۱۴۰۱ اسفند ۱۱, پنجشنبه

هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۳۲)

    

میم حجری

از كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت
ادامه
 
ث
انواع شناخت
ادامه 
 
۱
هدف علم 
مانند هدف ساير فعاليت‌هاي انساني، 
غلبه بر واقعيت و تسهيل زندگي انسان است. 
 
علم 
يعني شناخت قوانين واقعيت، 
انسان را قادر به پيش بيني و تنظيم نقشه مي كند 
و
 بر واقعيت چيره مي‌گرداند. 
 
آریانپور 
به تفاوت علم با فرم های اصلی شناخت و شعور 
(شناخت و شعور هنری، میتولوژیکی، مذهبی، فلسفی و فلسفی ـ علمی)
واقف نیست.
 
موضوع فرم های اصلی شناخت و شعور
 کل
است
و
مفاهیم آنها شامل کل می گردند.
 
موضوع هر علمی 
اما
جزئی از کل 
است
و
مفاهیم علمی
 شامل حال همان جزء مربوطه می شوند.

مثال:
 
موضوع فلسفه
 کل هستی (طبیعت، جامعه، تفکر) است
و
مفاهیم فلسفی
شامل حال کل است:
مثلا مفهوم حرکت تجریدی از همه انواع حرکت در کل هستی (طبیعت و جامعه و تفکر) است.

اما
موضوع شیمی اتم (به مثابه جزئی از کل) است
و
مفهوم حرکت در شیمی
فقط
شامل حال حرکت (واکنش های) شیمیایی می شود.

 از این رو، ادعای آریانپور، مبنی بر اینکه
علم 
يعني شناخت قوانين واقعيت،
نادرست و نادقیق است.
 
هر رشته علم محدود به عرصه جزئی از واقعیت عینی است و قادر به شناخت بخور و نمیر قوانین همان عرصه جزئی مربوطه است.
 
مثال:
با 
 شناخت فیزیکی و یا شیمیایی 
نمی توان به جامعه شناسی و یا جانورشناسی نایلب آمد.

مفاهیم فیزیک و شیمی
 به درد تحلیل جامعه و جانور نمی خورند.

۲
علم 
يعني شناخت قوانين واقعيت، 
انسان را قادر به پيش بيني و تنظيم نقشه مي كند 
و
 بر واقعيت چيره مي‌گرداند.

پیش بینی علمی و نقشه کشی
هم
محدود به رشته علمی و عرصه علمی جزئی مربوطه است و نه مربوط به کل و واقعیت عینی.

شیمی
به عنوان مثال 
فقط
قادر به پیش بینی و نقشه کشی تجزیه ها و ترکیب های (سنتزهای) شیمیایی است.
 
به همین دلیل
فلسفه علمی (مارکسیسم)
ضمنا
متد دیالک تیکی
در اختیار علوم قرار می دهد.
 
مراجعه کنید
به

متد

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/9155

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7346

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/3932

 

۳

چون شناخت واقعيت فقط با تجربه يعني مداخله در واقعيت ميسر مي شود، 
همة علوم
 – رياضي و فيزيكي و زيستي و اجتماعي – 
مبتني بر تجربة دقيق‌اند.
 
 همان آریانپور که یک عالمه موعظه راجع به شناخت حسی و منطقی (عقلی) کرده است،
اکنون
شناخت تجربی
را
مطلق می کند
و
شناخت حسی و عقلی 
را
فراموش.

ضمنا
جفت دیالک تیکی شناخت تجربی
را
یعنی
شناخت نظری (تئوریکی)
را
اصلا
نمی شناسد.

در تئوری شناخت آریانپور

  شناخت واقعيت فقط با تجربه يعني مداخله در واقعيت ميسر مي شود،

وقتی گفته می شود
که
در
کشور ما 
کسی با مفاهیم مارکسیستی آشنا نبوده و نیست، به همین دلیل است.
 
آریانپور
قادر به تعریف تجربه هم نیست.
 
تجربه چیست؟
 
ما برای شناخت هر چیز به دیالک تیک های زیر نیاز مبرم داریم:
دیالک تیک حسی و عقلی
(سنسوئال و راسیونال)
و
دیالک تیک تجربی و نظری
(امپریکی و تئوریکی)
 
 جالب و سرسری ادعای بعدی آریانپوراست:
 
۴
همة علوم
 – رياضي و فيزيكي و زيستي و اجتماعي – 
مبتني بر تجربة دقيق‌اند.

 آریانپور
اصلا
به روی خود نمی آورد که فرمول ها و معادلات ریاضی را چگونه می توان با تجربه دقیق به دست آورد؟

 وقتی کسی از دیالک تیک حسی و عقلی و تجربی و نظری بی خبر باشد، 
به همین روز می افتد که آریانپور افتاده است.
چنین کسی از استحاله اقطاب دیالک تیکی به یکدیگر غافل می ماند.
 
قبل از اینکه بمب اتم به طرز تجربی تولید شود،
 به طور نطری روی کاغذ تولید شده بود.
 
حتی به استالین هم مخفیانه ارسال شده بود
تا بلافاصله پس از امپریالیسم امریکا، بمب اتم تولید کند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر