۱۳۹۸ اردیبهشت ۱, یکشنبه

سیری در مرثیه ابتهاج «طبری» در رثای احسان طبری ( ۳۰)

تحلیل
از
میمحا نجار

خلقت او خود خطا بود از نخست
شیشه
 کی ماند به سنگستان
 درست؟


جان نازآیین آن آیینه رنگ
چون کند
با
سیلی این سیل سنگ؟
 
 از شکست او که خواهد طرف بست؟
تنگی دست جهان است این شکست


پیش روی ما گذشت این ماجرا
این کری تا چند،
 این کوری چرا؟
 
۱
 از شکست او که خواهد طرف بست؟
تنگی دست جهان است این شکست
 
معنی تحت اللفظی:
شکست احسان طبری
به
نفع کسی
نخواهد بود.
 
شکست احسان طبری
به
معنی تنگدستی جهان 
است.
 
گسستن واژه تندگستی در این مصراع شعر
 و
ترکیب دیگرگونه اش
یکی از ابتکارات فخرانگیز سایه است.
 
خواننده مرثیه
احتمالا
متوجه این ابتکار شاعر نمی شود.
 
سایه
شاعر
فوق العاده ی بی همتایی
است.
 
عمرش دراز باد.
 
۲
 از شکست او که خواهد طرف بست؟
تنگی دست جهان است این شکست
 
مصراع اول این بیت مرثیه
غیرمنطقی
نمودار می گردد.
 
در 
قاموس سایه
سرکوب بی رحمانه  وبی شرمانه حزب توده 
و
تخریب جسمی و روحی و روانی و اعتباری و شخصیتی رهبران و سرداران الماس آسای آن
به
نفع احدی
نیست.

اگر
به
نفع احدی
نبود،
طبقه حاکمه
و
خمینی و خامنه ای و لاشخورهای خونخوار و درنده و وحشی پیرو او
مرض 
که
نداشتند
تا
تیشه بر
ریشه حزب توده
فرود آورند.
 
خامنه ای خون آشام
کماکان
از
این جنایت موحش دفاع می کند.

۳
 از شکست او که خواهد طرف بست؟
تنگی دست جهان است این شکست
 
سؤال
این است
که
چرا و به چه دلیل
سایه دچار این خبط و خطای فاحش شده است؟
 
همان
سایه
که
در
زمان شاه
شعار ننگ بر جلاد
سر می داد،
چرا
وقتی نوبت به شیخ خونخوار خونریز رسیده،
نسبیتی
را
وارد جنایات وحشت انگیز او
می کند؟

شیخی
که
به قول خود سایه،
شخصیت های شفاف شیشه گون آیینه رنگ
را
به
سیلی سیل سنگ
بسته است و در هم شکسته است؟
 
۴
 از شکست او که خواهد طرف بست؟
تنگی دست جهان است این شکست
 
منظور سایه
در
این مثنوی مرثیه 
و
در
اشعار دیگرش،
شاید
این باشد
که
این جنایت هولناک
در
تحلیل نهایی
به
زیان جامعه
تمام خواهد شد.
 
بیشک
چنین
است.
 
ولی 
این مانع ان نمی شود
که
محتوای معنوی این بیت مثنوی مرثیه
زیر علامت سؤال قرار نگیرد.
 
۵
 از شکست او که خواهد طرف بست؟
تنگی دست جهان است این شکست
 
عجیب است
که
سایه 
دچار این خبط و خطای خطیر شده است.
 
میر حسین موسوی
در
همان
شب عاشورای حزب توده
پس از کوسه 
در
تله ویزیون جماران 
ظاهر شد
و
علنا
به 
ازای تار و مار سازی حزب توده
از
امپریالیسم
اجر و مزد و پاداش 
طلب کرد.
 
بعید است 
که 
سایه این صحنه های تهوع انگیز را ندیده باشد.
 
توهین های وقیحانه کوسه نفرت انگیز
را
قبل
از
رفتن میر حسین کثافت به منبر
نشنیده باشد.
 
چگونه می توان ادعا کرد 
که
 تخریب بنیادی حزب توده
به
نفع کسی 
نبوده است؟
 
کاخ های مجلل اعضای کریه المنظر طبقه حاکمه و هیئت حاکمه
به
بهای خونی 
بنا شده اند
که
  از
 پیکر اهورایی سران و سرداران حزب توده 
ریخته شده است.
 
به 
قول خود سایه
در
غیاب حزب توده
 
شب سیاه آینه
ز عکس آرزو تهی است.
 
چه بودی از پریرخی ز چادری در آمدی
 
خوشا
هوای آن حریف 
و
آه آتشین او
 
که
هر نفس 
ز سینه اش سمندری درآمدی
 
ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر