۱۴۰۲ فروردین ۱۵, سه‌شنبه

درنگی در شعری از احسان طبری تحت عنوان امید (۳) (بخش آخر)

Ist möglicherweise ein Bild von ‎eine oder mehrere Personen und ‎Text „‎امید زیباتر از جهان امید دوست عالم ،وجود جهانی نیست بهاروخزانی هست در عرصه ،امید خزانی نیست کشت نشدی امید تیرگی نمود بس شام يرہ تابش خورشید زمان شهپر بوم مرگ بر جایگاهمر فکند سایه در کارزار زندگی بادا از جادوی بسی مايه رگان MEHREGAN RADIO احسان طبری‎“‎‎

میم حجری

 
۱

در تیرگی رنج ره ام بنمود

بس شام تیره تابش این خورشید

معنی تحت اللفظی:

امید

بسان تابش خورشیدی

  در ظلمات زحمت از ورای شب های تیره

چه بسا مرا رهنمایی کرده است.

طبری در این بیت شعر

دوئالیسم حضرت مانی

را

دوئالیسم نور و ظلمت

را

به شکل دوئالیسم صبح و شام (امید و یأس) بسط و تعمیم می دهد.

  طبری

امید را به مثابه رهنما فونکسیونالیزه می کند.

امید برای طبری

نتیجه شناخت قانونمندی های عینی هستی نیست.

امید برای طبری 

سوبژکتی رهنما ست.

خورشیدی شب شکن است.

 

۲

تا آن زمان که شهپر بوم مرگ
بر جایگاه من فکند سایه

در کارزار زندگی ام بادا
از جادوی امید بسی مایه

 

معنی تحت اللفظی:

تا رسیدن عزرائیل ایکاش جاودوی امید سرمایه هنگفت زندگی  ام باشد.

طبری در این دو بیت پایانی این شعر

مرگ را به جغد تشبیه می کند.

این نشانه بی خبری طبری از فلسفه کلاسیک بورژوایی آلمان است.

هگل

جغد را مظهر خرد می داند.

طبری در این مورد، تحت تأثیر خرافه ای از دیرباز رایج مبنی بر شومی جغد است:

هر جا جغد ظاهر شود، آنجا به خرابه مبدل می شود.

 

دلیل اشاعه این خرافه وفور حضور جغد در خرابات

به دلیل وجود موش در آنجا ست.

طبری

امید را ثروت و سرمایه ای جادویی تصور و تصویر می کند و نه نتیجه شناخت مشقت بار قوانین و قانونمندی های عینی هستی.


پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر