و نیروهای محرکه واقعی توسعه  و تکامل شعور را اما برای اولین بار ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی به مدد تدوین و عرضه خدمات زیر کشف کرد و اعلام داشت:

الف
·    به مدد عرضه تئوری ماتریالیستی حیات اجتماعی انسان ها و توسعه تاریخی آن

ب
·    به مدد کشف و اعلام  کردوکار اجتماعی عملی انسان ها به مثابه نیروی محرکه تعیین کننده شعور. 


۵
·    از سازمان سیستم عصبی، ارگان های حسی و کردوکار روانی حیوان (نیای آدمیان) تحت تحریک کردوکار کار، وسیله سازی و استفاده از وسایل کار آغاز شونده،  به طرز تدریجی شعور شکل گرفت. 

۶
·    گذار از کردوکار غریزی ـ بیولوژیکی نیاکان حیوانی انسان ها به کردوکار کار کلکتیو، گام تعیین کننده ای بود که به تشکیل عوامل زیر منجر شد:

الف
·    به تشکیل رفتار آگاهانه انسان ها

ب
·    به پیدایش شعور انسان ها

پ
·    به پیدایش زبان انسان ها

۷
·    شعور نیز به همین دلیل در مراحل تاریخی توسعه (تکامل) انسان ها به طور بیواسطه با کردوکار کار انسان ها در پیوند بوده است، به لحاظ دامنه محدود بوده است و به اندازه نازلی تمایزمند بوده است.

۸
·    بعد از توسعه طولانی انسان ها در جامعه آغازین که در جریان آن،  کار انسانی همه جانبه تر و برآیند کار انسانی بیشتر و مضامین (محتوا های) شعور فراگیرتر گشت،  کردوکار شعورین انسان ها و قبل از همه تفکر انسان ها به کردوکار نسبتا مستقلی تبدیل شد. 

۹
·    در پیوند با تقسیم اجتماعی مختلف کار، کردوکار فکری از کردوکار جسمانی جدا شد.
·    آن سان که محفل معینی از انسان ها توانستند به کردوکار صرفا نظری (تئوریکی) و یا عمدتا نظری بپردازند.

۱۰
·    آنگاه برای اولین بار، امکان آن پدید آمد که دانش تجربی به طور خودپو و خود به خودی نشئت گرفته از روند تولید اجتماعی را بتوان به طور سیستماتیک (منظم) تنظیم کرد و در پیوند درونی با هم قرار داد.

۱۱
·    شعور محصول ماده (وجود) است و فقط در پیوند با بنیان مادی اش وجود دارد.

۱۲
·    خود شعور اما ماده نیست.
·    شعور محصول (فراورده) مادی به مثابه چیز آلی (ارگانیکی) خاص نیست. 
 

۱۳
·    به قول ولادیمیر لنین:

الف
·    «پدیده های روانی، شعور و غیره عالی ترین محصول ماده (یعنی ماده روانی) است.

ب
·    شعور (ضمیر، دل) فونکسیون چیز مادی بغرنج  و پیچیده خاصی است که مغز آدمی نامیده می شود.»
·    (ولادیمیر لنین، «کلیات»، جلد ۱۴، ص ۲۲۶)

۱۴
·    شعور (ضمیر، دل)، کردوکار پیچیده و بغرنجی است که خودویژگی اش توانایی های زیرین آن است:

الف
·    انعکاس واقعیت عینی در فرم های فکری

ب
·    تصویر برداری از واقعیت عینی
·    (زدن نقش واقعیت عینی بر لوح دل و یا ضمیر)

پ
·    تبدیل چیزهای مادی به چیزهای فکری 

ت
·    ترجمه چیزهای مادی به چیزهای فکری

۱۵
·    کردوکار  شعور (ضمیر، دل)، عبارت است از تشکیل مدل درونی از جهان برونی.

·    این مدل درونی بر پایه اطلاعاتی تشکیل می شود که  آدمیان به مدد دریافتگرها (رسپتور ها) کسب می کنند و در شبکه عصبی پیچیده و بغرنج خود حلاجی می کنند و ذخیره می کنند.

۱۶
·    این مدل درونی از جهان برونی از سیستم پویایی (دینامیکی) از اطلاعات تشکیل می یابد.
·    ساختار این سیستم حاوی تطبیقات معینی با جهان برونی است.

۱۷
·    خود شعور هم حاوی ساختار معینی است و بنا بر قوانین معینی، خود را سازمان می بخشد.

۱۸
·    مضامین (محتواهای) مشخص شعور همواره در فرم های مشخص معینی عرض اندام می کنند که به شرح زیرند: 

الف
·    احساس ها  

ب
·     ادراکات (دریافت ها)

پ
·     مفاهیم

ت
·     قضاوت ها و غیره

۱۹
·     شعور (ضمیر، دل) این فرم ها و قوانین دانش حسی  و قوانین فکری را بطور ماورای تجربی (اپریوریکی) در اختیار ندارد.

۲۰
·     شعور (ضمیر، دل) پدیده جنبی ساده ی روند های نویرو فیزیولوژیکی (فیزیولوژی اعصاب) ـ آن سان که روان حیوانات است ـ نیست.
·    اگرچه این فونکسیون در حدود و ثغور معینی حفظ می شود.

۲۱
·     شعور (ضمیر، دل)، ارگان ساده تطبیق آدمیان با محیط زیست  ـ آن سان که روان حیوانات است ـ نیست.
·    اگرچه این فونکسیون در حدود و ثغور معینی حفظ می شود.

۲۲
·     شعور (ضمیر، دل)، ارگان تشکیل تعادل میان اندام (ارگانیسم) و محیط زیست  ـ آن سان که روان حیوانات است ـ نیست.
·     اگرچه این فونکسیون در حدود و ثغور معینی حفظ می شود.


۲۳
·    فونکسیون کیفیتا نوین شعور انسانی که حسابش به طرز خاصی از حساب روان حیوانی جدا می شود، در زمینه زیر است:
·     شعور (ضمیر، دل) انسانی، ارگان تحول اکتیو (تحول مبتنی بر عمل آگاهانه) و خلاقانه جهان آدمیان (توسط آدمیان) و ابزار هدایت و تنظیم روند های اجتماعی و فردی آدمیان است.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر