میم حجری
میلاد عزیزی
مایلم از آرزوهایم سخن بگویم :
میخواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آنگاه دیگر بینهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بیمایه بپردازیم."
از نامهی هگل به یوهان هاینریش ووس ( مترجم آلمانیِ ایلیاد و ادیسهی هومر) - می ۱۸۰۵
میر شمسالدّین ادیب سلطانی نیز کانت را واداشت تا به فارسی سخن بگوید.
اما او یکتنه حریف بَربَریّتِ ایرانیان نشد.
۱
مایلم از آرزوهایم سخن بگویم :
میخواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آنگاه دیگر بینهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بیمایه بپردازیم.
میخواهم بکوشم به فلسفه یاد بدهم به زبان آلمانی سخن بگوید.
آنگاه دیگر بینهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بیمایه بپردازیم.
هگل
بر آن است
که
با
ترجمه فلسفه به آلمانی،
یعنی
با اتمام فلسفه خود،
امکان پرداختن به امور سطحی و بی محتوا، با توسل به بیانی ظاهرا عمیق،
محال خواهد بود.
منظور هگل
از
«بیانی ظاهرا عمیق»،
بیان فلسفی
است
و
منظورش
از
«امور سطحی و بی محتوا»
مثلا
آثار هنری
است.
هگل پس از اتمام فلسفه خود،
فرمان الغاء و امحای هنر
را
صادر کرد.
هگل
دچار این توهم شده بود،
که
پس از تدوین فلسفه اش،
بشریت
دیگر
نیازی به آثار هنری در فرم های متنوع از قصه و رمان و شعر تا نقاشی و موسیقی و مجسمه سازی و غیره
ندارد.
۲
آنگاه دیگر بینهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بیمایه بپردازیم.
یکی از ایرادات مهم هگل،
فراموش کردن خصلت و ساختار دیالک تیکی چیزهای هستی از ذرات تا کاینات است.
مثال:
هگل
در این جمله
خواه و ناخواه
و
آگاهانه و ناخود آگاه
دیالک تیک فرم و محتوا
را
به
شکل دیالک تیک بیانی ظاهرا عمیق و امور سطحی و بی محتوا بسط و تعمیم می دهد.
ایراد اول این اندیشه هگل،
دم زدن از چیزهای توخالی، بی مایه و بی محتوا ست.
این اما به معنی انکار دیالک تیک فرم و محتوا ست.
این به معنی مطلق کردن فرم و تحقیر و انکار محتوا ست.
یعنی
به
معنی انکار خصلت و ساختار دیالک تیکی همه چیز هستی است.
اصولا و اساسا
فرم بی محتوا
وجود ندارد.
نمی تواند هم وجود داشته باشد.
سعدی
هم
این خطای هگل
را
مرتکب می شود
و
پیاز
را
که
پوسته و لایه و قشر اندر پی پوسته و لایه و قشر
(فرم اندر پی فرم)
است،
فرم محض
می پندارد
و
نمی داند
که
فرم و محتوا
رابطه دیالک تیکی با هم دارند
و
با بمب اتم حتی نمی توان روابط دیالک تیکی را از هم گسست.
به محض کندن پوست پیاز که حاوی کل پیاز به عنوان محتوا بود،
پوسته زیرین
جای آن را می گیرد و حاوی مابقی پیاز به عنوان محتوا می شود.
یعنی
بخشی از محتوای پیشین پیاز به فرم مبدل می شود.
هگل
به همین دلیل هم است
که
در جای دیگر
از
فرمالیسم محض
دم می زند.
همانطور که امروزه کم و نیست های فلسفه فقیر (استالینیست های محروم از نعمت مغز)
از
جهان مونو پولار (تکقطبی)
دم می زنند
که
گویا
با
حمله پوتین به پالان
دو قطبی شده است.
۳
آنگاه دیگر بینهایت دشوار است که با بیانی ظاهراً عمیق، به امور سطحی و بیمایه بپردازیم.
ایراد دیگر این جمله (حکم، فکر، نظر) هگل
بی اعتنایی او
به
مطابقت عینی فرم با محتوا
ست.
برای پرداختن به مسائل بند تنبانی
نمی توان و نباید تبیین فلسفی را به خدمت گرفت.
فرم
طبیعتا
با
محتوا
مطابقت دارد.
این بدان می ماند
که
کفش و جوراب و کت و شلوار (فرم) مرد ۴۰ ساله
را
به
کودک ۴ ساله
بپوشانند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر