۱۴۰۲ بهمن ۱۷, سه‌شنبه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تئوری کلیت (کلیت ـ تئوری) (۲)

 

پروفسور دکتر کامیلا وارنکه

برگردان

شین میم شین

 

۸

·    هردو موضعگیری متافیزیکی فوق الذکر در باره مسئله کلیت اساسا در یونان باستان پدید آمده اند:

 

الف

 

۱

·    با جدا کردن شیئ (اشتوف، ماده) و اصل محرک از یکدیگر توسط امپه دوکلس که پیش شرط اساسی برای مطلق کردن جزء از سوئی و مطلق کردن کل از سوی دیگر بود.

 

۲

·     این سؤال پیش می آید که چگونه یک کل می تواند از اجزای ساکن و بی حرکت مادی خود تشکیل یابد؟

 

۳

·    به نظر امپه دوکلس کلیت های هر مرحله سازمان یابی ماده از اختلاط چهار عنصر تشکیل می یابند که به مثابه کیفیت های تجزیه ناپذیر، قابل تجزیه به اجزای کوچکتر نیستند.

 

ب

·    دموکریت (ذیمقراطیس) نیز کلیت های هر مرحله سازمان یابی ماده را به مثابه ترکیب هائی از اجزای نهائی تجزیه ناپذیر، یعنی اتم ها می دانست.

·    ولی ضمنا بر اهمیت محل و ترتیب قرار گرفتن اتم ها (ساختار) در هر کیفیت چیزها تأکید می ورزید.

 

پ

 

۱

·    افلاطون مخالف این نظریات بود:

 

۲

·    به نظر او کل به طور کیفی محض به مثابه ماهیت و فردیت تعیین شده است.

 

۳

·    هرچیز معنی خود را نسبت به کل تنها به وسیله کل پیدا می کند و کل به مثابه کیفیت مجزای تجزیه ناپذیر از آغاز در ایده ها (این تصاویر ازلی و سرمشق های همه چیزها) وجود داشته است.

 

۴

·    ساختارها و نظام ها اما نامرئی اند و غیرمادی.

 

۵

·    کاینات (کیهان) جمع ساده ای از چیزها نیست.

 

۶

·    کاینات کلیتی است بسته که به نوبه خود از کل ها تشکیل یافته است.

 

ادامه دارد.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر