۱۴۰۰ مرداد ۲۱, پنجشنبه

استالینیسم (۲۰)

استالین؛ آخرین کتابخوان آزاد شوروی
 
ورنر هوفمن
(۱۹۲۲ ـ ۱۹۶۹)

برگردان
میم حجری
 
پیشکشی به رنج برندگان و اندیشندگان

 

۲۹

·    اگر ما خودویژگی های تاریخ روسیه را نیز در نظر بگیریم، آنگاه حرکات تاتار واره ای که جامعه شوروی آغازین بارها از خود نشان داده، درک ناپذیری خود را از دست می دهند.

 

۳۰

·    روندهای تاریخی مهم زیر که جامعه اروپای غربی جدید را عمیقا تحت تأثیر قرار داده بودند، بی سر و صدا از کنار روسیه گذشته بودند:

 

۱

·    رفرماسیون.

 

۲

·    سکولاریزاسیون و راسیونالیزاسیون مذهب، که با رفرماسیون در پیوند بوده اند.

 

۳

·    ایندیویدوئالیزاسیون تفکر به برکت هومانیسم.

 

۴

·    جنبش فراگیر روشنگری.

 

۵

·    اوجگیری لیبرالیسم سیاسی و اقتصادی.

 

۶

·    ایمانسیپاسیون هومو ئوکونومیکوس (رهایش انسانی که تابع محض تأملات مبتنی بر هدفمندی های اقتصادی است.)

 

۷

·    گذار به دولت پارلمانتاریستی پیرو قانون اساسی.

 

۸

·    و همراه با آن، راسیونالیزاسیون روابط دولت و شهروندان.

 

۹

·    نسبیت بخشیدن به قدرت دولتی از طریق مناسبات احزاب رقیب و تعویض قاعده مند حکومت.

 

۳۱

·    اینها روندهای تاریخی ـ دورانی بوده اند، که روسیه اسیر در چنگ خودکامگی تزاریستی، به ندرت سهمی در آنها داشته است.

 

۳۲

·    اگر کسی علاوه بر اینها، تاریخ حزب بلشویستی را در دوره اختناق تزاریستی و تمایل آغازین به تبعیت بی چون و چرا از رهبریت حزب را در نظر بگیرد، که نتیجه مبارزه جنبش کارگری در شرایط مخفی و تشکیل کادرهای ثابت از «انقلابیون حرفه ای»  بوده است و تقدم مطلق حزب کارگری بر جنبش سندیکائی ضعیف در روسیه قبل از پیروزی انقلاب را در نظر بگیرد، که می توانست امکان دیگری برای کنترل رهبری حزب از سوی توده ها محسوب شود، آنگاه می تواند به درک برخی از پیش شرط هائی نایل آید که باعث اوجگیری استالینیسم بوده اند.

 

۳۳

·    علیرغم همه اینها نمی توان از ناگزیری مقدر (سرنوشتی) توسعه شوروی در مراحل آغازین دوره برنامه ریزی سخن گفت.

 

۳۴

·    اما عظمت وظایفی که می بایستی تحت شرایط «قلعه تحت محاصره» (تروتسکی)، در مدت کوتاهی، به طور شتابزده انجام گیرند، می تواند توجیهی بر اعمال زور باشد.

 

۳۵

·    اعمال زوری که غیر عادی بودن جامعه گذار سست بنیاد عاری از اعتماد به نفس را افزایش می دهد، تعادل هنرمندانه میان اطاعت و بینش را، انضباط و ابتکار عمل را، فرمان و کنترل را به هم می زند، تعادلی که لنین همواره در رابطه میان رهبر و پیرو مراعات کرده بود.

 

۳۶

·    اعمال زور زمینه را برای کسب استقلال نسبی، نه تنها از سوی رهبری دولت، بلکه علاوه بر آن، از سوی حلقه های واسط قدرت عمومی با پایه جامعه فراهم آورد.

 

۳۷

·    گرایشی که لنین در سال های آخر زندگی اش با نگرانی روزافزونی تذکر داده بود. [1]

 

ادامه دارد.



[1] Vgl. insbesondere Wie wir die Arbeiter- und Bauerninspektion reorganisieren sollen (1923, XXXIII., S. 468 ff.); Lieber weniger, aber besser (1923, XXXIII., S. 474 ff.)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر