۱۴۰۰ شهریور ۷, یکشنبه

پرسشی چند از ناشناسی چند (۴)

 

 

میم حجری

 
گمان کنم سختی درک هگل هم از ایده آلیست بودنش باشد.
پری ناز

نه.
هگل حکیم یونیورسال بزرگی بوده است.
هگل
فشرده سخن می گوید.
بر خلاف سید علی که یک خرورا حرف می زند
بدون اینکه اندیشه ای از زابنش بیرون بزند
هگل در یک جله
به اندازه یک صفحه
اندیشه تبیین می دارد.

هگل و فویرباخ
آخرین فلاسفه بورژوازی انقلابی آغازین بوده اند.
یعنی خاتم الفلاسفه بورژوازی انقلابی آغازین بوده اند.
یعنی با ایندو فیلسوف بزرگ
فلسفه کلاسیک بورژوازی انقلابی آغازین به پایان رسیده است.

تداوم فلسفه کلاسیک بورژوازی انقلابی آغازین
از یان به بعد
به عهده فلاسفه پرولتاریا افتاده است.

مارکس و انگلس
کتابی تحت این عنوان نوشته اند:
لودویگ فویرباخ و پایان فلسفه کلاسیک آلمان.

هگل و فویرباخ
از اساتید مارکس و انگلس بوده اند و ارج عظیمی داشته اند.

ایراد جهان بینانه و متدیکی آندو اما از چه قرار بوده است؟

هگل
مؤسس متد دیالک تیکی مدرن تفکر است.
هگل
فاتحه ای بر متد فکری متافیزیکی می خواند.
این خدمت بزرگ هگل به بشریت بوده است.

فویرباخ
به متد دیالک تیکی هگل پشت پا می زند.
یعنی به لحاظ طرز تفکر ضد دیالک تیکی (متافیزیکی) می اندیشد.
خدمت بزرگ فویرباخ
اما
توسعه ماتریالیسم است.

فویرباخ منتقد سرسخت ایدئالیسم هگل و بقیه فلاسفه و مذاهب است.
فویرباخ
مذهب را
و
جهان بینی ایدئآلیستی هگل را نقد میکند
و
با جهان بین ماتریالیستی خود
جایگزین می سازد.

ماتریالیسم فویرباخ
اما ماتریالیسم انتروپولوژیکی، متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) و پاسیو و تماشاگری است.

کلاسیک های مارکسیسم
فلسفه و متد فکری هگل و فویرباخ را
نقد و نفی دیالک تیکی می کنند:
یعنی جنبه های مثبت و حیاتمند و علمی آنها را حفظ میکنند و توسعه می بخشند
و
جنبه های مرده و مزاحم و منفی و مخرب و خرافی انها را نقد می کنند و حذف می کنند.
بدین طریق
ماتریالیسم دیالک تیکی، ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی تشکیل می یابد.
 
ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر