۱۴۰۰ مرداد ۱۷, یکشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۷۲)

 HannieSchaft3.jpg 

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند 

میم حجری



۷۹۸۷   

سنگ سخنگو

عاقلانه نیست ، که بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرد .
سورج


سگ سخن جو

 

هرگز مگو:
«هرگز»

انتخاب
فی نفسه
امتیازی است.
تصمیمگیری
یکی از مفاهیم مهم فلسفه مارکسیستی است.
تصمیمگیری و انتخاب
نشانه لیاقت آدمی است.
در غیر اینصورت
سیاست ورزی محال است.
مسئله نه اتحاد و ائتلاف و مدارا با بد بر ضد بدتر
بلکه
ریشه ای اندیشی است.
یعنی شناخت ریشه افراد و احزاب و دار و دسته ها ست.
مثال:
با رسیدن فاشیسم آلمان به قدرت
نماینده ح. ک. شوروی ماه های متمادی در لندن به سر برد و دهها سخنرانی در محافل طبقه حاکمه امپریالیستی کرد
تا برای جلوگیری از جنگ و تجاوز فاشیستی
جبهه آنتی فاشیستی با بد بر ضد بدتر تشکیل دهد
ولی موفق نشد.
جبهه ای که در سال های اخر جنگ ج. دوم
با امپریالسم امریکا و انگلیس بالاخره تشکیل داد و فاشیسم را تاز و مار کرد.

ح. ک. چین
برای انجام وظایق ملی (ضد استعماری ـ ضد ژاپنی)
با حزب چیانکایچک (نماینده بورژوازی چین) متحد شد و بر ضد امپریالیسم ژاپن سالها جنگید و بیرون راند.
همان چیانکایچک
که تا مغز استخوان آنتی کمونیست بود و حتی نامزد مائو را تیرباران کرده بود.

جمهوری خلق چین و ویتنام
برای توسعه نیروهای مولده
با امپریالیسم رابطه اقتصادی همه جانبه دارند.

این رابطه را اما با وقوف به ماهیت امپریالیسم پیش می برند.

حفظ و تضمین سرکردگی ح. ک. چین و ویتنام
خود
دستاورد بزرگی است
که نباید دستکم گرفته شود.


۷۹۸۹   

سنگ سخنگو

بیر پری سئنمیش قوشی گوردوم دونن گولزارده
سس لنیردی باغبانا :
اولما غافیل باغیدن
بئله کی گولچین داراشمیش
گولشنین تالان ائدر

صمدی

سگ سخن جو

 

اولا
بحث بر سر شعریت شعر صمدی است.

شعر نباید موعظه باشد
اگر بخواهد شعر باشد.

شعر
اصولا
به شرطی شعر است که از دل برخیزد و بر دل نشیند
آن سان که خواننده را در کمند جاذبه اش اسیر سازد و مرتب بر لبانش بگذرد.
پیش شرط این جاذبه و جادوی شعر
وزن و قافیه است.

ثانیا
اگر به عوض پری سننمیش
پری سینمیش می نوشت
معنی پر شکسته کسب می کرد.
احتمالا خطای تایپی بوده است

۷۹۹۰   

سنگ سخنگو

تاریخ مبارزه طبقاتی
مبارزه میان طبقات استثمار شونده و استثمارگر،
میان طبقات زیردست و زبردست در مراحل گوناگون جامعه بوده است.

این مبارزه اکنون به مرحله‌ای رسیده که دیگر طبقه استثمار شونده و ستم‌کش (پرولتاریا) نمی‌تواند از یوغ طبقه استثمارگر و ستم‌گر (بورژوازی) برهد،
مگر این که در عین حال تمام جامعه را برای همیشه از استثمار، ستم و از مبارزه طبقاتی برهاند.
انگلس


سگ سخن جو

 

پرولتاریا در دوران سرمایه داری
سوبٓژکت تاریخ است و توده باید تحت رهبری اش سرمایه داری را سرنگون سازد تا تشکیل جامعه بی طبقه برابران و خواهران و برادران
امکان پذیر گردد.

تاریخ جامعه بشری سوبژکت های مختلفی به خود دیده است:
مثال
روزی اشراف برده دار و روحانی
سوبٓژکت تاریخ بوده است و جامعه کمونیستی آغازین را سرنگون کرده است و دوران برده داری شروع شده است.
مثلا
انقلاب اسلامی تحت رهبری رسول اکرم و اکرم و ال اکرم

در این اندیشه انگلس
پرولتاریا
با
دیگر سوبٓژکت های تاریخ
تفاوت اساسی دارد:
رهایش اجتماعی پرولتاریا
ضمنا به معنی رهایش کل بشریت از بند است.
یعنی
حتی
به معنی رهایش خود بورژوازی است.

به همین دلیل
پرولتاریا
سوبٓژکت تاریخ طراز نوینی است
و
حزبش
حزب طراز نوینی.

حزب کمونیست
عینا و عملا
ضمن حراست از منافع پرولتاریا
از منافع کل بشریت
حراست به عمل می اورد.

سؤال این است که چرا؟

تفاوت پرولتاریا با دیگر سوبٓژکت های تاریخ
و
تفاوت حزب طبقه کارگر با دیگر احزاب سیاسی
چیست؟


۷۹۹۱   

سنگ سخنگو

کسی می آید
کسی می آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست
فروغ فرخزاد


سگ سخن جو

 

فروغ
شاعرفیلسوفی کمونیست بوده است.
فروغ در این شعر زیبا
رؤیای تشکیل جامعه ای را در دل می پرورد
که
پرولتاریا روی کار آید و همه چیز به تساوی میان اعضای جامعه تقسیم شود
از کوکا کولا تا بلیط سینما

فروغ را باید از نو شناخت

۷۹۹۲   

سنگ سخنگو

نه. 

شما اشعار فروغ را نمی فهمید.
 فروغ ستایشگر حکیم ابوالقاسم لاهوتی بوده
که شاعر پرولتاریا ست

۷۹۹۳   

سنگ سخنگو

زنان کوبانی می گویند که زن نصف نر نیست.
سارا


سگ سخن جو

 

تفاوت زنان کوبایی با زنان کوبانی
از زمین تا آسمان است.

ارسال مادران با نوزاد شیرخوار به جبهه جنگ با اجامر هار
نه
نشانه ایمان به برابری زن با نر
بلکه نشانه
زباله انگاری زن است.

به این نوع برابری باید پارس کرد.
برابری در صف
برابری در مرگ
برابری در ضجه و ذلت و زاری
بدتر از نابرابری است.

۷۹۹۴   

سنگ سخنگو

زن
نمونه تکامل یافته بهارنارنج است ؛
باید
این الهه حریر و شراب را
هزاران سال در آغوش کشید ،
قرن‌ها بویید و بوسید
و عمری عجیب و نجیب
دوست داشت
حسنا میرصنم


سگ سخن جو

 

عوامفریبی هزاران فرم دارد.
اینهم یکی از ان هزاران فرم است.

زن
اصولا و اساسا
کمترین تفاوتی با نر ندارد.
همه
خصوصیات مثبت و منفی و کثافت که نران دارند
زنان هم می توانند داشته باشند و دارند.
ای بسا زنان که تهوع آورتر از نرانند.
اگر کسی تردید داشت
بگو:
به ابوقریب برو

حسنا میرصنم
بسان اخوندها
زنان را تا درجه آلت لهو و لعب
تا درجه اسباب بازی عیاشان و علافان تنزل می دهد.
یعنی
سلب آدمیت می کند.

زنان اما در وهله اول آدم اند
و
علاوه بر آن
مولد آدمیان اند.
یعنی
مادران جامعه بشری اند.

۷۹۹۵   

سنگ سخنگو

احمد زاهدی لنگرودی

رودخانه
چشم‌انتظارِ کوهسار است
که این خشکسالی
از چشمه‌ای‌ست خشکیده


سگ سخن جو

 

معنی تحت اللفظی:
رودخانه منتظر کوهستان است
برای اینکه دلیل و علت این خشکسالی
چشمه ای است که خشک گشته است.

چگونه می توان به چنین تصوری رسید؟
حتی
نیاکان ناقص العقل ما در هزاران سال قبل
به این نتیجه نمی رسیدند.
آنها هم می دانستند که ابرهای آسمان
حاملین رحمت الهی اند.
حتی
کریم می دانست که
خدا
برف و باران را در اسمان ها
انبار و تلنبار کرده است
و
اگر اراده کند
به پایین می فرستد.

به
همین دلیل
علامه ای اخیرا
گفت:
چشم امید ما به آسمان ها ست.
منظورش
بارش ابرها بود.


۷۹۹۶   

سنگ سخنگو

ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺯﻧﺪﮔﯽ
ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺩﺍﺷﺖ
ﻻﺍﻗﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﺭﺍ ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺍﺷﺖ

ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﺮﻋﮑس ﻣﯿﭽﺮﺧﯿﺪ ﻭ ﻣﻦ
ﺑﺮﺗﻨﻢ ﻣﯿﺸﺪ ﮔﺸﺎﺩ ﺍﯾﻦ ﭘﯿﺮﻫﻦ

ﺁﻥ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ، ﮐﻮﺩﮐﯽ ، ﺳﺮﻣﺸﻖ ﺁﺏ
ﭘﺎﯼ ﻣﺎﺩﺭ ﻫﻢ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺟﺎﯼﺧﻮﺍﺏ

ﺧﻮﺩ ﺑﺮﻭﻥ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡﺍﺯ ﺩﻟﻮﺍﭘﺴﯽ
ﺩﻝ ﻧﻤﯿﺪﺍﺩﻡ ﺑﻪ ﺩﺳﺖﻫﺮ ﮐﺴﯽ

ﻋﻤﺮ ﻫﺴﺘﯽ ، ﺧﻮﺏ ﻭ ﺑﺪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﻧﯿﺴﺖ
ﺣﯿﻒ ﻫﺮﮔﺰﻗﺎﺑﻞ ﺗﮑﺮﺍﺭ نيست

نیما یوشیج


سگ سخن جو

 

نیما
فرم شعر فارسی را
عوض کرده و تر و تایزه و نو کرده است
ولی
خودش
عقب مانده
مانده است.

همین آرزوی نیما را
آخوندهای کربلا هم دارند.
به همین دلیل
خلایق آنها را
بنیادگرا می نامند.

بنیادگرا هم
ایدئال و آرمان و آرزویش را در ماضی بر باد رفته و از یاد رفته می جوید
بسان نیما
حسرت ماضی تهوع انگیز را می خورد
حسرت دوره طفولیت
خامی
و
خریت
و
وابستگی
را.

بنیادگرایان
حسرت صدر اسلام برده داری را می خورند
که
اکثریت اعضای جامعه
آدم حساب نمی شدند و ابزار ناطق قلمداد می شدند
و
در شبی واحد
امیر برده داران
۱۰۰۰ پیر و جوان گردنفراز را گردن می زد
و به بهانه آافتابه دزدی
انگشتان دست همنوعی را به تبر می بست.


۷۹۹۷   

سنگ سخنگو

من درد مشترکم
مرا فریاد کن
احمد هروئینی


سگ سخن جو

 

 اولا چطور شد که تو درد مشترک ما شدی؟
ثانیا درد را می توان تحمل کرد و نه فریاد.
چه رسد به اینکه کسی خر شود و تو را فریاد کند

ادامه دارد.

۲ نظر:

  1. با درود فراوان خدمت اساتید دایره المعارف روشنگری ، مارکسیست لنینیست های در حرف که ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی و اقتصاد سیاسی را نه تنها با آخرین دستاورد های علوم منفرد به روز نکردند و این نیروی مولده ی مخالفین رژیم های سرمایه داری را توسعه ندادند که هیچ ، آن را به تا حد جزمیاتی مذهبی تنزل داده و تحت لوای آن ، به جای مبارزه ی اقتصادی و ایدیولوژیکی با رژیم های سرمایه داری سراسر دنیا ، به لته چینی و بگو مگو های کنایه آمیز با هم رضایت دادند .
    اگر استاد حجری اجازه بدهد ، از سطور آخر به آغازین نظرات خود را نسبت به محتوای جملات ابراز می داریم .
    اساسا خران جز عرعر نمی دادند ، حالیا چگونه انسانی می تواند خر شود و قدرت تفکر و تکلم را از دست بدهد و چون خری ، مرادش را فریاد کند .
    درد اقسام مختلف دارد ، درد جسمی ، درد روانی ، کم و کیف آن بسته به شدت آسیب های وارده و مقاومت افراد متفاوت است ، مثلاً درد ناشی از دفع سنگ کلیه یا شکستگی استخوان را چگونه می توان بدون ناله و فریاد ، تحمل کرد .
    این عبارت درد مشترک شیخ احمد ، به نوعی عاریتی از آن بیت سعدی است که می گوید : بنی آدم اعضای یک دیگر یا یک پیکر اند و در آفرینش ز یک گوهرند ، چ عضوی به درد آورد روزگار ، دگر عضو ها را نماند قرار .
    شیخ احمد خود مرکز عالم بین ، یحتمل خود را روشنفکری تصور می کرده که به نوعی انحصاری فکری برای خود و پیروانش ایجاد کرده بود و من اگزیستانسیالیستی وی ، بسان فین کنشتیاین ، همه ی درد هایی که مخاطبینش در آنها با وی متفق القول بودند ، خواهان نوعی همراهی آغشته به تایید برای بیان درد های مشترکی بوده که با فریاد و بیان آنها ، گویا بیانگر نوعی اعتراض به وضع نابسامان موجود به زعم ایشان بوده است . اما در پاراگراف قبلی ، در باره ی فرم و محتوای شعر نیما ، بایستی گفت که آنچه که نمود پدیده ای را دچار تحول می کند و ساختار آن را تغییر می دهد ، محتوا و ماهیت کلام است ، مثلاً هیچگاه سعدی صفتان نمی توانند ، شعری به غنای ادبی نیما بگویند ، چونکه ، سعدی شاعر دوره ی هجوم مغول ها به ایران ، در قرون ۵-۶ ه ش ، شاعر دربارهای پادشاهان سیستم اقتصادی اجتماعی فیودالیسم بوده و نیما در قرن ۲۰ ، الزاما شاعر دوره ی نزاع سرمایه داری با کمونیسم و تاثیرات آن بر کشور های توسعه نیافته نظیر ایران و البته نمی توان وی را بسان قرون وسطی ای ها گذشته گرا و کهنه پرست قلمداد کرد ، اما در زمان حال دوره ی خود ، نیمچه نگاهی به آینده داشت . مخصوصا آنتروپومورفیزاسیون مستور در اشعار او نوعی متفاوت از نسبت دادن ویژگی های انسان ها و حیوانات و ... به یکدیگر است .
    آن انسان مانند حلزون کند رو است ، انسان به حلزون تشبیه نشده ، اما وجه شبه کند رویی است .
    آن پرده آوازی می خواند ، روی صحبتش را من گنگ ، یعنی انسان به پرنده تشبیه نشده ، تنها وجه شبه گنگ بودن و قابل فهم نبودن اصوات است .
    اما در شعر سعدی صفتان امروز ، گون از نسیم می پرسد به کجا شتابان ؟ گون و نسیم انسان واره شده اند و سخنگو و شاعری هم مدعی است که زبان نباتات عاجز از سخن گویی را می فهمد .
    نیما در شعر خود ، به وضوح بیان می کند که نمی توان سوار ماشین زمان و تخیلات امریکایی شد و به گذشته سفر کرد ، اما می توان گفت تجربه ی او از دوران طفولیت و ماجرای دلدادگی که حاوی ندامت است ، قابلیت مطرح شدن به عنوان مسیر طی شده ی اشتباهی باشد که تجربه ی دیگران برای آینده باشد . فروغ فرخزاد و برادرش ، شو من های عوام پسندی بودند ، نه فریدون شاعری واقعیت گرا بود که مطرب و رقاص پارتی های بورژوازی می شد ، نه فروغی که می خواست در جامعه ی مردسالار کاپیتالیستی ادای سیمون ها و هانا ها را در بیاورد ، آزادی را برای زنان ارمغان که نشد . ضمنا خود مفهوم پرولتاریا کماکان نامشخص است ، و چون عمدتا به صورت انفرادی و نه کلکتیو به کار رفته ، احتمالا ماسکی بود برای پنهان کردن حاکم مونارشیست . ضمنا فروغ و مفسر او آنقدر ابله بوده اند که جای تشکیل اتوپیای خود را در دل و نه در مغز اندیشنده ساخته و پرداخته کرده اند . سوسیالیسم علمی با ناله ها و لابه های این قبیل شعرایی که هنوز در عصر بقراط سیر می کنند ، سنخیتی ندارد . خوب مشخص است که با روی کار آمدن طبقه ی انقلابی پرولتاریا و دولت اش ، خبری از توزیع برابر کالاهای بورژوایی نیست . بورژوازی حق استفاده ی برابر از تولیدات کافی کلکتیو را ندارد . اما نکته ی اصلی این است که چگونه می توان طبقه ای پرولتر داشت ، وقتی الگوریتم رسانه های سرمایه داری ، تا طبقه ی حمال و لومپن ها ، خروجی می دهد ؟


    پاسخحذف
  2. ممنون.
    اسم معینی انتخاب کنید.
    چون خیلی ها با همین اسم کامنت می گذارند و امکان پیگری در هماندیشی از بین می رود.

    علوم منفرد را
    منتشر کرده ایم.

    نمونه

    تئوری کوانتومی

    http://mimhadgarie.blogfa.com/post/7836


    پاسخحذف