درنگی
از
شین میم شین
آخر "سزای آن کس که دروغ پرستِ ناپاک را به شهریاری برساند، چیست؟
پادافره ی (مجازات) آن بدکنش که مایه ی زندگی خویش را جز به آزار کشاورزانِ درست کردار و چارپایان بدست نیاورد، چیست؟
دانایی باید تا دانایی را بدین پرسش پاسخ گوید و بیاگاهاند.
مبادا که ازین پس نادان کسی را بفریبد!
معنی تحت اللفظی:
پیش شرط پیدا کردن پاسخ به پرسش های دوگانه استراتژیکی فوق الذکر
پیدا کردن علامه ای است تا به این پرسش ها، پاسخ دهد و علامه ای را آگاه سازد
و
دیگر نادانی، ندانی پیدا نکند که فریبش بدهد.
این شعار آرمانی (ایدئالی) شعرگونه بهروز آرمان به چه معنی است؟
برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش و پاسخ
باید دوئالیسم هایی را از این شعار استخراج کرد
که در پشت پرده هارت و پورت خرناسه می کشند
و در دل بشریت رهیده از کابوس فاشیسم
وحشت بر می افکنند:
۱
دانایی باید تا دانایی را بدین پرسش پاسخ گوید و بیاگاهاند.
در این راه حل بهروز آرمان،
دیالک تیک نخبه و توده (اساسی ترین دوئالیسم تئوری فاشیستی نخبگان خوزه ارتگا گاسه)
به شکل دوئالیسم دانا و دانا بسط و تعمیم می یابد.
خرافه آگاهانیدن دانا توسط دانا
حیرت انگیز به نظر می رسد.
به همین دلیل باید پرسید:
منظور پیروان آرمان نیچه از دانش و دانایی و آگاهی چیست؟
ما در روند این تحلیل باید دنبال منظور حضرات از این مفاهیم دهن پرکن توخالی هم بگردیم.
در هر صورت
دکتر بهروز آرمان میان دانایان کذا و کذا رابطه سلسله مراتبی (هیرارشیکی) برقرار می کند:
دانای بلند پایه والا به آگاه سازی دانایان دون پایه اعلی می پردازد.
سؤال این است که این دانای تحفه نه طنز، باید از کجای نظنز پیا شود؟
ضمنا خصایص و مشخصاتش کدامند؟
۲
مبادا که ازین پس نادان کسی را بفریبد!
دکتر بهروز آرمان
در این جمله دیالک تیک فریب را
نخست به شکل دوئالیسم فریبکار و فریبخور و سپس به شکل دوئالیسم نادان و کس بسط و تعمیم می دهد.
سؤال این است که نادان چگونه می تواند نادان یعنی خنگ و خر باشد و ضمنا به خر کردن دیگران قادر باشد؟
اکنون سؤال مربوط به چیستایی دانش و دانایی و آگاهی، با چیستایی قریب و نادانی تکمیل می گردد.
منظور پیروان آرمانی نیچه از فریب و نادانی چیست؟
خصایص و مشخصات مشخص نادانان زیر قلم دکتر بهروز آرمان کدامند؟
۳
آخر "سزای آن کس که دروغ پرستِ ناپاک را به شهریاری برساند، چیست؟
حریف در این سؤال استراتژیکی ـ نیچه ئیستی اش،
دیالک تیک طبقه حاکمه و هیئت حاکمه
را
به شکل دوئالیسم کس شهریاری بخش و شهریار دروغ پرست ناپاک بسط و تعمیم می دهد.
حریف
با مفاهیم عهد بوق و چماق و چپق «می اندیشد.»
منظورش از شهریاری، حکومت است و منظورش از «به شهریاری رساندن»، اعطای قدرت به شهریار (هیئت حاکمه) است.
حالا باید سزای چنین کسی را (توده را؟) تعیین کرد.
سوبژکت تشخیص و تصمیمگیری در این زمینه کیست؟
۴
پادافره ی (مجازات) آن بدکنش که مایه ی زندگی خویش را جز به آزار کشاورزانِ درست کردار و چارپایان بدست نیاورد، چیست؟
حریف در این سؤال استراتژیکی اش
به مجازات طبقات اجتماعی ئی «می اندیشد» که بدکنش اند و منبع مایه و سرمایه زندگی شان، آزار کشاورزان درستکار و چارپایان است.
سوبژکت تصمیمگیری راجع به مجازات بدکنشان کذایی کیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر