۱۴۰۰ مرداد ۱۴, پنجشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۶۷)

 

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند 

میم حجری


۷۹۳۶   

سنگ سخنگو

بسیاری افراد زمان زیادی را صرف می کنند تا زندگی خود را بسازند، بی آنکه بدانند در این جستجو هر لحظه در حال زندگی کردن هستند.
حریف


سگ سخن جو

 

کسی که در تلاش معاش است
به رهروی میماند که به سوی مقصدی روان است.

همه حواس رهرو بر این متمرکز است که در چاه نیفتد تا بالاخره به مقصد برسد.

مثال:
کسی که در کارخانه ای برای دراوردن نان جان می کند
فرصت اندیشیدن به چیز دیگر
مثلا معنای زندگی و غیره ندارد.
او تحت فشارهای مختلف است.
هم تحت فشار کارفرما ست
و
هم تحت فشار کار است.
کمترین حواس پرتی به قطع دست و علیل شدن و بیکار گشتن و از گرسنگی مردن منجر می شود

مثال دیگر
کسی که درس می خواند
همه حواسش معطوف به مواد درسی است تا از امتحانات قبول شود
چنین کسی فرصاتسر خاراندن حتی ندارد
چه رسد به اندیشیدن به زندگی

۷۹۳۶۷   

سنگ سخنگو

روزنامه لوموند فرانسه:
یک انقلاب واقعی کلیت نظام ایران را نشانه گرفته است.
اردوی ترس تغییر کرده است:
این بار آنکه می ترسد حکومت است، نه مردم.


سگ سخن جو

 

لوموند
معنی انقلاب را نمی داند.

معنی انقلاب چیست و مشخصه انقلابی چیست؟

لنین ولی می دانست و می گفت:
بدون شعور انقلابی
جنبش انقلابی وجود ندارد.

خر نمی تواند انقلاب کند.
ولی می تواند عنگلاب کند.

به همین دلیل
پس از عنگلاب اسلامی
شاعری از خطه خراسان پرسید:
ما انقلاب کردیم یا انقلاب ما را؟

حکومت (دولت)
از مردم نمی ترسد.
به گلوله بستن و کشتن ۱۶۰۰ نفر در ۶ روز
برایش کاری ندارد.

این بار می خواهد
بنا بر راسیونالیسم پوپری
با پنبه سر ببرد و نه با دشنه
و
قال قضیه را بکند.
طبقه حاکمه فوندامنتالیستی
مقلد مستمر طبقه حاکمه امپریالیستی است.

۷۹۳۸   

سنگ سخنگو

چه کسی می گوید:
امپریالیسم حامی مردم نیست.
اگر چنین است
پس دلیل اینهمه پیشرفت در عرض ۲۰ سال
در افغانستان چیست؟

۷۹۳۹   

سنگ سخنگو

راه ها همه ناهموارند.
راه های هموار
نتیجه عرق جبین توده پرکار اند.
کار انسانی
یعنی
تغییر فرم طبیعت سرکش و سرخود و خودپو به مدد اندیشه سازو و نیروی بازو

۷۹۴۰   

سنگ سخنگو

فرزانگان خلق خفته در خاورانند و یا در خارج از جمکرانند. دکاتر و دفاتر جمکران همه قلابی اند


۷۹۴۱   

سنگ سخنگو


مشروطه
را می توان جنبشی با محتوای رفرمیستی تلقی کرد:
گذار از سلطنت مطلقه به سلطنت مشروطه.

انقلاب
به معنی تغییر بالنده زیربنای اقتصادی (مناسبات تولیدی و بویژه منسابات مالکیت) است.

انقلاب
به معنی تعویض طبقه حاکمه مرتجع با طبقه حاکمه انقلابی است.

انقلاب
به معنی تحول بنیادی حاکمیت طبقاتی است.

جنبش مشروطه
نه انقلاب،
بلکه جنبشی برای فرم و یا اصلاحات در فرم حکومت است.

جنبش مشروطه
برای رفرم در روبنای ایده ئولوژیکی است.

با اقتصاد سیاسی نمی توان به کشف حقیقت نایل آمد.

حقیقت موضوع علوم نیست.
موضوع چیست؟

۷۹۴۲   

سنگ سخنگو

آره. 

گوانتانامو را تعطیل می کنند.
حزب اللهی ها تربیت پذیر نیستند.
تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است

۷۹۴۳   

سنگ سخنگو

تصمیم شرم آور اتحادیه اروپا برای شرکت در مراسم تحلیف ابراهیم رئیسی قاتل را محکوم می کنیم
بیانیه اعتراضی حزب کمونیست کارگری


سگ سخن جو

 

اگر کمونیسم کارگری
کمونیسم کارگری نبود
می دانست که بورژوازی
طبقه ای بین المللی است.
به همان سان که طبقه کارگر
طبقه ای بین المللی است

فرق اصولی و اساسی میان بورژوازی جمکرانی و اروپایی وجود ندارد
فریب عبا و عمامه را بی نصیبان ازنعمت مارکسیسم ـ لنینیسم می خورند

۷۹۴۴   

سنگ سخنگو

از افسانه های کردی
مغز در کله و چند من غله

دو برادر خوانده بودند یکى به نام «آفو» و دیگرى «مستو».
خیلى یکدیگر را دوست داشتند،
ولى در دو روستاى دور از هم زندگى مى‌کردند.

هر دو بسیار ثروتمند بودند.
اما مستو ورشکسته و فقیر شد و دعوا و نفاق در خانواده‌اش آغاز گشت.

هر یک آن‌چه از مال دیگرى به دستش مى‌آمد مى‌دزدید و کارشان به‌جایى رسید که قوت روزانه را هم نداشتند.

سرانجام مستو تصمیم گرفت
پیش برادر خوانده خود برود
و چند منى گندم از او تقاضا کند تا از گرسنگى نمیرد.

آفو از آمدن برادر خوانده خود بسیار خوشحال شد
و ضیافت مفصلى به خاطر او برپا کرد و چند روز نگذاشت به خانه بازگردد.

آفو نمى‌دانست که مستو ورشکست و فقیر شده. و پیش از آنکه به مهمان عزیز خود رخصت بازگشت به خانه‌اش دهد
با همسر خویش مشورت کرد که چه هدیه شایسته‌اى به برادر خوانده‌اش تقدیم کند.

من باید چیزى که لایق او باشد
تقدیمش کنم. مگر نیست؟
زنش پاسخ داد:
البته، یک چیزى که براى من و تو خیلى عزیز باشد!

مى‌دانم که او پسرى عزب دارد.
بیا دخترمان را به پسر او بدهیم و شیربها هم نگیریم.

زنش رضا داد.

آفو نزد مستو رفته گفت:
مستوى عزیز، مى‌خواهم دخترم را به پسرت بدهم.
ببرش. شیربها هم نمى‌خواهم.

مستو از شنیدن این سخنان مات و مبهوت شد و در دل اندیشید:
«این هم شد کار!
من اینجا آمدم که چند منى گندم بگیرم تا زن و بچه‌هایم از گرسنگى نمیرند
و او یک عروس هم سربارم کرده.
خودمان داریم از گرسنگى از پاى در مى‌آییم.
این دخترک را از کجا نان بدهم؟!»

ولى این چیزها را در دل و پیش خود گفت و چیزى به زبان نیاورد.

پایان


سگ سخن جو

 

برادرش مگر مغز در کله نداشته تا از خود بپرسد:
چرا برادر ثروتمندم اینهمه راه آمده تا از من چند من غله بگیرد؟
قحط غله که نیست.

۷۹۴۵   

سنگ سخنگو

یورگو سفریس
انکار
ترجمه
حمید فرازنده

بر آن ساحل پنهان
سپید چونان کبوتری
تشنه بودیم در آفتاب ظهر
اما شور بود آب

بر ماسه‌های پریده رنگ
نوشتیم نامش را
اما بادی که سرخوشانه از دریا می‌وزید
امانش نداد

با چه روح و چه قلبی
با چه شور و آرزویی
اشتباه زیستیم،
پس دگرگون کردیم آن زندگی را!

پایان

سگ سخن جو

 

 کسی که با شور و آرزوی توخالی و واهی زندگی کند
طبیعی است که اشتباه زندگی کند.

برای زندگی بهتر
یار و یاوری جز خرد کل اندیش (مارکسیسم ـ لنینسم)
وجود ندارد.

۷۹۴۶   

سنگ سخنگو

تو تحریف کردی.
تعریف مفهوم دین ترجمه و منتشر شده است.
مارکسیسم را برای ممانعت از تحریف مفاهیم آفریده اند

۷۹۴۷   

سنگ سخنگو

مگر مشد حسن و احمدی نجات کمتر از این جنایت کرده بودند؟


۷۹۴۸   

سنگ سخنگو

جمکران
در به در
دنبال مستعمره می گردد.

مستعمره یعنی جایی که آباد شده.

جمکران
مستعمرات دیگرش را آباد کرده است:
عراق
را
یمن
را
سوریه
را
لبنان
را
غزه
را
و
اکنون
سودای آباد سازی اقغانستان را دارد.

ما که از سگان هار قند هاریم
به پارس بلند به زبان پارسی پارس برمی داریم:
ما را به خیر تو امید نیست
شر مرسان.


۷۹۴۹   

سنگ سخنگو

قضیه همیشه از همین قرار است.
ماضی این جماعت حسرت انگیز است.
رضا شاه روحت شاد
نور به گور ممدرضا شاه
 

ادامه دارد.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر