۱۳۹۸ اردیبهشت ۴, چهارشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۲۱)


شین میم شین

نه اندیشه مادرزاد وجود دارد
و
نه اندیشیدن مادرزادی.
اندیشیدن
را
باید مثل هرعلم،
در روندی دشوار فراگرفت.


شیخ سعدی
(۱۱۸۴ ـ ۱۲۸۳ و یا ۱۲۹۱)
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص ۱۱ ـ ۱۵)

۱   
 سر گرگ باید هم اول برید 
نه چون گوسفندان مردم درید.
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص  ۱۱ ـ ۱۵.)

معنی تحت اللفظی:
سر گرگ
را
باید
پیشاپیش
برید.
بریدن سر گرگ
پس از دریدن گوسفندان
دیر
است.

جامعه ـ تئوری مبتنی بر تریاد شبان ـ گرگ ـ گوسفند سعدی
یکی از مهم ترین جامعه ـ تئوری های فئودالی است
که
بر
تربیت طبقاتی اعضای طبقه حاکمه
از
سویی
و
بر
تحمیق پسیکولوژیکی توده
از
سوی دیگر
مبتنی است.

این تئوری
کماکان
به
خدمت گرفته می شود.

هم
در
هر خانه و کارخانه
و
هم
در
هر دربار و درگاه و اداره.

۲
سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید.

سعدی
 در
 این بیت شعر،
 دیالک تیک مأمور دولتی و توده
را
به شکل دیالک تیک گرگ و گله بسط و تعمیم می دهد
و
از
عالی ترین نماینده طبقه حاکمه
(شاه)
در
تنبیه مأمورین دولتی
سرعت عمل
(فوریت)
و
قاطعیت بی چون و چرا
می طلبد.

اما منظور سعدی از مفهوم «هم اول» چیست؟

منظور سعدی
تعجیل در تنبیه
و
پرهیز از تأخیر
است.

۳
سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید.

این جامعه ـ تئوری سعدی
اما
سرشته به دروغ
است.

چون
گرگ
 (کارگزار دربار)
توسط دربار
منصوب و مسلح می شود
و
دربار
خود
خر
نیست

بلکه
گرگ ترین گرگ ها
ست.

۴
سر گرگ باید هم اول برید
نه چون گوسفندان مردم درید.

این بیت شعر
در
هر صورت
 سؤال انگیز
است.

گرگ طبیعی
را
می توان شناخت.

ولی
شناخت گرگ اجتماعی در پوستین گوسفند
را
فقط و فقط
به
مدد تجربه (پراتیک)
می توان شناخت.

یعنی
پس از دریدن گوسفندان.


تئوری شناخت سعدی
ولی
معیوب است.


سعدی
در
عرصه تئوری شناخت
نماینده فنومنالیسم
است.

به
نظر سعدی
انسان ها
 در 
دیالک تیک نمود و بود 
 (دیالک تیک پدیده و ماهیت)،
 در
 بهترین حالت،
قادر به شناخت نمود و ظاهر چیزها و آدم ها (پدیده، فنومن) هستند.

درون و بود و ماهیت چیزها
 برای انسان ها نامعلوم می ماند و باید هم نامعلوم بماند.

درون چیزها و انسان ها 
خطه معرفتی عالم الغیب و محتسب
  است.

۵
یکی از بزرگان گفت، پارسائی را:
«چه گوئی، در حق فلان عابد، که دیگران به طعنه در او سخن ها گفته اند؟»

گفت:
«بر
ظاهرش،
 عیب نمی بینم
 و
 در
باطنش،
غیب نمی دانم.

هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار

ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار؟»
(سعدی، «گلستان»، باب دوم، ص ۶۰ .)

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر