درنگی
از
شین میم شین
دکتر بهروز آرمان
۱
"برادرانم،
به زمین پایبند بمانید و به کسانی نباوَرید (باور نکنید)، که از آرزوهای
فرازمینی می سُخنند (سخن می گویند) ، زهرآمیزند آنان، چه آن را بدانند و
چه" نه
لحن مرجع تقلید حریف در این موعظه جالب و سؤال انگیز است:
منظور نیچه از «برادران» غیر از بهروزان آرمان، کیانند؟
نکته دیگر، توصیف نیچه از روحانیت است:
زهرآمیزند آنان، چه آن را بدانند و
چه" نه
روحانیت از دید نیچه و مریدش،
بی اعتنا به اینکه بداند و یا نداند، زهرآمیز است.
مگر می شود که روحانیت زهر در نیش داشته باشد و خودش از تسلیحات تدافعی و تهاجمی شیمیایی خویش بی خبر باشد؟
مار و عقرب و غیره
حتی
از زهرآمیزی (تسلیحات تدافعی و تهاجمی شیمیایی خود خبر دارند.
پیش شرط برآمدن از عهده کاربست تسلیحات تدافعی و تهاجمی،
وقوف همه جانبه نظری و عملی پیشاپیش به وجود و فونکسیون و مؤثریت آنها ست.
۲
آنگاه که کاهنانِ نادان و نان ده، در گوش "بارکننده یِ خاکسترِ"
سیمرغ به مردم، می خواندند که: زرتشت! "به مردم چیزی نده، بلکه از آنان
بستان، و اگر به ایشان می دهی، بیش از پشیزی (؟) نده و بگذار آن را نیز گِِدایی
کنند" (نیچه)،
او سرافرازانه به راه ِ فرداهای ِ "فروزان" می پیوست.
معنی تحت اللفظی: وقتی که کاهنان نادان و نان ده در گوش زرتشت (که خورجین مملو از خاکستر سیمرغ را بر دوش خران و استرانو اشتران دو پا (مردم) می نهاد)، زمزمه می کردند:
«به خران و استران و اشتران دو پا کاه و جو نده.
کاه و جو از توبره و آخورشان بردار.
و اگر احیانا می دهی، بگذار گدایی کنند و بیشتر از بخور و نمیر نده»،
زرتشت با سربلندی به راه فرداهای فروزان می پیوست.
مفاهیم حریف و مرجع تقلیدش در این فراز از این مطلب به شرح زیرند و یاسد یکی پس از دیگری، زیر ذره بین تحلیل مارکسیستی قرار داده شوند:
کاهنانِ نادان و نان ده
"بارکننده یِ خاکسترِ"
سیمرغ به مردم
به مردم چیزی ندادن و از آنان ستاندن
پس از گِِدایی به اندازه پشیزی به مردم دادن
پیوستن سرافرازانه به راه ِ فرداهای ِ "فروزان"
حریف در این جمله با مفاهیم فاشیستی نیچه «می اندیشد»:
۱
کاهنانِ نادان و نان ده
حریف
برای تشدید و تعمیق عوامفریبی و خر پروری
فرم تبیینی شوپنهاورها و نیچه ها و هایدگرها و عرفا را به خدمت می گیرد:
فرم شعر و یا نثر شعرگونه را.
بدین طریق
دستش برای دعاوی انتزاعی توخالی باز می ماند و کسی جسارت سؤال به خود نمی دهد تا بپرسد که منظور از مثلا «پیوستن به راه فرداهای فروزان» چیست؟
حریف
کاهنان را به مثابه جماعتی نادان و نانده تصور و تصویر می کند.
کاهن اما به چه معنی است؟
کاهِن
( برگرفته از واژه عبری کوهن )
یک اصطلاح دینی و مذهبی در دنیای کهن
بوده و مترداف با مغان، آثروان و به معنای پیشگو است.
پیشینهٔ کاهنان به دوران فراعنهٔ مصر می رسد.
این گروه صنفی در هزارهٔ سوم پ. م. در دربار سلاطین میانرودان حضور
داشته و به غیب گویی و آینده نگری مشغول بوده اند.
منظور حریف از کاهنان، روحانیت است که به زعم حریف جزو جهال اند و بخشندگان نان.
روحانیت و ناندهی؟
منظور حریف از «ناندهی»
به احتمال قوی
تصاحب محصول کار توده و تقسیم آن بین آنها ست.
دهش در ادبیات حریف به معنی تقسیم و توزیع به کار رفته است.
دلیل این خطای تبیینی حریف
وجود حرف نون در واژه های نادان و نان است که شیوایی خاصی بدان می بخشد.
وقتی از فرمالیسم حریف دم زده می شود، به این جور دلایل است.
چنین کسانی همه چیز را فدای فرم می کنند.
فونکسیون دیگر کاهنان،
تعیین تکلیف به زرتشت و تعیین طرز و طریق ناندهی به مردم است.
واقعا؟
مگر زرتشت نانده بوده است؟
مگر قرار نبود که کاهنان نانده باشند؟
۲
"بارکننده یِ خاکسترِ"
سیمرغ به مردم
فونکسیون زرتشت در قاموس حریف،
بار کردن خاکستر سیمرغ به مردم به مثابه خران و استران و اشتران دو پا و ضمنا دادن نان به آنان بوده است.
"بارکننده یِ خاکسترِ" از مرجع تقلید حریف است.
سیمرغ اما از خود حریف است.
منظور نیچه از بار کردن خاکستر روشن است.
خاکستر به عنوان کود در مزارع مورد استفاده قرار می گرفت.
پیروان ناسیونال ـ سوسیالیستی نیچه
هم
از خاکستر توده های یهود و کولی و کمونیست در کوره های آدمسوزی
همین استفاده را می کردند.
سؤال این است که منظور حریف از خاکستر سیمرغ چیست؟
معمولا از خاکستر ققنوس سخن رفته است و از به آتش سپردن پر سیمرغ.
احتمالا
حریف حواس پرت،
ققنوس را با سیمرغ عوضی گرفته است.
خاکستر ققنوس
محل تولد نسل نوینی از ققنوس ها ست.
زرتشت کذایی حریف هم احتمالا به همین دلیل خاکستر سیمرغ را بر دوش توده مردم بار می زند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر