۱۴۰۲ فروردین ۲۳, چهارشنبه

درنگی در اندیشه ای (۷۳۹)


محسن بافکر

جاده ها
خط های تیره ای هستند
بر صفحه ی زمین.

بیشتر از آنکه واسطه باشند
فاصله میسازند.

در ابتدای جاده من ایستاده ام
با دلی شوریده
و تو باچشمی نگران
در انتهای آن

با اولین گام که به سویت بر میدارم
فرسنگها از تو دور می شوم

و در دومین گام
ناگهان شبحی از راه میرسد
و از من تنها خاطره ای میسازد
آویخته
بردیوارتنهایی ات.

از مجموعه شعر 

(فواره ای به ارتفاع سالیانی که زیستم )

جاده و یا راه
به تنهایی وجود ندارد.


راه در دیالک تیک های زیر وجود دارد:

۱

در
دیالک تیک مبداء  و مقصد

 

۲

در
دیالک تیک رهرو و راه و مقصد

و

مقصد

در
دیالک تیک مقصد و مقصود.


راه
پل پیوند میان مبداء و مقصد است.


طول راه ضمنا فاصله موجود میان مبداء و مقصد است.


بدون راه، رسیدن به مقصد محال است.


از این رو
 دیالک تیک رهرو و راه  و مقصد
 فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک وسیله و هدف (مقصد) و دیالک تیک  وسیله و آماج (مقصود) است.


نقش تعیین کننده در این دیالک تیک ها از آن هدف و آماج است.
بدون اینکه راه هیچکاره و هیچ واره باشد.


راه
ضمنا
دیالک تیکی از مراحل تاکتیکی (منازل، رباط ها، کاروانسراها) و مرحله و مراحل استراتژیکی (مقصد و مقاصد نهایی) است.


تعیین کننده در دیالک تیک استراتژی و تاکتیک
استراتژی

 است.
بی ابنکه تاکتیک هیچ واره باشد.


حافظ
زندگی را رباط دو در می داند.


ماندگاری
به نظر حافظ میسر نیست:
ورود و خروجی

و
آمد و شدی
در بین است و بس.

آنچه حافظ و علافان دیگر نمی دانند
  کار فکری و فیزیکی آدمیان است که ضامن  ماندگاری آنها ست.

مثال:
آثار خود حافظ
خود او را نامیرا ساخته اند.

احسان طبری  می داند:

که کار آدمی باقی است،

ار جسمش فنا گردد.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر