میم حجری
"خواب و بیداری"
خسرو باقرپور
خوابی و
تشنه ی دیداری
بیداری و
آونگِ داری
آری
زار می کُشدم این وَهم
بیزار می شوم ز بیداری.
آه! ای رمیده ی پا برجا
عجب حکایتی داری!
پایان
معنی تحت اللفظی:
وهمی مرا به زانو در می آورد و می کشد:
وهم خواب بودن و تشنه بیداری بودن
و
وهم بیدار بودن و شاهد اعدام کسی بودن.
ای آرزوی آزادی
عجب حکایتی داری.
شاعر
در این شعر کوتاه
دیالک تیک خواب و بیداری
را
به طرز دیالک تیک دیالک تیک خواب و دیالک تیک بیداری بسط و تعمیم داده است.
یعنی
به کشف خصلت دیالک تیکی اقطاب دیالک تیک خواب و بیداری نایل آمده است.
یعنی
خواب و بیداری
را
به شکل دیالک تیک خواب و دیالک تیک بیداری بسط و تعمیم داده است.
چنین کردوکاری
هم
نادر و کمیاب است
و
هم
ژرف اندیشانه و ستایش انگیز.
الف
شاعر
دیالک تیک خواب
را
به شکل دیالک تیک خواب بودن و تشنه بیداری بودن بسط و تعمیم داده است.
این بدان معنی است که شاعر در عالم خواب
بی تاب است و از خواب بیزار.
سیاوش کسرایی
این اندیشه را در شعری به طرز زیر تبیین داشته است:
تابم تب آوریده و خوابم نمی برد.
یعنی از فرط بی تابی نمی توانم بخوابم.
ب
شاعر
دیالک تیک بیداری
را
به شکل دیالک تیک بیدار شدن و شاهد اعدام کسی شدن بسط و تعمیم داده است.
این هم به معنی بیزاری از بیداری است.
اگر کل این شعر را در نظر گیریم، به این نتیجه می رسیم
که
هم خواب راحت و هم بیداری راحت
در این کشور به خلایق حرام شده است.
شاعری
(احتمالا سعدی)
همین اندیشه
را
به طرز زیر تبیین داشته است:
نه شب خواب و نه روز آرام دارم
او دیالک تیک خواب باقرپور
را
در مفهوم شب
تجرید کرده
و
دیالک تیک بیداری باقرپور
را
در مفهوم روز.
سیاوش کسرایی
دیالک تیک خواب و بیداری
را
در شعر فوق العاده زیبایی به خدمت گرفته است.
صمد بهرنگی
هم قصه ای تحت عنوان خواب و بیداری دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر