۱۳۹۸ اردیبهشت ۹, دوشنبه

تأملی در «تزهايی راجع به فويرباخ» (۳)



تزهايی راجع به فويرباخ
کارل مارکس
اديت شده توسط انگلس





ترجمه و تحلیل
از
شین میم شین




 
  تز اول

نقص اصلی ماترياليسم تاکنونی  (به انضمام ماتریالیسم فويرباخ ) در آن است  که
 شیئ (موضوع)، 
  واقعيت عینی
  و
 حسیت

  تنها 
  در  
فرم اوبژکت 
  و
 يا  
در  
 فرم مشاهده   
 درک می شود.
 
ولی
  نه  به
 مثابه کردوکار انسانی ـ حسی،
 یعنی نه به مثابه پراتيک. 
نه به مثابه چیزی سوبژکتیو.
۱
سؤال این بود
که
فرق، تفاوت و تضاد ماتریالیسم قبل از مارکس 
با 
 ماتریالیسم مارکس و انگلس
(ماتریالیسم دیالک تیکی و ماتریالیسم تاریخی)
چه بوده است؟
قبل از پیدا کردن پاسخ به این پرسش،
باید
پرسید:
موضوع فلسفه چیست؟
چون
ماتریالیسم
مکتبی فلسفی است.
۲
موضوع فلسفه
کل هستی 
است.
منظور از کل هستی 
چیست؟
کل هستی = طبیعت + جامعه + تفکر
موضوع  فلسفه
و
نتیجتا
ماتریالیسم و ایدئالیسم
به مثابه دو مکتب اصلی فلسفه
طبیعت و جامعه و تفکر
است.

۳
 نقص اصلی ماترياليسم تاکنونی  (به انضمام ماتریالیسم فويرباخ ) در آن است  
 که
 شیئ
(موضوع)، 
  واقعيت عینی
  و
 حسیت

  تنها 
  در  
فرم اوبژکت 
  و
 يا 
 

در  
 فرم مشاهده   
 درک می شود.

ماتریالیسم قبل از مارکس 
در
عرصه جامعه بشری
تفاوت و تضاد فاحش
با
ماتریالیسم مارکس و انگلس
(ماتریالیسم دیالک تیکی + ماتریالیسم تاریخی)
 دارد.
هدف مارکس در این تز اول
تشریح این تفاوت و تضاد
است.
ماتریالیسم قبل از مارکس 
به انضممام ماتریالیسم فویرباخ
واقعیت عینی
را
فقط به مثابه اوبژکت 
می بیند.
اوبژکت 
اما
در
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
وجود دارد
و
نه
به
تنهایی.
نتیجه نهایی خلاصه کردن واقعیت عینی
 در
 اوبژکت
چه می شود؟
۴
 نقص اصلی ماترياليسم تاکنونی  (به انضمام ماتریالیسم فويرباخ ) در آن است  
 که
 شیئ
(موضوع)، 
  واقعيت عینی
  و
 حسیت

  تنها 
  در  
فرم اوبژکت 
  و
 يا 
 

در  
 فرم مشاهده   
 درک می شود.
 
 در
عرصه طبیعت
از
سوبژکت 
خبری نیست.
در
نتیجه
ماتریالیسم قبل از مارکس
در رابطه با دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
  در 
عرصه طبیعت
فرقی 
با 
 ماتریالیسم مارکس و انگلس
 نخواهد داشت.
چون
پدیده های طبیعی
مثلا
برف و باد و رعد و برق و و زلزله و باران 
نیازی به سوبژکت ندارند.
بود و نبود انسان ها
برای
وقوع زلزله
تعیین کننده نیست.
قضیه 
اما
در
عرصه جامعه بشری
فرق می کند.
در 
جامعه بشری
بدون کردوکار انسانی
آب از آب 
حتی
 تکان نمی خورد.
در
جامعه بشری
دیگر
نمی توان
اوبژکت 
را  
دید
و
سوبژکت
را
نادیده گرفت.

توجه 
به
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت
در
جامعه بشری
الزامی است.
ایراد اصلی ماتریالیسم قبل از مارکس 
مطلق کردن اوبژکتیویته و هیچ انگاری سوبژکتیویته
 بوده است.
سوبژکتیویته
یکی از مهم ترین رهاوردهای ماتریالیسم مارکس و انگلس
بوده است.
مراجعه کنید 
به
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت  


-->۵
نقص اصلی ماترياليسم تاکنونی  (به انضمام ماتریالیسم فويرباخ ) در آن است  که
 شیئ (موضوع)، 
  واقعيت عینی
  و
 حسیت

  تنها 
  در  
فرم اوبژکت 
  و
 يا  
در  
 فرم مشاهده   
 درک می شود.
 
ولی
  نه  به
 مثابه کردوکار انسانی ـ حسی،
 یعنی نه به مثابه پراتيک. 

نه به مثابه چیزی سوبژکتیو.
  
در نتیجه،
ماتریالیسم قبل از مارکس 
عاجز از دیدن کردوکار انسانی
است.
عاجز از دیدن پراتیک (عمل انسانی) 
است.

عاجز از دیدن جنبه سوبژکتیو در جامعه بشری است.

این ضعف و نقص ماتریالیسم قبل از مارکس
چه پیامدی
دارد؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش
باید
پرسید:
نیاکان ما
پدیده های طبیعی
را
مثلا
برف و باران و باد و توفان
را
چگونه
توضیح داده اند؟
از
دیالک تیک علت و معلول
که
نمی توان
به
آسانی
صرفنظر کرد.
علت باران چیست؟
۶
نیاکان
ما
به
سبب سطح توسعه نازل علم و فن
برای پدیده های طبیعی 
(و ضمنا برای پدیده های جامعه ای و فکری)
 علت ماورای طبیعی
ماورای جامعه ای
ماورای انسانی
مثلا
علت الهی
اختراع می کنند.

هر
قطره باران
را
ملکی از ملائکه الهی
بر دوش می کشد و به زمین می آورد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر