۱۴۰۰ مرداد ۲۵, دوشنبه

کلنجار سنگ سخنگویی با سگ سخن جویی (۵۸۳)

Datei:HannieSchaft1.jpg    

هانی شافت

آنتی فاشیست شهید هلند 

میم حجری


۸۱۱۲   

سنگ سخنگو

مپرس
شادے من
حاصل از ڪـدام غم اسٺ
ڪـه پشٺ پرده‌ے عالم
هزار زیر و بم اسٺ
فاضل نظری


سگ سخن جو

 

غم
در قاموس فاضل بی فضل
علت شادی است.
یعنی
شادی معلول و محصول غم است.

فاضل بیمار روانی است که از «محنت دیگران» شاد می شود.

این هنوز چیزی نیست.

چیز این است که دلیل نشئت شادی از غم
زیر و بم داشتن پرده عالم است.
اگر پرده عالم
مملو ز زیر و بم نبود
منشاء شادی فاضل
در ان صورت دیگر غم نمی بود.

۸۱۱۳   

سنگ سخنگو

زندگی کوتاه است
با شور زندگی کن.
مینو


سگ سخن جو

 

اگر زندگی کوتاه است
چرا باید
با
شور
زندگی کنیم
و
نه
با شعور؟

ضمنا
شور عاری از شعور به چه درد کسی می خورد؟

۸۱۱۴   

سنگ سخنگو

حقیقت آشکار است.
صوفیه


سگ سخن جو

 

نه.
ولی کاش چنین بود.
در این صورت
دیگر
نیازی به زحمت مادی و فکری (تفکر) و علم و تأمل و تفحص و تحقیق نمی بود.

آریان پور
که چشم ما بود
تحقیق را به معنی جست و جو و کشف حقیقت
تعریف کرده است:
تحقیق

یعنی

حقیقت جویی و حقیقت یابی.

حقیقت چیست؟

حقیقت که نریخته زیر دست و پا تا آشکار باشد.

برای کشف حقیقت
تحمل زحمت و مشقت بی حد
لازم است.
زحمت و مشقت عملی و فکری

نا برده رنج
گنج (حقیقت) میسر نمی شود.


۸۱۱۵   

سنگ سخنگو

 از خدا پرسیدند:
برای چه این جماعت جمکران را خلق کرده ای؟
جواب داد:
برای ریختن آبروی جمکران و جهان و این و آن.
لامصبا
کلیکی برای کشف تاریخ تولد کیرکگارد و فروید کافی است.

فروید بیسواد و بدبخت
یک سال پس از مرگ کیرکگارد بی شعور
تولد یافته است.
بنابرین
کیرکگارد
نمی تواند
لاطائلات بند تنبانی فروید را وارونه سازد.

آدمی محکوم است به تکرار آنچه نمی تواند به یادش آورد.
زیگموند فروید
سارای نامبر وان


زیگموند فروید (۱۸۵۶ ـ ۱۹۳۹)
پزشک، روانشناس، منتقد مذهب اطریشی
مؤسس روانکاوی

کیرکگگار
این نظریه ی فروید را سر و ته کرده و معتقده که
«آنچه که نمی توانیم تکرارش کنیم مکرر به خاطرمان می آید و بدین سان ما مجبوریم به یادش آوریم.»
سارای نامبر طو


سورن کیرکگارد (۱۸۱۳ ـ ۱۸۵۵)
فیلسوف، مقاله نویس، تئولوگ (آخوند) و نویسنده مذهبی دانمارکی
از مؤسسین اگزیستانسیالیسم


۸۱۱۶   

سنگ سخنگو

آدم بیشعور 

به
باخودیت
 و
 بیخودیت زندگی
اصلا کاری ندارد.
فقط به دنبال حوایج غریزی است.

۸۱۱۷   

سنگ سخنگو

پیش به سوی تعریف علمی مفاهیم. به عوض نازل کردن آیه و نقل اقوال این و آن.
انگلس کیه؟

۸۱۱۸   

سنگ سخنگو

اشرف غنی گفته:
واسه جلوگیری از خونریزی
افغانستان رو تسلیم طالبان کرده است.

حاجی
حداقل وایمستادی دو تا فحش میدادی بعد فرار میکردی
همین چند روز پیش که طالبان به هرات رسیده بود
حرف از مقاومت و ایستادگی میزدی
و مردم در مقابل طالبان کشته میشدن،
تا رسیدند کابل
یادت افتاد فرار کنی تا از خونریزی جلوگیری بشه؟
ابوبکر


سگ سخن جو

 

مسئله افغانستان و هر کشور دیگر
باید مورد تحلیل مارکسیستی قرار گیرد
تا
هم
حقیقت
کشف شود
و
هم
طرز و طریق مقاومت و مبارزه تعین شود.

راستی
راه حل مسئله افغانستان چیست
چرا انجمن دول امپریالیستی قادر به حل آن نگشته است
و
حلال این مسئله کیست؟

۸۱۱۹   

سنگ سخنگو

در همسایگی ما نیروی امارت آمده،و پرچم برافراشته است و گفته بعد از این ما امنیت تان را میگریم (می گیریم)
حریف


سگ سخن جو

 

طالبان
و
تداوم مقاومت و مبارزه آن
و
پیشروی برق آسای آن
دلیل دارد.

سران امپریالیسم
یا نمی دانند
و
یا
می دانند و خود را به کوچه علی چپ می زنند.

خیلی ها
ساده لوحانه
طالبان را
چیزی از جنس قارچ قلمداد میکنند.
چیزی بی ریشه طبقاتی
در حد مزدور پاکستان و غیره.

طالبان
در افغانستان
پایگاه اجتماعی پهناوری دارد.

افغانستان
را
نباید در اقلیت انگشت شمار شهری خلاصه کرد.
کسانی که چنین کردند

بر آنان آن رفت که بر باخه رفته است.

(کلیله و دمنه)

 
سخنان سران طالبان باید تحلیل شوند.

یکی از مفاهیم مرکزی آنها
طوایف 

 است.
سخن
از
همزیستی صلح آمیز طوایف افغانستان 

است.
اسلام
برای فوندامنتالیسم اسلامی
ایده ئولوژی فئودالیسم است.

هنوز کسی ماهیت طبقاتی خمینیسم و طالبانیسم و داعشیسم و غیره را تحلیل و تعیین نکرده است.

خمینیسم و طالبانیسم و داعشیسم و غیره
و
به طور کلی فوندامنتالیسم (بنیادگرایی) اسلامی
شبیه فاشیسم و نازیسم است.

عناصر ایده ئولوژیکی مهم فاشیسم
در فئودالیسم وجود داشته و وجود دارد.

فاشیسم و نازیسم
هم
بسان فوندامنتالیسم اسلامی
جنبش اجتماعی ارتجاعی بوده است و جهان را به لجن کشیده است.

۸۱۲۰   

سنگ سخنگو

راه حل افغانستان جنگ پارتیزانی با طالبان است
پریناز


سگ سخن جو

 

 پریناز
آدمی را بی اختیار
به
یاد چریک های فدایی فئودالی
می اندازد:
تنها ره رهایی ترور مسلحانه.

همان چریک های فدایی فئودالی
اکنون
در
نظر خرکی خود
تجدید نظر نظر کرده اند و شعار می دهند:
تنها ره رهایی
مبارزه مدنی.

خیلی از سران و خران سیاسی
خیال می کنند که این جماعت رشد کرده است و سودای تشکیل جبهه ضد ولایی با این جماعت را دارند.

خدا آدمیان را از شعور مارکسیستی بی نصیب نکناد.

اصولا
فرقی بین این دو شعار حضرات نیست.
هر دو شعار
متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) اند.
هر دو شعار
فرمالیستی اند.

در هر دو شعار
فرم مبارزه
مطلق شده است.
اما
محتوای مبارزه برای این جماعت
حتی
کشک هم نیست.

حضرات اصلا کاری به ماهیت طبقاتی طبقه حاکمه ندارند.
اصلا نمی دانند که طبقه چیست و طبقه حاکمه کیست.

در این راه حل پریناز
هم
فرم مبارزه مطلق می شود
بی انکه سوبژکت مبارزه تعیین شود.
چه طبقه اجتماعی
تحت رهبری کدامین سازمان انقلابی
باید جنگ چریکی را رهبری کند؟

جامعه افغانستان
در کدامین پله توسعه فرماسیونی ـ اقتصادی است؟

پایگاه اجتماعی طالبان و خاستگاه طبقاتی اش چیست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر