۱۴۰۳ آذر ۱۵, پنجشنبه

خود آموز خود اندیشی (۱۱۱۷)

       

شین میم شین

بوستان

باب سوم

در عشق و مستی و شور

حکایت چهارم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۸۵ ـ ۸۶)

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم
 

۱

یکی هاتف انداخت در گوش پیر

که بی حاصلی، رو سر خویش گیر

چو دیدی کز آن روی بسته است در

به بی حاصلی سعی چندین مبر

 

 

معنی تحت اللفظی:

هاتف به پیر شب زنده دار گفت:

حاجتت روا نخواهد شد، دست از التماس دعا بردار.

 

اگر می بینی که در از پشت بسته شده است.

نلاش بیهوده برای گشودن در به خرج مده.

 

اکنون چه باید کرد؟

سعدی جواب «چه باید کرد؟» را هم آماده کرده است:

 

به دیباچه بر اشک یاقوت فام

به حسرت ببارید و گفت:

ای غلام

به نومیدی آنگه بگردیدمی

از این ره، که راهی دگر دیدمی

معنی تحت اللفظی:

پیر شب زنده دار از فرط حسرت اشک خونین بر رخسار ریخت  (خون گریست) و گفت:

من در صورتی می توانستم از این در نومید شوم که در دیگری وجود می داشت.

 

سعدی

 در این بیت شعر،

به بنده رانده شده از درگاه خدا شیوه برخورد درست و موفقیت آمیز را می آموزد:

او باید اشک بریزد و ناله و زاری کند و از بی پناهی و بیکسی مطلق خویش بگوید،

 از این بگوید، که در دیگری نمی شناسد،

 تا بلکه دل خدا به رحم آید.

 

این پیر شب زنده دار نمونه بارز انسان ایدئالی است که سعدی و حافظ می خواهند، از توده مولد و زحمتکش  بسازند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر