درنگی
از
شین میم شین
مفاهیم
حریف و مرجع تقلیدش در این فراز از این مطلب به شرح زیرند و یاسد یکی پس
از دیگری، زیر ذره بین تحلیل مارکسیستی قرار داده شوند:
کاهنانِ نادان و نان ده
"بارکننده یِ خاکسترِ"
سیمرغ به مردم
به مردم چیزی ندادن و از آنان ستاندن
پس از گِِدایی به اندازه پشیزی به مردم دادن
پیوستن سرافرازانه به راه ِ فرداهای ِ "فروزان"
حریف در این جمله با مفاهیم فاشیستی نیچه «می اندیشد»:
به مردم چیزی ندادن و از آنان ستاندن
پس از گِِدایی به اندازه پشیزی به مردم دادن
حریف به پیروی از نیچه توصیه می کند که به توده رنجبر، فقط به اندازه بخور و نمیر داده شود.
این جامعه ـ تئوری فاشیستی نیچه است:
اقلیت ابربشر در هیئت هیتلرها
بشریت زحمتکش
را
به بهانه های نژادی و تعلقات طبقاتی و سمتگیری سیاسی
تا درجه بردگان تنزل می دهد.
همین توصیه های نیچه و حریف
را
ناسیونال ـ سوسیالیست ها
در حق کمونیست ها، کولی ها، یهودی ها، روس ها و اسرای جنگی
مو به مو به مورد اجرا گذاشته اند
و
پس از کشیدن شیره جسم و جان شان،
اسکلت شان را در کوره های آدمسوزی خاکستر کرده اند
و
از خاکستر اندام ها به مثابه کود در مزارع بهره برگرفته اند.
البته
قبل از راندن استثمارشدگان به کوره های آدمسوزی،
دندان های شان را حتی کشیدند تا اگر احیانا ذره ای زر در آنها باشد، هدر نرود.
حریف در سنت نیچه
مته به خشخاش می نهد و توصیه می کند که قوت لایموت
پس از التماس و تضرع و زاری در اختیار به بشریت رنجبر قرار داده شود.
پیوستن سرافرازانه به راه ِ فرداهای ِ "فروزان"
معلوم نیست که منظور نیچه و طلبه ایرانی اش از فرداهای «فروزان» چیست؟
رایش هزار ساله ناسیونال ـ سوسیالیسم؟
دوره سیطره و سلطه بلامنازغ پیروان نیچه بر جهان و تقسیم ابدی بشریت به اقلیت نخبه ابربشر و اکثریت برده بی همه چیز؟
آن دم هم که رهگذارانِ شگفتیده، از وی می پرسیدند:
در پارینه ها "تو «خاکسترت» را به کوه ها می کشاندی،
امروز می خواهی «آتش ات» را به پایین دست ببری،
آیا نمی ترسی از کیفرِ آتش افروزی؟"(نیچه)،
او در پاسخ،
انگیزه ی آذرافروزی اش را، بدانسان رسا و گویا در "گاتاها" به فرتور کشید،
تا امروز، در "خیابان های رشک برانگیزمان" فریادِ داد شوند
آخر "سزای آن کس که دروغ پرستِ ناپاک را به شهریاری برساند، چیست؟
رهگذران
از زرتشت که بار خاکستر بر دوش مردم می نهاد، می پرسند:
در ایام قدیم، تو خاکسترت رابه کوهها می بردی، ولی امروزه، آتشت را در پای کوهها برمی افزوی.
آیا از سزای آتش افروزی هراسی نداری؟
زرتشت جواب رهگذران را در گاتاها گویا و رسا می داد.
جواب های زرتشت به رهگذران
امروز در خیابان های رشگ انگیز جن ـ قوری اسلامی به فریاد داد مبدل شده اند.
سزای کسی که دروغ پرست ناپاک را به قدرت برساند،
مگر می تواند غیر از این باشد.
گاتاها
سروده هایی اند که از دیرباز از سخنانِ زرتشت دانسته میشده است و در برگیرندهٔ پیامها و آموزشهای او و بنیادِ مزدیسنا است که کهنترین بخش از نسک اوستا شمرده میشود.
این سرودهها به لهجه گاهانی زبان اوستایی اند و متن بسیار پیچیدهای دارند.ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر