۱۴۰۰ مرداد ۲۰, چهارشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۷۷)

 HannieSchaft3.jpg 

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند 

میم حجری



۸۰۴۷   

سنگ سخنگو

هیچ وقت فکر نکن که جنگ -هر قدر هم منصفانه و یا ضروری - چیزی جز جنایت باشد
ارنست همینگوی


سگ سخن جو


بشریت بر سر دو راهی زیر ایستاده است:

۱
یا
فراگیری تفکر مفهومی و خوداندیشی

۲
و
یا
سرگیجه و سرگردانی و پرت و پلا بافی

جنگ یک مفهوم است.
جنگ یکی از زیرمفاهیم مبارزه طبقاتی است.

به عبارت دیگر
مبارزه طبقاتی صدها فرم دارد.
یکی از این فرم ها جنگ است.

مبارزه طبقاتی
یعنی مبارزه میان طبقات اجتماعی انقلابی و طبقات اجتماعی ارتجاعی

جنایت چیه؟

مبارزه طبقاتی
در همه فرم هایش
جریان داشته و دارد.
هر اعتصابی
هر گران تر کردن کالایی
هر
افزایش ساعات کاری
هر اعتصابی
هر بحثی
هر چالشی
هر شعری
هر قصه ای
هر ترانه و سرود و اهنگی
هر تابلوی نقاشی ئی
هر
تندیسی
..
فرمی از مبارزه طبقاتی است.


۸۰۴۸   

سنگ سخنگو

اگر از کردوکارهای همین دول مدعی حقوق بشر و دموکراسی و تمدن خبر داشتید، از این حرف ها نمی زدید.
صد رحمت به طالبان

۸۰۴۹   

سنگ سخنگو

روزی گفتی:

 «شبی کنم دل‌شادت
وز بندِ غمانِ خود کنم آزادت»
دیدی که از آن روز چه شب‌ها بگذشت؟
وز گفته‌ی خود هیچ نیامد یادت؟
سعدی


سگ سخن جو


معنی تحت اللفظی:
روزی وعده دادی که شبی مرا دلشاد کنی.
از ان روز
شبها گذشت ولی تووعده ات را به یاد نیاوردی.

سعدی در این شعر
دیالک تیک روز و شب را برای بیان دیالک تیک عهد و وفا به خدمت می گیرد.
دیالک تیک عهد و وفا مربوط به فعل (کردوکار: افعال عهد بستن و وفا به عهد)
دیالک تیک شب و روز حاوی زمان مربوط به فعل (زمان دادن وعده و زمان وفا به عهد) است.

عشق کذایی در ایده ئولوژی بنده داری و فئودالی همین است:
نه عاشق
عاشق است
و
نه
معشوق
معشوق.
عاشق
انگل است و پاسیو و منفعل است و منتظر
معشوق
مولد است و فعال است و خدمتکار است و لذت بخش و مزدور

همین ایده ئولوژی است که در روح و روان ایرانی جماعت و عیاش جماعت عمیقا نفوذ کرده است
زنان
به مثابه آدمی که فقط مفعول نباشد،
یعنی نیازهای طبیعی و غریزی و اجتماعی و انسانی خاص خود را داشته باشند،
تلقی نمی شوند.
برای نفی انقلابی و علمی این ایده ئولوژی
به
تحلیل علمی و انقلابی میراث هنری و ایده ئولوژیکی
نیاز مبرم است.

۸۰۵۰   

سنگ سخنگو

همین دوست انفرندمان کرد.
چون افکارش را صادقانه تحلیل کردیم.
حقیقت برای ما
مثل خدا
برای مؤمنان است.
 ربطی به بدخلقی و دشمنی ندارد.

۸۰۵۱   

سنگ سخنگو

مجاهدین و فدائیان و لیملام و دیمدام و سطلیون بی سوادتر از آخوندها هستند.

۸۰۵۲   

سنگ سخنگو

دزدهای کوچک قربانیان فقرند و دزدی‌های بزرگ‌ ریشه‌های فقر ، عدالت حقیقی در حـذف ریشه‌ هـای فقر است نه به زنجیرکشیدن قربانیان فقر
داستایفسکی

سگ سخن جو



ایراد این ادعای به ظاهر درست
این است که
داستایفسکی
سوبزکت را مطلق می کند
و
سیستم را فراموش.

سیستم حاکم
را
داستایفسکی آخوند مسیحیت
عملا
تبرئه میکند
و
سوبزکت را
تحریف و بعد تخریب می کند.

به عبارت عامتر و کلی تر
فرد را می کوبد
و
جامعه را نادیده می گیرد.

به عبارت عام تر و کلی تر عالی تر
جزء را می کوبد
و
کل را تبرئه می کند.

این چیزی جز عوامفریبی چپ نمایانه نیست.
این چیزی جز انتقاد سطحی و بند تنبانی نیست.

کسب و کار همه ایده ئولوژی های طبقات انگل
همین است.
همین اسلام
در این زمینه
مملو از همین عوامفریبی مبتنی بر چپنمایی است.
دلیل نفوذ اسلام (ایده ئولوژی برده داری و فئودالی) در روح و شعور توده های زحمتکش
هم
همین چپنمایی اسلام است

۸۰۵۳   

سنگ سخنگو


اینگمار برگمان (راجع به فیلمی از) آندری تارکوفسکی می نویسد:
برایم به معجزه می مانست کشف اولین فیلم تارکوفسکی‌.
خود را ناگهان ایستاده در تالاری یافتم که تا آن زمان، هرگز کلیدش را به من نداده بودند. تالاری که همیشه آرزویم بود واردش شوم.
او کاملا آسوده و آزاد در آن می چرخید.
دلگرم شده بودم و به شوق آمده بودم؛ آنچه را همیشه می خواستم بگویم، بی آنکه بدانم چگونه، کسی داشت بیان می کرد.
پایان


سگ سخن جو


هر فیلمی و هر رمانی (فیلمنامه ای)
همین است.
ربطی به تارکوفسکی و مارکوفسکی ندارد.
فیلم مثلا جنگ و صلح و به ویژه رمان جنگ و صلح
هم
فئودالیسم در روسیه را
توضیح می دهد و تفهیم می کند.

۸۰۵۴   

سنگ سخنگو

آره.
امپریالیسم
برای عوامفریبی ایده ئولوژیکی
هر از گاهی
یکی از مهره های دست چندم از اینجا و آنجا را
دادگاهی می کند
و
با یک تیر ناقابل دهها نشان می زند:
مثلا
زمینه را برای تعویض جاسوسان و جانیان دستگیر شده خود در زندان آن کشورها و یا برای بستن قراردادهای اقتصادی و غیره با کشور مربوطه
هموار می سازد.
ضمنا
ریاکارنه
طرفداری بی چون و چرای خود از حقوق بشر را
از منابر رسانه ای جهانی
جار می زند.

ژنرالی را از یوگوسلاوی
رئیس جمهوری را از نیجریه
و
حالا
لاشخوری را از جنقوری اسلامی.

ولی حتی اشاره ای به شکنجه گران گوانتانامو و جانیان امپریالیستی نمی کند.
جنگ های کنونی
بر خلاف جنگ های کلاسیک
آزیمتریک (ناموزون) اند.
به عوض سرباز وظیفه
مزدوران تربیت دیده می جنگند که بی همه چیزند.
حقوق کلان می گیرند
می کشند و ضمنا کشته می شوند.
بی آنکه
جسدشان به خانواده های شان تحویل داده شود و افکار عمومی برانگیخته شود.
سیاستمداری در کشورهای امپیریالیستی یافت نمی شود که جنایت نکرده باشد.

۸۰۵۵   

سنگ سخنگو

اکتسابِ برتری و فرافکنی حقارت [تحقیر کردن دیگران]، واکنشی ست به احساس حقارت درونی.
دیدن و دیده شدن
جان استاینر (هنرپیشه از انگلستان)


سگ سخن جو


نسبت دادن صفات زشت خود به دیگران (فرافکنی) و تحقیر آنان
واکنشی به حقارت درونی است.

این خرافه از زیگموند فروید است.

چنین چیزی یک در یک میلیون می تواند صادق باشد.
یعنی تعمیم پذیر نیست.

تحقیر چیست؟

تحقیر (خوار شمردن) همنوعی، طبقه ای، اندیشه ای، سنگری، موضعی، خلقی
فرمی از مبارزه طبقاتی است.

مثال:
فاشیسم خلق فرزانه یهود را
به بهانه ای بند تنبانی ـ نژادی ـ خرافی
تحقیر می کرد
و
۶ میلیوم نفر از این خلق فرزانه را
پس از مکیدن شیره جسم و جانش خفه می کرد و در کوره های آدمسوزی خاکستر می کرد.
کوکلوس کلان
سیاهان را تحقیر و ترور می کرد و میکند و خواهان بردگی مادم العمر آنان است.
اولرایت (نئوفاشیسم) در امریکا
سیاهان را تحقیر و حتی ترور میکند
همین روزها
فوندامنتالیسم شیعی (خمینیسم)
توده ای ها را تحقیر و تواب و قصابی و سلاخی کرده است
و
سودای نابودی دولت خلق یهود (اسرائیل) را در سر می پرورد.
این جهان بینی ها، گرایش ها و کردوکار ها را نمی توان با پسیکولوژی و روانکاوی بند تنبانی فروید و یونگ و غیره
درک کرد و توضیح داد.

برای درک و توضیح همه چیز جامعه و جهان و حتی طبیعت
فلسفه مارکسیستی ـ لنینستی را آفریده اند.


۸۰۵۶   

سنگ سخنگو

پوپر علامه امپریالیسم:
من جامعه سرمایه داری فاقد عدالت اجتماعی را که
در ان
آزادی صوری بورژوایی هست
به
جامعه سوسیالیستی مبتنی بر عدالت اجتماعی
که طبقات استثمارگر و انگل
آزاد نیستند،
ترجیح میدهم.

چون در جامعه سرمایه داری می توانم از عدالت در حرف دفاع کنم
ولی در جامعه سوسیالیستی نمی توانم.

آره.
ولی دلیلش نه بهتر بودن جامعه سرمایه داری
بلکه
غیر منطقی بودن دفاع از عدالت در جامعه عادلانه سوسیالیستی است .
چون
آنجا که عدالت حاکم باشد
دفاع از آن
بی معنی است.

با معنی
مبارزه بر ضد عدالت اجتماعی است.

به همین دلیل
برشت
جامعه ای را آرزو می کرد که فضایل اخلاقی جوامع طبقاتی
فضیلت زدایی شده باشند.

مثلا
نیکی
بر تخت قدرت نشسته باشد و نیکوکاری
دیگر
فضیلتی نباشد.

حقیقت
بر تخت قدرت نشسته باشد
و
صداقت (حقیقت پرستی)
دیگر
فضیلتی محسوب نشود.

خرد
بر تخت قدرت نشسته باشد
و
خردگرایی
دیگر
فضیلتی نباشد.

عدالت
بر تخت قدرت نشسته باشد
و
عدالت خواهی
دیگر فضیلتی اخلاقی نباشد.

۸۰۵۷   

سنگ سخنگو

 
«من»
را رها باید کنی
تا
«ما» شوی.
گمنام و بی همتا شوی.
«من»
مفهوم مرکزی فاشیسم و فوندامنتالیسم است.
من هابیلم.
من شرف کیهانم.
احمد شاملوی هیتلرگرا.

من دولت تعیین می کنم.
من تو دهن این دولت می زنم
روح الله بینادگرا

۸۰۵۸   

سنگ سخنگو
جرمن ها اصلا نمی گویند که وطن پرستند
ولی عاشق مردم خویشند.
حریف


سگ سخن جو

 

 از کجا می دانی؟
همین جرمن ها ۶ میلیون هموطن یهودی خود را و ۴/۵ میلیون هموطن کمونیست خود را جر داده اند.

ادامه دارد.
 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر