۱۴۰۳ آذر ۲۰, سه‌شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۴۵۹)

    


میم حجری

 

وه که گر من بازبینم روی یار خویش را
تا قیامت شکر گویم کردگار خویش را
یارِ بارافتاده را در کاروان بگذاشتند
بی‌وفا یاران که بربستند بار خویش را
مردم بیگانه را خاطر نگه دارند خلق
دوستان ما بیازردند یار خویش را
همچنان امّید می‌دارم که بعد از داغ هجر
مرهمی بر دل نهد امّیدوارِ خویش را
رای رای توست خواهی جنگ و خواهی آشتی
ما قلم در سر کشیدیم اختیار خویش را
هر که را در خاک غربت پای در گل مانْد مانْد
گو دگر در خواب خوش بینی دیار خویش را
عافیت خواهی نظر در منظر خوبان مکن
ور کنی بدرود کن خواب و قرار خویش را
گبر و ترسا و مسلمان هر کسی در دین خویش
قبله‌ای دارند و ما زیبا نگار خویش را
خاک پایش خواستم شد بازگفتم زینهار
من بر آن دامن نمی‌خواهم غبار خویش را
دوش حورازاده‌ای دیدم که پنهان از رقیب
در میان یاوران می‌گفت یار خویش را
گر مراد خویش خواهی ترک وصل ما بگوی
ور مرا خواهی رها کن اختیار خویش را
درد دل پوشیده مانی تا جگر پرخون شود
بِه که با دشمن نمایی حال زار خویش را
گر هزارت غم بود با کس نگویی زینهار
ای برادر تا نبینی غمگسار خویش را
ای سهی سرو روان آخر نگاهی باز کن
تا به خدمت عرضه دارم افتقار خویش را
دوستان گویند سعدی دل چرا دادی به عشق
تا میان خلق کم کردی وقار خویش را
ما صلاح خویشتن در بی‌نوایی دیده‌ایم
هر کسی گو مصلحت بینند کار خویش را
حافظ


جولانی با خمینی و خامنه ای و عردوغان و طالبان و غیره فرقی ندارد.
اکر راسیونالتر از انها نباشد
ایراسیونالتر از انها هم نیست
وضعیت جولانی رشگ انگیز هم نیست.
سوربه از سه سو بمباران می شود:
از پایگاه بایدن
از ترکیه
از اسرائیل
واحدهای نظامی اسرائیل
در حوالی دمشق اند
اسرائیل در ۲۴ ساعت اخیر
به صد حمله عمیق دست زده است و هر چیز به درد بخوری را از کارخانه تا فرودگاه و انبارهای اسلحه
در هم کوبیده است


اعتراف آمریکایی ها به آنچه در سوریه انجام دادند؟
حریف
فردی ظاهربین و ساده لوح است و از الفبای مارکسیسم بی بهره مانده است.
تنها ساز و برگ معرفتی (شناخت) که حریف و خیلی از حرفا
در اختیار دارند، ساز و برگ شناخت حسی است که ظاهرا درست است.
ولی حقیقت در نه در ظواهر امور
بلکه در اعماق است
در ذات است.
ما دیروز در کامنتی روندهای جرای در اوکراین و خاوران خاور را توضیح دادیم:

مش مصدق
قضیه از قرار دیگری بوده است
نفت شما نقش تعیین کننده ای بازی نکرده است.
اندونزی که نفت نداشت که مصدقش را سرنگون کردند و یک میلیون تن از زحمتکشان کشور را به جرم کمونیست بودن
مثل صدر اسلام
گردن زدند و در خاوران ها چال کردند.
هدف
نه اقتصادی،‌ بلکه ژئو پولیتکی (سوق الجیشی)‌ بوده است:
هدف
خلع ید از سرکرده سابق جهان (بریتانیای کبیر) و انتقالش به سرکردگان جدید جهان (امریکا و در جای دیگر شوروی)
جنگ های خونین  در اوکراین و خاوران خاور اکنون هم همان محتوای  ژئو پولیتکی (سوق الجیشی)‌ را دارند:
انتقال مناطق تحت نفوذ شوروی مرحوم
 به سرکرده مظفر جهان (امپریالیسم امریکا)




دلیلش گرامری (دستور زبانی) است.
مفهوم سوسیولوژیکی = اسم + صفت
فارسی اما زبان ناقصی است
و
 برای جامعه شناسی (اسم)
صفت ندارد.
بعضی از بیسوادان
 از کلمه جامعه شناسانه به عنوان صفت
استفاده می کنند که صفت نیست.
چیست؟

گلنار:
روابط زمانی کاربرد دارند که دو نفر همنظرانه رشد کنند.

آدم ها
بر خلاف مجسمه ها و مهره ها
منحصر به فردند
یعنی کسی یافت نمی شود که قابل انطباق مطلق با کس دیگری باشد.
دیالک تیک هویت و تفاوت (یکسانی و ناهمانندی)
در همه جمادات و موجودات
صرفنظرناپذیر است.
بهتر هم همین است
ساختار و خصلت همه چیز
 از ذرات تا کاینات
دیالک تیکی است
هر کس و هر چیزی با ضد خود همراه و همسفر و همبستر است
دیالک تیک زن و شوهر
دیالک تیک گل و خار


اگر با کسی بدون داشتن واهمه و ترس و هراس حرف بزنیم،
آن کس
 شخص صحیحی است.
فرنگی

اشخاص و افراد را نمی توان به اشخاص صحیح و غلط طبقه بندی کرد و غلط نکرد.
وقتی بی واهمه و ترس و احتیاط و هراس با کسی حرف می زنی
این بدان معنی است که او را کبریت بی خطر و بی خبر محسوب می داری.
یعنی نه تو حرف می زنی و نه او حرف های تو را می شنود



این ترجمه غلطی از حرف مارکس است:
آگاهی مفهومی سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) است و نه مفهومی فلسفی.
ضد دیالک تیکی اگاهی خودپویی است.
خرف مارکس ابن است که
وجود جامعتی تعیین کننده شعور جامعتی است و نه بر عکس.
این راه حل ماتریاییستی به مسئله اساسی فلسفه در عرصه جامعه است.
به عوض تکرار طوطی وش حرف های کلاسیک ها
مارکسیسم بیاموزیم
و قبل از همه
تعریف مفاهیم را بیاموزیم تا رستگار شویم
مارکسیسم
برای پوز دادن نیست

دولت
 یکی از مهمترین مفاهیم در فلسفه مارکسیتی است.
دولت
 همیشه و همه جا طبقاتی است و نه ایده سولوژیکی.
ایده ئولوژی
 هم طبقاتی است.
 لنین
 راجع به مفهوم دولت کتابی نوشته است.
دولت
 چماق طبقه حاکمه برای حفط منافع استراتژیک ان است.

فرق و تفاوت و تضاد اساسی طرز تفکر مارکسیستی با طرز «تفکر» سوبژکتیویستی ـ فاشیستی ـ فوندامنتلیستی ـ استالینیستی ـ صهیونیستی
 از قرار زیر است:
طرز تفکر مارکسیستی
ماتریالیستی ـ دیالک تیکی  است
همه چیز را در داربست دیالک تیکی اش می بیند و بررسی می کند
مثلا در داربست دیالک تیکی سوبژکتیو ـ اوبژکتیو (عینی ـ ذهنی)/
اما
طرز «تفکر» سوبژکتیویستی ـ فاشیستی ـ فوندامنتلیستی ـ استالینیستی ـ صهیونیستی
سوبژکتیویستی ـ تروریستی ـ بند تنبانی است و ضد علمی و ضد عقلی و ارتجاعی (ضد انقلابی) است.
طرز «تفکر» سوبژکتیویستی ـ فاشیستی ـ فوندامنتلیستی ـ استالینیستی ـ صهیونیستی
دنبال نخبه و مهره و شخصیت و سوبژکت و این و آن می گردد
و
خیال میکند که با حذف فیزیکی آن مسئله حل می شود.


در روزگاران تیره و تار می توان ترانه سرود؟
-  آری، می توان سرود
 از روزگاران تیره و تار .
برشت

این حرف برشت
به معنی بسط و تعمیم  تریاد ماده ـ مکان ـ زمان
به شکل تریاد (ثلیث) ترانه سرا ـ  در روزگاران تیره و تارـ از روزگاران تیره و  تار  
 است.
تریاد ماده ـ مکان ـ زمان
یکی از مهمترین مفاهیم فلسفی مارکسیستی است.
 مفهوم روزگاران تیره و  تار  
به دو معنی به کار رفته است:
به معنی زمان و دوره و ایام
و
به معنی موصوع  (اوبژکت) شعر (هنر، انعکاس هنری)





اتحاد شوروی در رقابت تسلیحاتی از امپریالیسم شکست می خورد.
اینها تابوت سوسیالیسم را به دوش می کشند و تلو تلو خوران به گورستان می برند.



مادر:
کیه که در زده است
عزیزم؟

کودک:
حریفی از کنسرن کوکالا کولا ست و قصد پخش آگهی تبلیغاتی دارد
ننه جان




عجیب است که صائب تبریزی نوحه سرا و مرغ و خروس تبریز
از ساده ترین حقایق امور غافل اند:
خنده و گریه
که اختیاری نیستند.
نمی توان تصمیم گرفت واز خنده روده بر شد و یا از فرط گریه غش کرد و بیهوش شد.
خنده و گریه
پدیده های پسیکولوژی (روانی) اند و ثانوی اند:
خنده و گریه چه بسا خودپو و غیر ارادی اند.
خنده مبتنی بر  قلقلکت
اصولا و اساسا خنده نیست
و
گریه مبتنی بر مرثیه و نوجه هم به همین سان.



 دولت ایدئولوژیک؟
 دولت و  ایدئولوژی به چه معنی اند و چه رابطه ای با هم دارند؟
سرنگونی اسد
که جشن گرفتنی نیست.
اسد صدهزار بار مترقی تر و بهتر از جولانی . مولیانی و عردوغانی و قطرانی و  عماراتی و ولایاتی بوده است
اسد
حداقل لائیک بوده است و چه بسا سوسیالیست بوده است
دشمنان اسد
پیروان فوندامنتالیسم  اند که همشیره فاشیسم است.
چه شیعی اش و چه سنی اش و چه مسیحی اش و چه یهودی اش



یکی برود از مش بهار بپرسد:
اولا  روی سخنش با کیست؟
کی باید این بنا را از بن بکند؟
منظورش از  بنای ظلم اصلا چیست؟
مشخصا چه باید بکند این مخاطب  قدر قدرت؟
ضمنا
مگر مردم خردمند
علیل و ذلیلند؟
مگر خودشان از عهده چند سفله برنمی آیند؟
پس این خرد به چه درد بی درمان شان می خورد؟




بر کن ز بن این بنا که باید
از ریشه بنای ظلم برکند
زین بی‌خردان سفله بستان
داد دل مردم خردمند
#محمدتقی_بهار





مش مصدق
قضیه از قرار دیگری بوده است
نفت شما نقش تعیین کننده ای بازی نکرده است.
اندونزی که نفت نداشت که مصدقش را سرنگون کردند و یک میلیون تن از زحمتکشان کشور را به جرم کمونیست بودن
مثل صدر اسلام
گردن زدند و در خاوران ها چال کردند.
هدف
نه اقتصادی،‌ بلکه ژئو پولیتکی (سوق الجیشی)‌ بوده است:
هدف
خلع ید از سرکرده سابق جهان (بریتانیای کبیر) و انتقالش به سرکردگان جدید جهان (امریکا و در جای دیگر شوروی)
جنگ های خونین  در اوکراین و خاوران خاور اکنون هم همان محتوای  ژئو پولیتکی (سوق الجیشی)‌ را دارند:
انتقال مناطق تحت نفوذ شوروی مرحوم
 به سرکرده مظفر جهان (امپریالیسم امریکا)



مصاحبه با صالح مسلم عضو شورای ریاست حزب اتحاد دمکراتیک، در باره سوریه و مواضع کردها – ترجمه: سهراب مبشری
به گفته صالح مسلم، عضو شورای ریاست حزب دمکراتیک اتحاد دمکراتیک، از احزاب اصلی کردستان سوریه، مسئله کردستان یک امر مربوط به کل غرب آسیاست و مسائل این منطقه بدون حل مسئله کردستان قابل حل نیست. وی می افزاید: »تشکیلات خودگردان شمال و شرق سوریه، یک طرف و بخشی از راه حل است. اگر کسی به دشمنی دامن بزند، واقعیتها را نادیده گرفته است.«
نیروهای ترکمن، اویغور و عرب که به کارگردانی ترکیه در گروه ارتش ملی سوریه – اس ان ای – سازمان یافته اند، به دویست هزار شهروند دو منطقه شهبا و تل رفعت در شمال سوریه حمله کرده اند. اغلب مردمی که به علت این حملات آواره شده اند، به مناطق طبقه و رقه پناه آورده اند. ارتش ترکیه و اس ان ای دست به بمباران روستاهای منبج زده اند و تلاش دارند به کردستان سوریه وارد شوند. در روزهای گذشته بین نیروهای شورای منبج و طبقه از یک سو و باندهای تحت حمایت ترکیه از سوی دیگر، درگیری هایی رخ داده است. داعش هم در بیابان های شرق سوریه حضور دارد و هنگامی که کوشید خود را به مرز عراق برساند، نیروهای دمکراتیک سوریه و شورای نظامی دیرالزور مناطق مرزی مجاور خاک عراق را تحت کنترل خود گرفتند.
در زیر متن مصاحبه خبرگزاری کردی فرات با صالح مسلم عضو شورای ریاست حزب اتحاد دمکراتیک را درباره رویدادهای اخیر و وضعیت نیروهای سوریه می خوانید.
پرسش: وضعیت جدیدی که پس از حمله به حلب در روز ۲۷ نوامبر – هفت آذر – ایجاد شد چگونه است؟
پاسخ: این حمله توسط هیئت تحریر شام – اچ تی اس – که قبلا النصره نام داشت صورت گرفت. اس ان ای هم در آن شرکت کرد. در حالی که اچ تی اس [ HTS هیئه تحریر الشام] سازمان یافته و منسجم است، نیروهای اس ان ای مزدوران شکل گرفته به دست دولت ترکیه اند و با کردها دشمنی دارند. آنها از دولت ترکیه دستور می گیرند. از گروه های زیادی تشکیل شده اند که وجه مشترکشان خصلت آنها به مثابه باند است. اچ تی اس و اس ان ای به اتفاق هم دست به حمله زدند. اما این اچ تی اس است که کنترل و رهبری را در دست دارد.
کی علیه کی می جنگد؟ آیا اتحادهای جدید در حال شکل گیری است؟
روسیه، حزب الله و ایران را می توان یک جبهه به حساب آورد. جبهه اچ تی اس، سوی دیگر است. اچ تی اس روابط خوبی با دولت ترکیه دارد. طرف سوم، ماییم یعنی نیروهای دمکراتیک سوریه و تشکیلات خودگردان شمال و شرق سوریه.
آیا در شرایط کنونی امکان بسیج نیروهای داعش در منطقه هست؟
البته. به محض شروع حملات، داعش هم دست به حمله زد. داعش دست به اشغال روستاها و مناطقی در بخشهای شرقی حمص زد. داعش مشغول گسترش مناطق تحت کنترل خود است. داعش قبلا هم در بیابان ها حضور داشت. داعش تهدیدی علیه ماست زیرا با ما همجوار است. از این رو نیروهای ما وارد دیرالزور شدند.
اگر کار در سوریه به مرحله شکل گیری یک نظام جدید برسد، اچ تی اس چه نقشی ایفا خواهد کرد؟ آیا در دیدگاه های شما در مورد اچ تی اس تغییری ایجاد شده است؟
از آغاز جنگ در سوریه، همه از یک راه حل سیاسی سخن می گویند. تا کنون در جستجو برای یک راه حل، کردها را کنار گذاشته اند زیرا در این تلاش این دولت ترکیه بوده است که ابتکار را در درست داشته است. جستجوی راه حل به نتیجه نرسید زیرا کردها و دولت ترکیه به پای میز مذاکره با هم نرفتند. اکنون وضع در حال تغییر است. از اچ تی اس گفتمانهای مختلفی به گوش می رسد. اگر اچ تی اس در عمل متحول شود و تحت فرمان دولت ترکیه نباشد، ما می توانیم با آن ها بر سر میز مذاکره بنشینیم. اکنون اچ تی اس می گوید با درس گرفتن از خطاهایش در سال ۲۰۱۲ و کلا در گذشته، به دنبال یکپارچگی سوریه است. اچ تی اس از هویت های مختلف سخن می گوید، شامل هویت های مذهبی و قومی در سوریه. بنا به اغلب تفسیرها و ارزیابی ها، یک نظام فدرال متشکل از سه جبهه حاضر در سوریه مد نظر است. سخن از یک منطقه سنی در غرب، یک منطقه کردی و یک منطقه برای نیروهایی است که تا پایگاه رژیم اسد محسوب می شوند. نمی دانم بخت چنین راه حلی چقدر است. قدر مسلم این است که عصر جدیدی آغاز شده است.
آیا بین شما و اچ تی اس ملاقات و تماس هایی بوده است؟
دیدارهایی از طریق واسطه ها و ائتلاف بین المللی صورت گرفته است. در حلب، مذاکراتی برای جلوگیری از درگیری در نواحی کردنشین داشته ایم. چنین تماس هایی بوده است و آنها می گویند قصد حمله به ما را ندارند. اما نمی دانیم در آینده چه خواهد شد.
می گویند حملات به علت تضعیف ایران و روسیه رخ داده است. این ادعا هم طرح شده است که یک توافق بین المللی با روسیه انجام شده است. به نظر شما چه می گذرد؟
فکر می کنم بحث درباره یک برنامه به خوبی تدارک یافته است. به محض آغاز جنگ غزه، همه پیش بینی کردند که تحولات جدیدی رخ خواهد داد. این، شروع شکل گیری خاورمیانه بزرگ است. آنها این طرح را اجرا خواهند کرد. در خاورمیانه جدید، توازن نیروها تغییر خواهد کرد. فکر می کنم جدیدترین تحولات از این نشانه دارد. اسرائیل به حماس و حزب الله ضربات بزرگی زده است. به لبنان شکل جدیدی داده است. الان می خواهند شکل جدیدی به سوریه بدهند.
آیا اسرائیل در آخرین تحولات سوریه نقشی داشته است؟
مستقیما نه، اما اسرائیل قدرت بزرگی است. به عنوان نمونه، مهمترین علت سقوط حلب، تضعیف حزب الله بود. این هم نتیجه حملات اسرائیل بود. تردید نیست که بین آن حملات و وضعیت کنونی رابطه ای وجود دارد.
ارزیابی شما از مواضع ایران و روسیه که به محض نام بردن از سوریه سخن از آنها هم به میان می آید چیست؟
گفتمان ایران همواره درباره توسعه طلبی و کشورگشایی اسلامی بود. فکر می کنم اکنون به مرزهای خود بر می گردد.
روسیه چی؟
نمی دانم. برای روسیه جنگیدن به خاطر دیگران هزینه دارد. به اندازه کافی درگیر اوکرایین است. قطعا روس ها در واکنش به باج گیری ترکیه باید در روابط خود با ترکیه تجدید نظر کنند.
فکر می کنید آمریکا چه نقشه هایی دارد؟
این نقشه ها همان چیزی است که به آن پروژه خاورمیانه بزرگ می گوییم. این یک پروژه ناتو است و آمریکا در رأس آن قرار دارد.
در شرایط جدید، روابط تشکیلات خودگردان شمال و شرق سوریه با آمریکا و روسیه چگونه خواهد بود؟
این بسته به برخورد آنها دارد. واقعیاتی وجود دارد. تا به حال، راه حلی یافت نشده است زیرا کردها را از بحث درباره راه حل کنار گذاشته اند. اکنون مجبور خواهند شد در این برخورد تجدید نظر کنند و کردها را در این وضعیت به حساب بیاورند. از سوی دیگر، پی برده اند که مسئله کردها یک موضوع مربوط به کل خاورمیانه است. بدون حل مسئله کردها، مسائل خاورمیانه حل نخواهد شد. از این رو همه دیگر می دانند که باید مسئله کردها را حل کنند. تشکیلات خودگردان شمال و شرق سوریه، یک طرف و بخشی از راه حل است. دشمنی با ما یعنی نادیده گرفتن واقعیات. کردها، بخشی از سوریه و خواهان یک راه حل اند. کردها با کسی دشمنی ندارند. از این به بعد، بقیه باید این واقعیت و اصل همزیستی را بپذیرند. قبل از همه ترکیه باید بپذیرد.
آیا مذاکرات آستانا ادامه خواهد یافت؟ (اشاره به مذاکرات سه جانبه ایران، روسیه و ترکیه درباره سوریه که در مرکز قزاقستان آغاز شد)
فکر نمی کنم مذاکرات آستانا ادامه یابد. قبل از شکل گیری مذاکرات آستانا از ما هم دعوت کرده بودند. اما ترفندهای ترکیه همه چیز را به هم زد. آستانا به مسیری دیگر رفت. به راهی دیگر تغییر جهت داد که نتیجه اش را می بینیم. اگر امور طوری پیش می رفت که در آغاز سخن از آن بود، یک راه حل ممکن بود. از این به بعد دیگر این گفتگوها ادامه نخواهد یافت.
تکلیف حضور نیروهای دمکراتیک سوریه در غرب فرات چه خواهد شد؟ آخرین وضعیت در منبج و دیرالزور چیست؟
منبج یک منطقه خودگردان است. وضعیت آن با حلب و تل رفعت فرق دارد. نیروهای ما از منبج محافظت خواهند کرد.
فکر می کنید راه حل این بحران چیست؟
به محض شروع انقلاب در سوریه، ما از ارزش های انقلاب استقبال کردیم. ما از اصل یک نظام دمکراتیک به عنوان راه حل دفاع کردیم. سازماندهی خود را نیز طبق این اصل پیش بردیم. تشکیلاتی خودگردان ساختیم که همه عقاید و اقوام در آن مشارکت دارند. ما یک سرمشق همزیستی ارائه دادیم. طرفهای دیگر این الگو را نپذیرفتند، در رأس آنها دولت ترکیه. جنگی را تحمیل کردند که تا کنون ادامه یافته است. در مقابل، ما مقاومت کردیم و اکنون همه به اعتبار پروژه ما پی برده اند. بدیهی است که دفاع از خود برای ما اهمیتی زیاد دارد. به این کار هم مشغولیم. دفاع از خود را تقویت می کنیم. ما برای ملتهای تحت ستم پراتیک مهمی ارائه داده ایم. فکر می کنم قرارداد اجتماعی ایجاد شده از سوی ما، یک الگوی مهم است.
اخبار روز
یکشنبه 18 آذر 1403




این حرف های مارکس جوان
 را باید تحلیل مارکسیستی کرد.
 مارکسیسم را نباید با حرف های کلاسیک ها یکسان شمرد.
 به عوض انتشار کلمات قصار
بهتر است که هماندیشی کنیم.
 آزادی چیست؟

 نه. منظور هر گس را باید از نظرش از شعرش استخراج کرد و نه از ذهن خود

امنیت بدون آزادی یعنی زندان
حریف

باشد.
بدون وجود پیشاپیش امنیت
 آزادی به چه کار آید؟
بشر قبل از هر چیزی
باید امنیت داشته داشته باشد.
بدون وجود پیشاپیش امنیت
نه می توان کار کرد و نان در آورد
و
نه حتی میتوان نان حاصله را نوش جان کرد
ضمنا
زندان بهتر از گورستان است
بالاتر از حیات نعمتی وجود ندارد
حیات بر حریت مقدم است




راه اگر بیراهه شد، رهبر نمی آید به کار
در قفس دنیا بیایی،پر نمی آید به کار
بار سنگینیست روی دوش مسئولان ما
عقل وقتی نیست در سر، سر نمی آید به کار
صفر تا صد را به لطف دست بوسی می روند
دانش اندوزی در این کشور نمی آید به کار
دزد و صاحب خانه تا وقتی سرِ یک سفره اند
قفل و زنجیر و در و پیکر نمی آید به کار
ای که در هنگام مداحیت،عوعو می کنی
روز محشر عوعو و عرعر نمی آید به کار
هرچه می خواهد دل تنگت بگو شاعر،ولی
خواندنِ یاسین به گوش خر نمی آید به کار

شاهکار
چنین شعر شاهکاری را فقط شعرای افغانستان می توانند بسرایند



گناه
گنه کردم گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
گنه کردم چشم پر ز رازش
دلم
در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
فروخواندم به گوشش قصه عشق
ترا می خواهم ای جانانه من
ترا می خواهم ای آغوش جانبخش
ترا ای
عاشق دیوانه من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
بروی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه کردم
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
فروغ

این شعر فروغ جوان
باید تحلیل مارکسیستی شود
در این شعر فروغ
به احتمال قوی
گشتاورهای مهم سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) و پسیکولوژیکی (روان شناسی) و اتیکی (اخلاقی) مطرخ شده اند.



عالی ترین فرم هوش بشری
نظر   بدون ابراز نظر   است.
جیدو

آره.
گاوان بار بردار بر خلاف بشر هوشیار
علاوه بر نظر کردن
به ابراز نظر کردن خطر می کنند
به همین دلیل ابنای بشر گاو پرستی پیشه کرده اند.


سعدی و حافظ
مختافان سرسخت عرفان و عرفا هستند.
البته
 نه به این دلیل که عرفان حریانی خردستیز است.
 بلکه به این دلیل که عرفان
جریانی ضد فئودالی و ضد مذهبی است.
وگرنه خود سعدی و حافظ
چه بسا خردستیزتر از عرفانند.
مراچعه کنید
 به بخش اغازین بوستان سعدی و دیوان حافظ.
و
خوداموز خود اندیشی


روزی ما دوباره کبوترهایمان را پیدا خواهیم کرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی که کمترین سرود
بوسه است
وهر انسان
برای هر انسان
برادری ست .
روزی که دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
وقلب
برای زندگی بس است .
روزی که معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی .
روزی که آهنگ هر حرف ، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر رنج جست وجوی قافیه
نبرم .
روزی که هر لب ترانه ایست
تا کمترین سرود ، بوسه باشد
روزی که تو بیایی ، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یکسان شود .
روزی که ما دوباره برای کبوترهایمان دانه بریزیم ...
ومن آن روز را انتظار می کشم
حتی روزی
که دیگر
نباشم! ۰۰۰۰ احمدشاملو
 
روزی که تو بیایی ،

 برای همیشه بیایی

و مهربانی با زیبایی یکسان شود


معنی این جمله چیست

مش شاملو؟

منظورت از یکسان شدن مهربانی و زیبایی چیست؟

برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش

باید دانست

که

بخشی از اشعار شاملو

اصلا از خود او نیستند.

ترجمه هایی از شعرای فرنگ اند.

استادی در دانشگاه تهران  در زمان شاه

این جور اشعار سرقتی ـ ترجمتی شاملو را معرفی کرده بود.

یکسانی ترجمه مفهوم هویت (Identität) است.

منظور شاعر فرنگی نه یکسانی بلکه وحدت بوده است:

حریفه (مخاطب شاعر)

 در این شعر به عنوان مظهر مهربانی

تصور شده

و خود شاعر از خودراضی

به عنوان مظهر زیبایی.

شاعر هروئینی خودشیفته در جای دیگر سروده است:

نمی توانم زیبا نباشم

الله اکبر

وصفی است که از من می شود

من بامداد اول و آخرم

من شرف کیهانم

...
 




نه.
 دلیل ستایش حافظ از حلاج
 چیز دیگری است.
عرفان در قرون وسطای فئودالی
 اوپوزیسیون ضد فئودالی و ضد مذهبی از موضعی ضد عقلی و ضمنا جریانی زیر زمینی و مخفی بوده است.
انا الاحق  حلاج ،
به معنی «هویدا کردن اسرار»
 یعنی  رو کردن دست خود بوده است.
حافظ می خواهد بقیه عرفا هم حلاج را سرمشق خود قرار دهند و علنی شوند
 تا حساب شان درجا کف دست شان گذاشته شود و فئودالیسم از شرشان خلاص شود

آره. ناصرالدین شاه قاجار مثل مارنی داوری می کرد و حریفی به طعنه گفت: بیا این داوری ها را به پیش عنتر اندازیم


آره. حق با شما ست. ایران به عوص فلسفه، فقط  فقه و عرفان دارد


ما خودمان دانشجو بوده ایم. ارزیابی ما عمیقا مارکسیستی است. ایران کشور فلسفه فقیر است و کسی از مارکسیسم خبر ندارد. همه فقط شعار می دهند. سوسیایلسم را بر پتیه نسل ها طبقه بندی میک نند واز سوسیایلسم نوزادان و نوجوانان و جوانان و میانسالان و پیران موعظه می کنند

اصل وحدت کذایی وجود
مدعی هویت (یکسانی) خر و خورجین و خلق و خدا و خردل و خرما ست.  
اصل وحدت کذایی وجود
منکر دیالک تیک به طور کلی است.
یعنی مبتنی بر خردستیزی است.
اصل وحدت کذایی وجود
مخرب و منکر دیالک تیک  ماده و روح (وجود و شعور) است
که مسئله اساسی فلسفه است و تعیین جهان بینی افراد بسته با راه حل آنها به این مسئله است:
جهان بینی ماتریالیستی
ماده را مقدم بر روح و یا وجود را مقدم بر شعور می داند
و
جهان بینی ایدئالیستی
بر عکس.
روح را مقدم بر ماده و یا شعور را مقدم بر وجود جا می زند.

روزی
حماعتی جمع شده بودند تا زنی را به عنوان فاحشه سکسار کنند.
عیسی مسیح
 دید و گفت:
 اولین سنگ را کسی بیندازد که آلوده دامن نباشد.
همه رفتند
 و
 کسی یافت نشد که سنگی بزند


مجسمه کاغذی ، اثر هنرمند چینی " لی هونگبو " که  تجسم قدرت ذهنی پویا و پردازشگریست که بر پایه مطالعه‌ مستمر و هدفمند ساخته شده است .

ذهن پویا و پردازشگر؟
منظور از ذهن و مطالعه چیست که اعجاز می کند؟
ج. خ. چین
با نزدیک به دو میلیارد نفر جمعیت
حتی یک فیلسوف به درد بخور ندارد.
تیک تاک از ج. خ. چین است که هنری و محتوایی جز تخلیه کله خلایق از مغز اندیشنده ندارد.



جوامعی که پیشرو فکری نداشته باشد سطح درجه آگاهی درون آن جامعه  هم رشد نخواهد کرد.
تمامی قدرت جنبش کارگری مدرن در آگاهی نظری آن نهفته است.
حریف

این دو جمله حریف باید تحلیل مارکسیستی شوند.
 منظور حریف از مفاهیم زیر  چیست:
جامعه ؟
 پیشرو فکری؟
سطح درجه آگاهی درون آن جامعه؟
جنبش کارگری مدرن ؟
 آگاهی نظری جنبش مدرن؟



استاد شهریار. غزل شماره ۴۸. خوابم آشفت و سر خفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد
گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات
گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد
ماه درویش‌نواز از پس قرنی بازم
مردمی کرد و بر این روزن زندان آمد
دل همه کوکبه‌سازی و شب‌افروزی شد
تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد
دل بریان نگر و سفرهٔ احسان خدا
کاینچنین سرزده مهمان به سر خوان آمد
وعده وصل ابد دادی و دندان به جگر
پا فشردم همه تا عمر به پایان آمد
با من این نسیه که همراه به نسیانم بود
هنری شد که به نقد آفت حرمان آمد
بی‌خیال سر و سامان که چه بسیار مرا
با خیالی سر شوریده به سامان آمد
ایرجا یاد تو شادان که از این بیت تو هم
چه بسا درد که نزدیک به درمان آمد
یاد ایام جوانی جگرم خون می‌کرد
خوب شد پیر شدم کم‌کم و نسیان آمد
شهریارا دل عشاق به یک سلسله‌اند
عشق از این سلسله خود سلسله‌جنبان آمد






این تصویر، نبردی درونی را به تصویر می‌کشد که میان تفکر و اراده در جریان است؛ تیرکمانی که از ذهن عبور می‌کند، گویی هر لحظه آماده شلیک است، اما هدفش کیست؟ خود ما!
“ذهن، قدرتی وحشی و بی‌مرز است؛ اگر رامش نکنی، به سلاحی علیه خودت تبدیل می‌شود.”
این اثر فریادی است از دل انسان، که گاهی خودِ انسان بزرگ‌ترین دشمن خویش است، آماده به شلیک، آماده به شکست… یا شاید هم پیروزی
حریف


روی این دعاوی خرافی حریف باید کار کرد.
در این اثر هنری
دیالک تیک تیر و کمان به شکل دیالک تیک  سر و تن بی سر بسط و تعمیم داده شده است.
حریف نعریف علمی و عقلی از مفاهیم ذهن و اراده و غیره ندارد.
ظاهرا از فونکسیون مغز به مثابه ارگان تفکر و فرمانده ارگانیسم بی خبر است.
به همین دلیل خیال میکند که اراده و ذهن کذایی در ورای سر و مغز فرمانده در سر تصمیمگیرند.
بیگانگی با تعریف علمی مفاهیم
بدبختی بزرگی است.
به همین دلیل ما که مغز خر خورده ایم
کسب و کاری جز ترجمه و انتشار و تمرین کاربست   مفاهیم نداریم که اجنه هر از گاهی می خوانند


امروزه در انترنت می توان با طبیعت همه جانبه آشنا شد.   دستاوردهای جامعتی مثلا یخچال، تلویزیون، رادیو کتب و مجلات و روزنامه ها و کتابخانه ها و فیلم و سینما و نمایشگاه ها و غیره برای بشر صرفنظر ناپذیرند



توپاک:
حضرات پول کافی برای جنگ افروز دارند و نه برای تغذیه فقرا.


توپاک
آدم بدی نیست.
عیبش فقط این است که از فلسفه جنگ خبر ندارد.
تقصیری هم ندارد:
بشر بدون از آن خود کردن مارکسیسم  فرقی با جانور ندارد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر